برترین و بدترین انیمیشنهای دیزنی؛ رتبهبندی نهایی
رتبهبندی انیمیشنهای دیزنی یک چالش بسیار دشوار است، نه تنها به دلیل تعداد فراوان آنها بلکه به دلیل اهمیتی که برای اکثر مردم دارند. انتقاد اشتباه در مورد این انیمیشنها میتواند مشکلاتی ایجاد کند. این انیمیشنها به گرههای قوی از خاطرات دوران کودکی ما متصل شدهاند و ما را با بسیاری از وقایعی که بزرگسالان
رتبهبندی انیمیشنهای دیزنی یک چالش بسیار دشوار است، نه تنها به دلیل تعداد فراوان آنها بلکه به دلیل اهمیتی که برای اکثر مردم دارند. انتقاد اشتباه در مورد این انیمیشنها میتواند مشکلاتی ایجاد کند. این انیمیشنها به گرههای قوی از خاطرات دوران کودکی ما متصل شدهاند و ما را با بسیاری از وقایعی که بزرگسالان به عنوان جادویی میشناسند، آشنا کردهاند. ما اغلب با تماشای آثار منحصربهفرد این کمپانی، تعداد زیادی از مفاهیم زیبا و گاهاً زشت زندگی را درک کرده و اهمیت عشق و خانواده را به دیزنی نسبت دادهایم.
رتبهبندی نقاط قوت و ضعف هر یک از انیمیشنهای دیزنی نه تنها ارزش نسبی آنها را به عنوان یک تلاش خلاقانه مشخص میکند، بلکه جستجو در چرایی دلپذیر شدن یک اثر خاص توسط تماشاگران نیز مهم است. این کار باید با توجه به میزان خلاقیتی که در آنها بهکار رفته، انجام شود و تنها اعتبار نظرات تماشاگران کافی نیست (حتی اگر گذاشتن احساسات فردی بهطور کامل چالشبرانگیز باشد).
به هر حال، تمام تلاشمان را کردهایم تا این کار مهم را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم و همچنین داستانهای زمان ساخت انیمیشنهای دیزنی را با شما به اشتراک بگذاریم تا دلایل موفقیت یا عدم موفقیت آنها بهطور کامل درک شوند. بله، این مقاله نهتنها یک ارزیابی انتقادی است بلکه به عنوان یک کلاس تاریخ مفصل نیز محسوب میشود. (ما به شدت توصیه میکنیم کتابهای “جنگ دیزنی” اثر جیمز بی استوارت، “شرکت خلاقیت” نوشتهی اد کاتمول و امی والاس، و “والت دیزنی” از نیل گابلر را به عنوان منابع اصلی برای بازگو کردن روایتها مطالعه کنید، همچنین فیلمهای مستند “زیبای خفتهی بیدار” و “والت و ال گروپو” را نیز توصیه میکنیم).
با فرا رسیدن صدمین سالگرد راهاندازی استودیوی ساخت انیمیشن برادران دیزنی توسط والت و روی دیزنی، میخواهیم به ۶۱ انیمیشن کلاسیک این کمپانی که تا به امروز منتشر شدهاند، نگاهی بیندازیم و یکمی به خاطرهبازی بپردازیم. اگر با خواندن این مطلب احساس کردید که میخواهید انیمیشنهای دیزنی و محصولات دیگر این کمپانی را تماشا کنید، میتوانید به سرویس استریم Disney+ مراجعه کرده و از آرشیو جامع آن لذت ببرید.
۶۱. جوجه کوچولو (Chicken Little)
- کارگردان: مارک دیندال
- بازیگران: زاک براف، گری مارشال، جون کیوسک، استیو زان
- تاریخ اکران: ۲۰۰۵
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۳۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۷ از ۱۰
در دههی ۲۰۰۰، استودیو انیمیشنسازی والت دیزنی با شرایط دشواری مواجه بود. در این دوره، آنها از ساخت انیمیشنهای سنتی و طراحی دستی کاراکترها دست کشیده بودند و استودیوهای اقماری خود را در پاریس و اورلاندو در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ بسته بودند. این تغییرات همراه با تلاش برای تولید دنبالههایی بدون هماهنگی با پیکسار، به مشکلات بیشتری منجر شدند. در این شرایط آشفته، والت دیزنی تلاش میکرد تا جایگاه خود را بهعنوان یک استودیو پیشرو و هیجانانگیز که با تکنولوژیهای روز کنار میآید، حفظ کند.
