پسر جهنمی: کروکدمن؛ آیا این فیلم ارزش دیدن دارد؟
وقتی دلتورو پس از سالها تلاش ناموفق برای ساخت سهگانهاش از «پسر جهنمی» اعلام کرد که پروژه به طور قطعی به پایان رسیده، دیگر کسی به ساخت فیلمی دیگر در این فرنچایز امید نداشت. چرا که چه کسی میتواند کارگردانی را نام ببرد که بتواند به اندازه دلتورو موفق باشد! فیلم «پسر جهنمی» که در
وقتی دلتورو پس از سالها تلاش ناموفق برای ساخت سهگانهاش از «پسر جهنمی» اعلام کرد که پروژه به طور قطعی به پایان رسیده، دیگر کسی به ساخت فیلمی دیگر در این فرنچایز امید نداشت. چرا که چه کسی میتواند کارگردانی را نام ببرد که بتواند به اندازه دلتورو موفق باشد! فیلم «پسر جهنمی» که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، این پیشفرض را تأیید کرد که بدون دلتورو، این فرنچایز موفق نخواهد بود.
«پسر جهنمی: کروکدمن» با وجود بودجه محدودش، نام مایک مینیولا، خالق کمیکها را به دوش میکشد و به همین دلیل، امیدها برای بازگشت پرشکوه «پسر جهنمی» را افزایش داد؛ اما این فیلم آنقدر ضعیف از کار درآمد که نه تنها به اکران سینمایی گسترده نرسید، بلکه حضور خود مینیولا نیز به ضرر آن تمام شد! در نقد «پسر جهنمی: کروکدمن» (Hellboy: The Crooked Man) بیشتر دربارهی بیفایده بودن حضور مینیولا در میان نویسندگان فیلم و اشتباه آنها در اقتباس دقیق از کمیکها توضیح خواهم داد.
هشدار؛ در نقد فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن»؛ از عنکبوتها تا ساحرهها
این فیلم بهطور مستقیم از کمیکهای مایک مینیولا و ریچارد کورین با همان عنوان اقتباس شده که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. داستان در دههی شصت میلادی رخ میدهد. در حالی که در کمیک، هلبوی به دنبال شیطانی به روستایی نفرینشده میرود، در فیلم، هلبوی (با بازی جک کسی) به همراه دختری به نام جو (ادلین رودولف) برای رساندن محمولهای از عنکبوتها سفر میکند. اطلاعات چندانی دربارهی جو در طول فیلم به دست نمیآید، اما به نظر میرسد که او از کارکنان دفتری اداره تحقیقات و دفاع ماوراء الطبیعه باشد و اکنون میخواهد با همراهی هلبوی، تجربهای از مأموریتهای میدانی به دست آورد.
این دو پس از نجات از یک حادثهی قطار و حملهی عنکبوتهای غولپیکر به روستایی در کوههای آپالاشیا میرسند. در آنجا، با پسری روبرو میشوند که به خاطر طلسم یک ساحره افسون شده است. تنها کسی که میتواند آنها را به سمت این ساحره راهنمایی کند، تام فرل (جفرسون وایت) است که دوستدخترش، کورا (هانا مارگتسون)، نیز در دام ساحره گرفتار شده است.
با رسیدن به کورا، ساحرهای که گروه به دنبالش بودهاند، ظاهر میشود. این ساحره، افی کلب (لیا مکنامارا) است که سوار بر اسب میآید. در یک اتفاق غیرمنتظره، این اسب در واقع پدر تام است که به وسیلهی ساحره طلسم شده و به عنوان اسب او استفاده میشده. پس از بازگشت پدر به شکل انسانی، او به سرعت جان میسپارد و گروه با جسد پیرمرد و کورا به سمت کلیسا میروند تا او در خاک مقدس آنجا آرام گیرد.
پیش از رسیدن به کلیسا، کورا نیز جان خود را از دست میدهد و در این میان، هلبوی در خواب تصاویری از مادرش را میبیند که او نیز ساحره بوده است. گروه بدون کورا به راهشان به سمت کلیسا ادامه میدهند و در آنجا پدر روحانی نابینایی را در یک کلیسای متروکه پیدا میکنند. اما پیش از آنکه فرصت کنند جسد پدر تام را به خاک بسپارند، شرور اصلی داستان، یعنی کروکدمن، که ساحره به او خدمت میکند، ظاهر میشود.
