تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۶
11 بازدید
کد خبر : 7695

نقد فیلم زنبور: ماجرایی تکان‌دهنده از تروما و انتقام

نقد فیلم زنبور: ماجرایی تکان‌دهنده از تروما و انتقام

فیلم «زنبور» (The Wasp) یک تریلر روان‌شناختی است که با ارائه یک پیچش داستانی هیجان‌انگیز، بیننده را شگفت‌زده می‌کند. برای بررسی و نقد این فیلم، با نیوفان همراه باشید. فیلم «زنبور» یک تریلر روان‌شناختی است که با ایده‌ای جذاب اما پرداختی نه‌چندان منسجم عرضه می‌شود. این اثر با فضایی به‌شدت خاکستری، قهرمان و ضدقهرمان را

فیلم «زنبور» (The Wasp) یک تریلر روان‌شناختی است که با ارائه یک پیچش داستانی هیجان‌انگیز، بیننده را شگفت‌زده می‌کند. برای بررسی و نقد این فیلم، با نیوفان همراه باشید.

فیلم «زنبور» یک تریلر روان‌شناختی است که با ایده‌ای جذاب اما پرداختی نه‌چندان منسجم عرضه می‌شود. این اثر با فضایی به‌شدت خاکستری، قهرمان و ضدقهرمان را به یک اندازه در شکل‌گیری این فضای سرد دخیل می‌کند. The Wasp تصویری از شخصیت‌های ازهم‌فروپاشیده‌ای را ارائه می‌دهد که خود در شکل‌گیری اوضاع دشوار زندگی‌شان هیچ نقشی ندارند و به‌عنوان قربانیانی شناخته می‌شوند که باید سرنوشت محتوم‌شان را بپذیرند. این فیلم به‌دنبال بیان مفاهیم بزرگ است و سینما را به‌عنوان محلی برای ارائه‌ی ایده‌ها و مباحث روانشناسانه به کار می‌گیرد.

تریلرهای روان‌شناختی یکی از ژانرهای محبوب سینما به شمار می‌روند. این داستان‌ها معمولاً حول جنایات و معماهایی می‌چرخند که ضدقهرمان به‌دلیل مشکلات روانی دست به عمل می‌زند. این زیرژانر به خاطر لایه‌های عمیق محتوایش، علاوه بر بهره‌برداری از قراردادهای ژانری، در پی بازخوانی دنیای روانکاوی نیز هست و بیشتر از سایر تریلرها توجه مخاطب را جلب می‌کند. «زنبور» یک فیلم شخصیت‌محور است که شخصیت‌هایش با توجه به ناخودآگاه آسیب‌دیده‌شان، کنش‌های هولناکی از خود بروز می‌دهند. این فیلم در میان تریلرهای روان‌شناختی، اثری متوسط است که شاید ارزش یک بار تماشا را داشته باشد.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

نقد فیلم زنبور: ماجرایی تکان‌دهنده از تروما و انتقامزنبور یک فیلم چندلایه است که می‌توانست بسیار جذاب و تأثیرگذار باشد. داستان با تصاویری از شخصیت اصلی، یعنی هدر، آغاز می‌شود. پیامی به او می‌رسد که محتوایش به تاریخ باروری و تخمک‌گذاری مربوط می‌شود. در این حین، همسر هدر، سیمون، به طور سردی درباره‌ی مهمانی فردا شب با او صحبت می‌کند. کارگردان با این صحنه‌ها، قلاب داستانی خود را می‌اندازد و به تماشاگر می‌فهماند که داستان حول چه موضوعی می‌چرخد؛ روایت تکان‌دهنده‌ای از زندگی دو زنی که همه‌چیزشان را از دست داده‌اند.

لحن فیلم از همان ابتدا مخاطب را به خود جذب می‌کند و او را ترغیب به ادامه‌ی تماشا می‌سازد. هدر در زندگی زناشویی‌اش با مشکلات جدی مواجه است و از خیانت همسرش مطمئن است که او را دچار خشم و ناامیدی کرده است. فضای سرد و تلخ فیلم از پلان‌های ابتدایی مشخص می‌کند که با داستانی نسبتاً پایبند به فرم سروکار داریم و حتی اگر در انتها قصه‌ای جالبی ارائه نشود، حداقل از این فضاسازی و حس سرد روایت بهره‌برداری خواهد شد. لحن فیلم که از ابتدا تا انتهای آن حفظ می‌شود، به‌عنوان قالبی، داستان را تا پایان همراهی می‌کند.

این فیلم ایده‌ی خوبی دارد و در مسیر ژانر به جلو حرکت می‌کند و تأکید آن بر تعلیق است.

زنبور از آن دسته فیلم‌هایی است که می‌توانست به یک شاهکار تبدیل شود، اما اشتباهات در فیلمنامه و کارگردانی، پتانسیل ایده‌ی اولیه را هدر می‌دهد و به‌طور ناگهانی به نقطه‌ی پایانی می‌رسد. تماشاگر پس از مشاهده‌ی این فیلم احساس می‌کند که کارگردان بدون توجه به روابط علت و معلولی، از عنصر غافل‌گیری استفاده کرده است. موقعیت‌ها بدون استفاده از مصالح کلیدی درام‌پردازی شکل گرفته‌اند که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهم کرد. پس از برخورد سرد بین هدر و همسرش و دریافت پیام پایان دوره‌ی باروری، هدر به سرعت به لپ‌تاپش می‌رود و پروفایل کارلا را چک می‌کند. او در نهایت با کارلا قرار می‌گذارد و به دیدن او می‌رود.