در همین زمان، انیمیشن “جوجه کوچولو” تولید شد، اما این انیمیشن تأثیری مثبت در بهبود شرایط نداشت. حتی با اینکه فنی خوب بود، اما در بازار و فضای دیزنیلند، کمبود تعامل با شخصیتهای این انیمیشن قابل مشاهده بود. “جوجه کوچولو” که ابتدا به عنوان یک داستان غیرمتعارف دربارهی یک جوجهکوچولو و ارتباطش با پدرش مطرح شده بود، در طول سالها به یک انیمیشن کمدی علمی-تخیلی تبدیل شد و سکانس “The Sky is Falling” آن، تهاجم بیگانگان را بهتصویر کشید. کارگردانی مارک دیندال، که پیشتر فیلم برجسته “زندگی جدید امپراتور” را اجرا کرده بود، به نظر میرسد در این اثر با ابعاد بزرگتر و انیماتورهای متعدد گمراه شده و در تلاش برای انتقال به روش جدید، با چالشهایی روبهرو شده است. “جوجه کوچولو” احتمالاً به عنوان یکی از ناکامترین محصولات انیمیشن دیزنی تلقی میشود.
۶۰. روباه و سگ شکاری (The Fox and the Hound)
- کارگردان: تد برمن
- بازیگران: میکی رونی، کرت راسل، پرل بیلی، جک آلبرتسون
- تاریخ اکران: ۱۹۸۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
“روباه و سگ شکاری”، با وجود تعداد زیادی از طرفدارانش، باید اعتراف کرد که این انیمیشن به نظر کمی خستهکننده است. با این حال، این اثر اهمیت تاریخی بالایی دارد زیرا آخرین فیلمی است که تحت نظر گروه “۹ پیرمرد افسانهای والت دیزنی” ساخته شد. این انیمیشن نقش مهمی در تاریخ انیمیشن دارد و به عنوان آخرین مشارکت این گروه، نقطه تحولی در صنعت انیمیشن محسوب میشود. این اثر همچنین باعث خروج دان بلوث، یکی از برجستهترین طراحان دیزنی، از شرکت شد.
ترکیب تنشهای خلاقی بین انیماتوران قدیمی و نسل جدید، اثر منفی خود را در “روباه و سگ شکاری” نشان میدهد. این تداخل خلاقانه باعث ایجاد تنشها شد و باعث توقف تولید به مدتی شد. حدود ۱۷٪ از کارکنان دیزنی در این دوره از شرکت خارج شدند و تاریخ اکران فیلم از کریسمس ۱۹۸۰ به تابستان ۱۹۸۱ تغییر یافت.
با این حال، “روباه و سگ شکاری” با تلاش برخی از اعضای گروه سعی دارد تا جلوی تصویر ناخوشایند خود را بگیرد، اما موفقیت چندانی بهدست نمیآورد. این انیمیشن از لحاظ ظاهری زیبا و پرانرژی است، اما آیا واقعاً بهجز چند لحظهی خاص، به یاد ماندنی است؟ احتمالاً پاسخ منفی است.
۵۹. خانهای در مزرعه (Home on the Range)
- کارگردان: جان سنفورد
- صداپیشگان: روزان بار، جودی دنچ، جنیفر تیلی، کوبا گودینگ جونیور، رندی کواید
- تاریخ اکران: ۲۰۰۴
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
مدتها بهنظر میرسید که انیمیشن “خانهای در مزرعه” آخرین انیمیشن سنتی دیزنی باشد که اگر این اتفاق میافتاد، یک افول واقعاً غمانگیز برای انیمیشنهای دیزنی محسوب میشد. این انیمیشن در ابتدا قرار بود نمونهای از یک وسترن فراطبیعی جاهطلبانه به نام ” بهشدت عصبی” (Sweating Bullets) باشد که بعدها و اندکی پس از اکران “هرکول” (Hercules) تولید شد. اما در نهایت، به یک کمدی موزیکال کوچک و کماهمیت با حضور سه گاو ماده (با صداپیشگی روزان بار، جودی دنچ و جنیفر تیلی) تبدیلشد که برای بهدام انداختن یک دزد دام (با صداپیشگی هنرمندانهی رندی کواید، در روزهای پایانی قبل از زوال عقلش) با یکدیگر همکاری میکنند.
بیتعارف بگوییم، تماشای این انیمیشن تنها وقت تلفشدن خواهد بود، زیرا یک انیمیشن خالی از شوخطبعی، کند و با شخصیتها و صحنههایی بدون خلاقیت است. تنها نکتهی برجسته و در عین حال نسبتاً کمرنگ، صحنهی موزیکال بزرگ شخصیت شرور این فیلم، یعنی “Yodel-Adle-Eedle-Idle-Oo”، است که حداقل کمی حس مرموزی به فیلمهای دیزنی اضافه میکند. خوشبختانه، بعد از “خانهای در مزرعه” تاکنون، انیمیشنهای سنتی بیشتری از دیزنی منتشر شده و بنابراین، حتی جایگاه تاریخیاش در میان مجموعه انیمیشنهای دیزنی نیز کمرنگ شده است.