طبق داستانی که تام روایت میکند، پیش از اینکه این هیولا به نام کروکدمن معروف شود، آقای آنسلم نام داشته و اولین سفیدپوستی بوده که به آن منطقه آمده و ثروت زیادی به دست آورده است. اما به دلیل خیانت به ساکنان بومی، به دار آویخته شده و از آن زمان به دنبال ارواحی میگردد که بتواند تسخیر کند و به ازای هر روح نیز یک پنی برای خود برمیدارد. نام او به خاطر گردن شکستهاش در زمان اعدام به کروکدمن تغییر یافته است.
به نظر میرسد تام در کودکی به خاطر فریب ساحره، عهدی با کروکدمن بسته و به همین دلیل او با گلهای از زامبیها به کلیسا حمله میکند. هلبوی با کمک دیگران موفق میشود از شر نوچههای کروکدمن خلاص شود. برای پایان دادن به این داستان، هلبوی و تام مسیرشان را از جو و کشیش جدا میکنند و موفق به نابودی کروکدمن میشوند و حتی افی جوان و جذاب را به شکل واقعیاش، یعنی یک پیرزن معمولی، تبدیل میکنند.
در همین حین، جو و کشیش در تونلهای معدن زغالسنگ که زیر کلیسا قرار دارد، سرگردان میشوند و کشیش جان خود را از دست میدهد، اما جو موفق میشود محمولهی عنکبوت را که از ابتدا گم کرده بودند، پیدا کند. در نهایت، هلبوی و جو پیروزمندانه با استفاده از تلفن و هلیکوپتر از منطقه فرار میکنند و فیلم با همان بیمنطقی و بیسلیقگی که آغاز شده بود، به پایان میرسد.
فیلم همان ذهنیت کمیک را دارد
مینیولا و کریستوفر گلدن فیلمنامهی «کروکدمن» را نوشتهاند و به نظر میرسد مشکل اصلی از همینجا ناشی میشود. این فیلمنامه به شدت تحت تأثیر ذهنیت کمیکهاست و با اینکه برخی عناصر به آن اضافه شده تا داستان «کروکدمن» به شکل کاملتری به تصویر کشیده شود، اما همچنان از آن تنوع و کشش لازم که یک فیلمنامهی خوب باید داشته باشد، بیبهره است. داستان «کروکدمن» به طور تقریبی شامل شصت صفحه از کمیکهای «هلبوی» است و در واقع بیشتر شبیه یک داستان کوتاه به نظر میرسد. اما فیلمنامهی «پسر جهنمی: کروکدمن» یک خط داستانی دیگر مرتبط با تونلهای زیرزمینی، همکار هلبوی به نام جو، و محمولهای عنکبوتی را به آن افزوده که به وضوح به حل معمای کروکدمن کمکی نمیکند.
اگر بخواهم مقایسهای انجام دهم، میتوان گفت داستان فیلم «کروکدمن» در حد یکی از مأموریتهای فرعی یک بازی ویدیویی مانند «ویچر» است؛ در این نوع مأموریتها، قهرمان داستان به همراه گروهی از دوستانش به دنبال یک ساحرهی ترسناک میگردد و تهدیدات هرگز به حدی نیست که نگران سلامت قهرمان باشید. از سوی دیگر، از آنجا که زمان زیادی را با شخصیتهای فرعی سپری نکردهاید، برایتان اهمیتی ندارد که چند نفر از آنها در حین مأموریت از بین بروند؛ دقیقاً همان اتفاقی که در فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن» میافتد.