نقد فیلم زنبور: ماجرایی تکان‌دهنده از تروما و انتقامفیلم با دقتی هولناک، مخاطب را در دل یک نقشه قتل پیچیده می‌اندازد. از همان ابتدا، انگیزه‌های هر دو زن، کارلا و هدر، به روشنی مشخص می‌شود: کارلا به پول نیاز دارد و هدر از همسرش متنفر است. صحنه‌های اولیه با ریتمی تند و دقیق پیش می‌روند و مخاطب را در انتظار یک اتفاق هولناک نگه می‌دارند.

اما با ورود به لایه‌های زیرین داستان، فیلم ابعاد پیچیده‌تری به خود می‌گیرد. گذشته‌ای تاریک و رازی پنهان، دو زن را به هم پیوند زده است. فلاش‌بک‌های کوتاه و دقیق، مخاطب را به دنیای پیچیده و آسیب‌دیده این دو شخصیت می‌برد. تروما، به عنوان نیروی محرکه اصلی، در پس تمام اعمال و تصمیمات آن‌ها سایه افکنده است.

نقطه عطف داستان، جایی است که هدر نقاب از چهره برمی‌دارد. با اسیر کردن کارلا، او نه تنها به هدفش نزدیک‌تر می‌شود، بلکه به عمق تاریکی درون خود نیز پی می‌برد. از این لحظه به بعد، فیلم از یک تریلر جنایی به یک درام روانشناختی عمیق تبدیل می‌شود.

دو نیمه متفاوت، اما به شدت به هم مرتبط، داستان فیلم را تشکیل می‌دهند. نیمه اول، با تمرکز بر جنایت و تعلیق، مخاطب را درگیر می‌کند و نیمه دوم، با کاوش در اعماق روان شخصیت‌ها، به عمق ماجرا پی می‌برد. فیلم زنبور، با روایتی روان و بازی‌های درخشان، موفق می‌شود مخاطب را تا پایان با خود همراه کند.

نقد فیلم زنبور: ماجرایی تکان‌دهنده از تروما و انتقاماز لحظه‌ای که هدر اعتراف می‌کند که به دنبال انتقام از کارلا است، تنش به اوج خود می‌رسد و این مسیر نیازمند درگیری‌ها و کشمکش‌های شدیدی است. رویارویی این دو شخصیت، چالشی بزرگ برای فیلمساز به حساب می‌آید. او باید همزمان با مدیریت تنش‌های بیرونی، به عمق تنش‌های درونی نیز پرداخته و احساسات پیچیده‌ای را که در پس تروما و انتقام نهفته است، به تصویر بکشد. اما در پرده‌ی دوم، در لحظه‌ای که باید این تقابل به اوج خود برسد، فیلمنامه عقب‌نشینی می‌کند و تماشاگر آرزو می‌کند که ای کاش فیلمساز داستان برنامه‌ریزی قتل سیمون را ادامه می‌داد.

وضعیت‌هایی که دو شخصیت اصلی در آن قرار می‌گیرند، تجسمی از سرنوشت‌گرایی در سینمای نوآر است.

هدر در این بخش از فیلم به هیچ وجه شخصیتی بالغ و کامل نیست. همانطور که پیش‌تر اشاره شد، فیلمساز بدون توجه به روابط دراماتیک، از تصادف به عنوان یک عنصر کلیدی بهره می‌برد و مسیر حرکت هدر را نیز شکل می‌دهد. در یک‌سوم پایانی فیلم، هدر به وضوح چشم‌اندازی از خود ارائه نمی‌دهد و هدفش از زندانی کردن کارلا مشخص نیست. او دستان کارلا را باز می‌کند، اما دلیل این کار چیست؟ عملی که به نوعی نقطه‌ی گره‌گشایی داستان را رقم می‌زند.

انگیزه هدر از انداختن نامه‌ی کمک به خانه‌ی همسایه چه بوده است؟ آیا قصدش خودکشی یا کشته شدن توسط کارلا بوده؟ آیا هدر همچنان می‌خواسته که در نقش یک قربانی باقی بماند؟ نقشه‌ی انتقام هدر به آرامی و بدون درگیری جدی پیش می‌رود و فیلمساز به جای آنکه این تنش را در یک درگیری واقعی به تصویر بکشد، آن را به یک عمل غیردراماتیک واگذار می‌کند و به سادگی به نقطه‌ی پایانی می‌رسد.

در آغاز این مطلب، گفتیم که فیلم «زنبور» اثری روانشناختی است. خانواده‌ی ناکارآمد کارلا در دوران نوجوانی و بی‌توجهی مادر هدر به آنان، منجر به شکل‌گیری چنین موقعیت تراژیکی می‌شود. خشونت در خانواده به روان کودک آسیب می‌زند و او به دلیل نادیده گرفتنش، همان خشونت را در جامعه اعمال می‌کند. حسادت کارلا نسبت به هدر و ناکارآمدی خانواده، همچنین بی‌توجهی هدر به خود، همگی موجب بروز موقعیت‌های تراژیک در این درام شده است.

از سوی دیگر، هدر تاب‌آوری خود را از دست می‌دهد و روانش دیگر قادر به تحمل فشارهای گذشته و حال نیست. شرایطی که دو شخصیت اصلی در آن گرفتار می‌شوند، تجلی‌ای از سرنوشت‌گرایی در سینمای نوآر است. شخصیت‌های داستان هیچ راه فراری ندارند و ناچار به پذیرش زندگی ناپسند خود هستند. گویی هدر نقش قربانی را پذیرفته و کارلا نیز در ادامه‌ی مسیر خود، باید انسانی را به قتل برساند. این روند، طبیعت هدر و کارلا را در دام می‌اندازد و تقدیرگرایی حاکم می‌شود، به طوری که دو شخصیت اصلی به گذشته خود و پیامدهای آن واقف می‌شوند.

منبع : imdb

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.