داستان فیلم به نظر میرسد از وسط ماجرا شروع میشود. هلبوی و جو با یک مرد دیگر (که نقش مهمی ندارد و در عرض چند دقیقه میمیرد) سوار بر قطار هستند؛ وقتی قطار از ریل خارج میشود، هلبوی و جو به داخل جنگل پرتاب میشوند و محمولهشان گم میشود. داستان اصلی از این نقطه آغاز میشود و به طور خاص، نیازی به هزینه برای جلوههای ویژه ندارد. نکتهی جالب این است که این مقدمه در کمیک وجود ندارد و در ابتدای فیلم قرار داده شده تا بیننده را برای ماجراجویی هلبوی در روستای متروکه آماده کند؛ اما از آنجا که هیچ ارتباطی با داستان شرور اصلی، یعنی کروکدمن، ندارد، کاملاً بیفایده به نظر میرسد.
اشاراتی که به گذشته وجود دارند، به درک کاراکترها کمکی نمیکنند و در نتیجه، هیچ یک از کاراکترها توسعهی شخصیتی ندارند. به عنوان مثال، شخصیت تام که بخش عمدهای از داستان به او اختصاص دارد. ورود او به داستان در ابتدا بیزرق و برق است و به نظر میرسد که از میدان جنگ به خاطر والدینش برگشته است. اگر کمیک را نخوانده باشید، احتمالاً فکر میکنید این کاراکتر بیشتر از ده دقیقه در داستان دوام نمیآورد، اما او یکی از معدود شخصیتهایی است که تا انتهای فیلم باقی میماند.
فلشبکهایی از داستان تام نشان داده میشود، از جمله اینکه چگونه با ساحرهای روبهرو شده و زندگیاش را خراب کرده است. با این حال، انگیزههای او برای همراهی با هلبوی کافی نیستند. او برای انتقام از کروکدمن وارد داستان نشده، بلکه بزرگترین هدفش در طول داستان این است که جسد پدرش را در حیاط کلیسا به خاک بسپارد.
البته هدف تام از هدف جو عمق بیشتری دارد. جو در کلیشهایترین حالت ممکن به هلبوی میگوید که نمیتواند از طریق کتابها چنین تجربیاتی به دست آورد و به همین دلیل از هلبوی میخواهد تا در پیدا کردن ساحره به تام کمک کند. در مورد جو باید بگویم که این شخصیت در کمیکها وجود ندارد و واقعاً نمیدانم چرا به داستان افزوده شده و بر او به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی تأکید شده است. فکر میکردم که کلیشهی شخصیت دختر عینکی باهوش که دائم در حال جمعآوری اطلاعات است، کنار گذاشته شده، اما «پسر جهنمی: کروکدمن» نشان داد که نباید امیدی به حذف این کلیشهها داشت.
جو که همیشه در دنیای کتابها غوطهور بوده و علاقه زیادی به علم دارد، اکنون برای اولین بار پا از کتابخانه بیرون گذاشته و با هلبوی به مأموریت رفته است. اما به عنوان فیلمی که نام هلبوی را بر خود دارد، بیشتر بر روی جو تمرکز شده و کمتر به هلبوی پرداخته شده است. به نظر میرسد هلبوی بیشتر نقش ناظر را دارد که در کنار دیگر شخصیتها قرار گرفته و داستان آنها را تماشا میکند و خود در پیشبرد داستان تأثیری ندارد.
در دقایق ابتدایی فیلم، جو کاملاً بر هلبوی تسلط دارد و تنها زمانی که کروکدمن به کلیسا حمله میکند، هلبوی کمی از خود نشان میدهد و چند شلیک از شاتگانش انجام میدهد. از اینجا به بعد که هلبوی و تام مسیرشان را از جو و کشیش جدا میکنند، داستان به جریانی مستقل میافتد. بهویژه اینکه جو با ظاهری و جملاتی کاملاً مدرن، به فضای داستان که قرار است در دههی شصت میلادی بگذرد، نمیخورد. به جز لهجهی عجیب شخصیتها و اینکه هلبوی به رادیوی خود وابسته است، هیچ نشانهای از اینکه داستان به گذشته برمیگردد وجود ندارد.
از آنجا که فیلمنامه بهطور مستقیم از کمیک اقتباس شده، شخصیتها در داستان اهمیت چندانی ندارند. این کاراکترها بیشتر بهعنوان ابزاری عمل میکنند که باید هلبوی را به مقصدش راهنمایی کنند؛ مانند پسربچهای که در ابتدای فیلم بهطور عریان و بیحرکت گوشهای افتاده و به نظر میرسد هیچکس نگران وضعیت او نیست. این شخصیتها تنها فرصتی فراهم میکنند تا یکی دو شخصیت دیگر معرفی شوند و هلبوی به هدفش نزدیکتر شود، اما دلیلی برای وجودشان ندارند و مشخص نیست
چرا باید به غریبههایی که ظاهراً وضعیت عادی هم ندارند، اعتماد کنند. این در حالی است که داستان در دههی شصت میلادی و در یک روستای دورافتاده در آپالاشیا اتفاق میافتد، جایی که برق وجود ندارد، اما روزنامهها مرتباً دربارهی هلبوی مینویسند!
دو شخصیت افی و کروکدمن در کمیک تأثیرگذارتر از نسخهی سینمایی هستند. با اینکه فیلم فلاشبکهایی از رابطهی تام با ساحره را نشان میدهد، اما بازی و متنخوانی ضعیف بازیگر نقش افی، هر آنچه داستان برایش ساخته بود را به باد میدهد. کروکدمن در فیلم بهتر از ساحره به تصویر کشیده شده و حتی گریم او شباهت زیادی به کمیک دارد؛ اما به نظر میرسد این گریم برای فیلم کافی نیست. حداقل اگر بخواهید بهعنوان یک فیلم ترسناک به «پسر جهنمی: کروکدمن» نگاه کنید، این کفایت نمیکند. رفتارهای کروکدمن بیشتر شبیه به یک مرد معمولی است که به نوعی یادآور نسخهی زامبیشدهی آبراهام لینکلن میشود و حتی حملهاش به کلیسا همراه با زامبیها هم نمیتواند شما را بترساند.
حالا که به گریم کروکدمن اشاره کردم، لازم است به سادگی گریم جک کسی برای هلبوی نیز اشاره کنم که در واقع نکتهی مثبتی است؛ زیرا چهرهاش زمینهی خوبی برای گریم این شخصیت فراهم کرده است. بهعنوان مثال، در مقایسه با دیوید هاربر که گریم سنگینی برایش استفاده شده تا به ظاهر هلبوی در کمیکها نزدیکتر شود، تضاد بین لحن و بیان هاربر و چهرهاش باعث شده بود که مخاطب نتواند با او ارتباط برقرار کند.
در مقابل، جک کسی نزدیکترین تصویر به هلبوی در نسخههای کمیکها است و اساساً بهترین هلبوی در اقتباسهای لایواکشن محسوب میشود، زیرا نه جدیت و خشونت پرلمن را دارد و نه لحن کمدی هاربر را، بلکه جنبهی مرموز هلبوی را به خوبی به تصویر میکشد.
بخش زیادی از دیالوگها از کمیکها اقتباس شدهاند که قضاوت دربارهی آنها را دشوار میکند. از یک سو، فیلم به کمیک وفادار است و از سوی دیگر، خود کمیک به اندازهای خوب نیست که بتواند منبعی مناسب برای یک فیلم کامل باشد. هلبوی که قرار است شخصیتی دنیادیده باشد، با جملات بیمحتوا و مضحکی که گاه به زبان میآورد، تماشاگر را از جو فیلم خارج میکند. گاهی اوقات شخصیتها از اصطلاحاتی استفاده میکنند که حتی کودکان نیز آن را ناپسند میدانند.
برخی دیالوگها یادآور جملهی معروف فیلم «مادام وب» است که داکوتا جانسون میگوید: «او در آمازون با مادرم بود، درست قبل از مرگش و زمانی که داشت روی عنکبوتها تحقیق میکرد.» حالا فیلمنامه به همین دیالوگها رجوع کرده تا به بیننده اطلاعاتی بدهد، اما کاراکترها ناگهان و بدون ارتباط منطقی با جملات قبلی، دیالوگهایی را رد و بدل میکنند تا تماشاگر را در جریان داستان قرار دهند.
فیلم دارای فصلبندی است، اما علت این تقسیمبندی مشخص نیست. کمیک «کروکدمن» فصلبندی ندارد و برای داستان فیلم نیز نیازی به چنین تقطیعی نیست. به عنوان مثال، فصل «توپ سحر» به طور خاص به موضوع مورد نظر نمیپردازد، زیرا پسربچهای که با این وسیله افسون شده، نجات نمییابد و ساحره تنها دربارهی طرز تهیهی آن صحبت میکند. فصلبندی در واقع به فیلم اجازه میدهد که صحنهها را قطع کند و کاراکترها را از نقاط مختلفی وارد داستان کند، بدون اینکه نیازی به مقدمهچینی وجود داشته باشد.
این فصلبندی در «پسر جهنمی: کروکدمن» تنها به وصلهپینه کردن اجزای داستانی کمک میکند که باید به طور منطقی و با توالی پیش بروند. این ایراد را میتوان از طریق ترانزیشنهای غیرعادی فیلم نیز مشاهده کرد. ایرادی که بیشتر از تدوین به فیلمنامه مربوط میشود. بهعنوان مثال، گروه به طور مکرر از یک خانه به خانهی دیگر در یک جنگل بیتنوع و رنگی حرکت میکنند و مدام در هر خانه با ساحرهها و کلاغها روبرو میشوند.
کورا قبل از آنکه بتوانید با او ارتباط برقرار کنید، به طور ناگهانی و غیرمنطقی میمیرد، تنها بهدلیل تعلل هلبوی که میتوانست به راحتی سر مار را بشکند. سپس فیلم بهطور ناگهانی به داستان پسزمینهی هلبوی میپردازد، از جمله اینکه مادرش چه کسی بوده و چطور هلبوی را باردار کرده است. این رویدادها در چند دقیقهی کوتاه در عالم خواب و رویا اتفاق میافتد و هیچ ارتباطی به داستان تام ندارد. اگر کمیک را خوانده باشید، تعجب خواهید کرد که این بخش چگونه به داستان اضافه شده است.
اوج داستان در کلیسا رخ میدهد، جایی که زامبیها و کروکدمن به هلبوی، تام، جو و کشیش حمله میکنند. با این حال، جالب اینجاست که در همان کلیسا نمیتوانند از شر کروکدمن خلاص شوند و بدون اینکه جنگی بزرگ بین هلبوی و او به وقوع بپیوندد، کروکدمن به راحتی میمیرد. از این نقطه به بعد، فیلم مدت زیادی را به ماجراجویی جو و کشیش در تونلهای زیر کلیسا اختصاص میدهد. اما چون خط داستانی مربوط به معادن ذغالسنگ تنها برای پر کردن فضا به کار رفته، این بخش از فیلم باعث خستگی بیننده میشود. همچنین، تاریکی بیش از حد فیلم نیز به خوابآلودگی شما کمک میکند.
یکسوم پایانی فیلم عملاً برای یک ساعت و نیم از داستان «کروکدمن» گسترش داده شده است. همانطور که گفتم، داستان محموله، ماجراهای جو و کشیش در تونلها و مواجههی هلبوی با مادرش در عالم رویا، هیچکدام در کمیک «کروکدمن» وجود ندارند و در فیلم نیز هماهنگی با بخشهای مربوط به ساحرهها و کروکدمن ندارند. به همین دلیل، حتی اگر کمیک را نخوانده باشید، تماشای فیلم کافی است تا متوجه شوید این بخشها بعداً به داستان اضافه شدهاند.
خط داستانی محمولهی عنکبوت به طور کلی فراموش میشود و هلبوی، جو و تام در یک دور باطل در این شهر متروک و نفرینشده گیر میافتند؛ البته در ثانیهی آخر، عنکبوت دوباره به داستان بازمیگردد. پیش از این، وقتی جو و کشیش به تونلهای زیرزمینی میروند، با کلاغها مواجه میشوند که با اینکه یکدهم تهدید «پرندگان» آلفرد هیچکاک را ندارند، به یک مشکل بزرگ تبدیل میشوند. کشیش از یک طرف فریاد میزند و جو از طرف دیگر به آرامی فرار میکند؛ اما مشخص نیست این همه فریاد برای چیست، جز اینکه کشیش که تنها دستاوردش در طول فیلم یک بیل مزین به صلیب بوده، قرار است خود را برای نجات جان جو فدا کند.
با توجه به تدوین نامناسب فیلم، همزمان هلبوی را میبینیم که با باد و برگها مبارزه میکند! ممکن است فکر کنید که شوخی میکنم، اما واقعاً بادهای شدیدی به سمت او میآیند و این به عنوان یک تهدید جدی برای پسر جهنمی در نظر گرفته میشود، در حالی که او میتواند با یک فشار مشتش سر مارها و زامبیها را له کند و حتی در مواجهه با شیطان نیز تحت تأثیر قرار نمیگیرد. در همین تونل، جو شروع به ورد خواندن میکند تا جلوی عنکبوتی را بگیرد؛ اما به جای اینکه به زبانهای سحرآمیز صحبت کند، جملاتی را به آلمانی تکرار میکند که به نظرم برای آمریکاییها به همان اندازه سحرآمیز است که زبان عنکبوتها و جادوگران!
فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن» به ترسناکی کمیک آن نیست
با اینکه داستان فیلم و کمیک تقریباً مشابه است، اما احساساتی که هنگام خواندن کمیک تجربه میکنید با احساسی که در حین تماشای فیلم دارید، به شدت متفاوت و نه به شکلی مثبت است. کمیک توانسته است فضایی دلهرهآور و گاهی ناخوشایند خلق کند، حال آنکه فیلم نیز باید از طریق تصاویر این حس را منتقل میکرد. در حالی که هیچ هیولا یا موجود خارقالعادهای در داستان وجود ندارد، کمیک بهگونهای مارها و هزارپاها را به تصویر کشیده که تماشای آنها به شما حس ناخوشایندی میدهد.
فیلم در یک صحنه و هنگام مرگ کورا، این رویکرد را دنبال میکند که ماری دور او میپیچد و جانش را میگیرد؛ اما به دلیل کیفیت پایین جلوههای ویژه، این صحنه نتوانسته است آن حس چندشآور را به درستی منتقل کند. همچنین، تعلل بیمورد هلبوی که میتوانست به راحتی سر مار را بکشد، منطقی به نظر نمیرسد.
جلوههای ویژهی کامپیوتری «پسر جهنمی: کروکدمن» متأسفانه از همان دقایق ابتدایی فیلم به شدت غیرقابل قبول به نظر میرسند و این موضوع باعث میشود تا نگرانیهای شما از پیش در مورد فیلم تأیید شود.
این یک نکته، حفظ یک دید مثبت نسبت به فیلم را در اولین برخورد غیرممکن میکند. خوشبختانه یا بدبختانه، فیلم بودجه کافی برای استفادهی بیشتر از CGI ندارد، و نتیجهی آن صحنههایی است که به طرز عجیبی نامعقول و غیرحرفهای به نظر میرسند؛ مانند بالا کشیدن ساحره با سیم، که از حقههای شعبدهبازان قرن نوزدهم هم بدتر است، یا صحنهای که اسب افی در واقع پدر تام از آب درمیآید. به جای اینکه شاهد تبدیل تدریجی این اسب به انسان باشیم، کارگردان کار خود را آسان کرده و دوربین را روی چهرهی تام متمرکز میکند و در کسری از ثانیه از اسب به پیرمرد کات میکند، و ما باید بپذیریم که این اسب همان پدر تام بوده است.
البته میدانم که این صحنه در کمیک نیز به همین شکل است و تصویری از تبدیل اسب به پدر ارائه نمیشود، اما این یک فرصت عالی برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب بود که هم کمیک و هم فیلم از آن غافل ماندهاند.
در کل، تنها چند صحنهی خاص از فیلم شایستهی توجه بیشتری هستند و باقی فیلم با جریانی آرام در یک جنگل خالی و ساکت پیش میرود. به عنوان مثال، صحنهای که سنجابی وارد جلد کورا، معشوق تام، میشود و او به تدریج در قالب انسانیاش برمیخیزد، به خوبی اجرا شده است. اگرچه از نظر تکنیکی کار پیچیدهای نیست، اما به جای استفاده از جلوههای ویژهی کامپیوتری که «کروکدمن» نتوانسته است به درستی از آنها بهره ببرد، از عروسک و ساختههای دستی استفاده کردهاند که اتفاقاً زیباتر و تأثیرگذارتر شده است.
یکی از ویژگیهای برجسته در دنیای کمیک، فکری است که در هر پنل وجود دارد و با قاببندیها و انتخاب رنگ، احساسی خاص را به خواننده منتقل میکند. اما در «پسر جهنمی: کروکدمن»، این تفکر در طراحی قابها دیده نمیشود. هرچند در چند لحظه، تلاش شده تا سیلوئت هلبوی و دود سیگار او را به تصویر بکشند، اما این لحظات به شدت محدودند و احتمالاً بودجهی کم فیلم نیز در این مورد تأثیرگذار بوده است.
به طور کلی، از نظر بصری، «پسر جهنمی: کروکدمن» بیشتر شبیه پروژههایی است که بچههای خلاق برای یوتیوب ساختهاند. تصویر در تمام طول فیلم آنقدر تاریک است که طراحی صحنه یا لباس به خوبی نمایان نمیشود. این تاریکی شاید به نفع فیلم باشد و بتواند کمبود جزئیات را بپوشاند. هرچند داستان در کمیک نیز عمدتاً در شب میگذرد، تضاد نورپردازی سرد و گرم در کمیکها بسیار برجسته است و رنگ قرمز هلبوی به سرعت توجه خواننده را جلب میکند. این در حالی است که این ویژگی در فیلم تکرار نشده و بازی با نور به زیبایی کمیکها نیست.
موضوع دیگری که پیشتر به آن اشاره کرده بودم، تدوین عجیب «پسر جهنمی: کروکدمن» است. برای انتقال از یک سکانس به سکانس دیگر از تکنیکهای قدیمی استفاده میشود که بار دیگر به یادبودجهی پایین فیلم میاندازد. به عنوان مثال، صحنهای را در نظر بگیرید که ساحره یک مونولوگ طولانی دربارهی دستور تهیهی توپ سحر را به دوربین میگوید (و من این را قرائت مینامم، نه اجرا، زیرا در طول فیلم هیچ چیزی از بازیگری دیده نمیشود).
تصمیمات کارگردانی و تدوین در این صحنه به شدت خارج از عرف امروز و ازمدافتاده هستند و این تکنیکهای غیرمعمول متأسفانه در طول فیلم، به ویژه در صحنههای مواجهه با کروکدمن، زامبیها، کلاغها و هر جا که تلاش شده تنش فیلم افزایش یابد، وجود دارند. موسیقی متن فیلم نیز از منطق خاصی پیروی نمیکند و گاه به شدت ناگهانی و توی صورت بیننده میزند. وقتی تصویر چیزی برای ارائه ندارد، استفاده از افکتهای صوتی تکراری برای ایجاد ترس، چندان مؤثر نیست. این مشکل در ادامهی فیلم و به ویژه در فصل نهایی «کروکدمن» بیشتر نمایان میشود.
«پسر جهنمی: کروکدمن» برای طرفداران دوآتشه ساخته شده است
یک دنباله برای «پسر جهنمی» با بازی دیوید هاربر در سال ۲۰۱۹ ساخته شد که بهطور مشخص از سریال «چیزهای عجیب» (Stranger Things) الهام گرفته بود. هرچند این دنباله هم اضافی به نظر میرسید، اما «کروکدمن» حتی بیشتر از آن احساس اضافی بودن را منتقل میکند. ساخت یک فیلم دیگر با دیوید هاربر به خوبی نشان داد که «پسر جهنمی» بدون خلاقیت کارگردانی مانند گیرمو دلتورو نمیتواند به موفقیت دست یابد. اگرچه تفاوتهای زیادی بین هلبوی فیلمهای دلتورو و کمیکها وجود دارد، اما بهراحتی میتوان گفت که هلبوی دلتورو برای فیلم بهتر جواب میدهد.
«کروکدمن» در میان کمیکهای «پسر جهنمی» جو ترسناکتری دارد و از افسانهها و فولکلور وحشتناک آمریکایی الهام گرفته است؛ بنابراین میشد از آن یک فیلم ترسناک بسازند. اما ضعف فیلمنامه که داستان «کروکدمن» را تضعیف کرده است، به کنار، حتی از نظر بصری نیز بخشهای ترسناک آن به خوبی اجرا نشده است. با وجود فیلمهای با بودجه پایین مانند «پروژه جادوگر بلر» (The Blair Witch Project) که با هزینهای حدود صد هزار دلار توانستهاند کیفیت ساخت بالایی داشته باشند و دیدگاه بصری بسیار جذاب و ترسناکتری را ارائه دهند، دیگر توجیهی نمیماند که چرا فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن» نتوانسته است ترس و جذابیت کمیک را به خوبی منتقل کند.
«کروکدمن» میتوانست با الهام از فیلمهایی مانند «آیین» (The Ritual) یا بازیهای ویدیویی مثل «اوتلست» (Outlast)، حس تعلیق را به خوبی تقویت کند؛ طوری که سایهی کروکدمن به طور مداوم هلبوی و تام را تحت تعقیب قرار دهد. اما فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن» با وجود اینکه بهطور تکنیکی به عنوان یک فیلم ترسناک شناخته میشود، از نظر منطقی قادر به ایجاد ترس در مخاطب نیست. البته اگر از دیدن عنکبوتها، مارها یا گربههای مرده خوشتان نیاید، چند صحنه از این نوع موجودات وجود دارد. بنابراین، به نظر میرسد «پسر جهنمی: کروکدمن» به سنتی که این روزها رواج یافته، ادامه میدهد: ساخت دنبالهها و بازسازیها از فرنچایزهای محبوب بدون احترام به میراث آنها.
با اینکه نام مایک مینیولا در تیتراژ فیلم ذکر شده، اما این یکی از آن مواردی است که شباهت زیاد بین منبع اصلی و فیلمنامهی نهایی به ضرر کار تمام شده است. از یک سو، فیلم جدید برای کسانی که کمیکهای «پسر جهنمی» را نخواندهاند، گیجکننده به نظر میرسد؛ بهطوری که اگر هیچ اطلاعاتی دربارهی هلبوی نداشته باشید، ظاهر و رفتار او در طول فیلم برایتان مبهم خواهد بود.
از سوی دیگر، اگر از فیلمهای قبلی «پسر جهنمی» به «کروکدمن» بیایید، با تفاوت شدیدی در لحن مواجه خواهید شد که به شدت توی ذوقتان میزند. همچنین، از میان تمام اقتباسهای لایواکشن «پسر جهنمی»، این فیلم با بودجهی حدود ۲۰ میلیون دلار کمترین هزینه را داشته و کیفیت پایین آن تماشای فیلم را برای هر نوع بینندهای، چه آشنا و چه غریبه با دنیای «پسر جهنمی»، دشوار میکند.
در بهترین حالت، «پسر جهنمی: کروکدمن» میتوانست به یک سریال تلویزیونی با بودجه پایین تبدیل شود که به داستان و شخصیتها فرصت بیشتری برای توسعه و جا افتادن میداد. اما با این بودجه ناچیز و فیلمنامهای که به اشتباه دقیقاً از کمیک پیروی میکند، شک دارم که حتی طرفداران «پسر جهنمی» نیز تمایلی به پذیرش این فیلم داشته باشند.
شناسنامه فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن» (Hellboy: The Crooked Man)
کارگردان: برایان تیلور
نویسنده: کریستوفر گلدن، مایک مینیولا، برایان تیلور
بازیگران: جک کسی، جفرسون وایت، ادلین رودولف
محصول: ۲۰۲۴، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۴.۶ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ٪۴۳
خلاصه داستان: هلبوی و جو در یک حادثهی قطار گیر افتاده، با عنکبوتهای غولپیکری درگیر شده و محمولهای را که به مقصد ناشناختهای میبردند از دست میدهند. آنها به دنبال محمولهای که گم کردهاند، از روستایی در آپالاشیا سردرمیآورند که به خاطر ساحرهای در رعب و وحشت فرورفته است. کهنهسربازی آنها را به سمت این ساحره هدایت میکند که از هیولایی به نام کروکدمن دستور میگیرد. هلبوی و جو با هدف پیدا کردن محموله با تام همراه شده و در این میان با ساحرهها، زامبیها و کروکدمن دست به گریبان میشوند…
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0