۵۸. دایناسور (Dinosaur)
- کارگردان: رالف زاندگ
- صداپیشگان: دی بی سویینی، اوسی دیویس، الفری وودارد، مکس کاسلا
- تاریخ اکران: ۲۰۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
در صورتی که ثابت شود جان فاورو در بازسازی انیمیشن “شیرشاه” (The Lion King) از پلیتهای لایو-اکشن استفاده کرده باشد، که بعدها انیماتورها شخصیتهای واقعگرایانه را روی آنها قرار دادهاند (البته نمیتوان این موضوع را کاملاً رد کرد)، باید بدانید که این تکنیک قبلاً به شکل افتضاحی امتحان شده است. این به خاطر غرور و تکبری بود که پشت ساخت انیمیشن “دایناسور” وجود داشت؛ یک آزمون و خطای جسورانه، جاهطلبانه و کاملاً ناامیدکننده که توسط استودیوی انیمیشنسازی والت دیزنی و آزمایشگاه مخفیاش انجام شد. این خانهی جلوههای ترکیبی و انیمیشن که دیزنی در یک مرکز هنری پیشرفته در نزدیکی فرودگاه بربنک راهاندازی کرده بود، در سال ۱۹۸۸ بهعنوان یک پروژهی استاپ موشن به کارگردانی پل ورهوفن و بازبینی انیمیشنی توسط فیل تیپت، افسانهای آغاز شد. این پروژه خیلی زود به یک داستان تکراری دربارهی خانواده و بقا تبدیلشد و با یک انیمیشن کامپیوتری مصنوعی و کاملاً قدیمی ارائه شد.
ده دقیقهی اول فیلم، که سفر ماجراجویانهی بیکلامی دربارهی یک اژدهای در حال بیرونآمدن از تخم است، بسیار باشکوه بوده اما باقی آن زیاد تعریفی ندارد و همهچیزش هم پوچ و هم پیشپاافتاده است (با لمورهای اعصابخوردکنی که به اینسو و آنسو میروند). این انتخاب در لیست انیمیشنهای دیزنی نشاندهندهی مخاطرات و چالشهای بسیار دربارهی پایان دنیا است، اما نمیتواند انرژی یا احساسات زیادی را در شما برانگیخته کند. “دایناسور” که چند هفته بعد از نمایش برنامهی ویژهی “راه رفتن با دایناسورها” از بیبیسی منتشر شد (که دقیقاً از همان صحنههای لایو-اکشن و شخصیتهای انیمیشنی استفاده میکرد)، حتی قبل از اکرانش هم چیزی تکراری و کهنه بود؛ انقراض نمیتواند به این زودی رخ دهد.
۵۷. تیزپا (Bolt)
- کارگردان: کریس ویلیامز، بایرون هاوارد
- صداپیشگان: جان تراولتا، مایلی سایرس، سوزی اسمن، مارک والتون
- تاریخ اکران: ۲۰۰۸
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
انیمیشن “تیزپا” اثری متوسط و بیآزار از استدیوی والت دیزنی است. این انیمیشن توانسته به واسطه تیم تولیدی با استعداد خود، به ویژه کارگردانان چون کریس ویلیامز که سابقه کار خود را با انیمیشن فوقالعاده “شش قهرمان بزرگ” نشان داده، به اجرا درآید. علاوه بر این، اعضای مؤثر تیم سازنده “گیسوکمند” نیز در این پروژه حضور داشتند. با این حال، این انیمیشن در جنبههای فنی و داستانی، ویژگی جذاب و هیجانانگیزی ارائه نمیدهد و تنها با انسجام نسبی خود به نظر میرسد.
“تیزپا” ابتدا با عنوان “سگ آمریکایی” شناخته میشد و توسط کریس سندرز، نویسنده و کارگردان “لیلو و استیچ”، نوشته و کارگردانی شد. این انیمیشن با داستان جذابی که توسط سندرز طراحی شده بود، امکان داشت یک شاهکار جدید در زمینه انیمیشنهای دیزنی شود. اما تغییرات مدیریتی و حذف سناریو اصلی از سوی جان لستر، مدیر انیمیشنهای دیزنی و پیکسار در زمان حمله به شرکت توسط باب ایگر، موجب شد که “تیزپا” به شکل معمولی و بدون ویژگیهای خاص به نمایش درآید.
با وجود ساخته شدن حرفهای این انیمیشن و مناسب بودن آن برای خاطرات آرامشبخش استودیو، هنوز هم سوالاتی پیرامون احتمال موفقیت “سگ آمریکایی” و دیگر فیلمهای حذفشده مطرح میشوند. این ابهامات و شکوها باعث شدند که “تیزپا” به اندازهای که شایستهاش بود، در میان انیمیشنهای دیزنی بهشهرت برسد.
۵۶. الیور و دوستان (Oliver & Company)
- کارگردان: جورج اسکریبنر
- صداپیشگان: جویی لورنس، بیلی جوئل، ناتالی گرگوری، دام دیلوئیس
- تاریخ اکران: ۱۹۸۸
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
اگر تا به حال از خود سوال کردهاید که ساخت فیلمهای انیمیشنی اثرگذار و روشنفکرانهی دریمورکس (DreamWorks ) از کجا شروع شده است، اینجا میتواند بهترین شروع برای رسیدن به پاسخ باشد. ایدههای این کمپانی ابتدا توسط انیماتوری به نام پیت یانگ در یکی از قسمتهای برنامهی منفور جفری کاتزنبرگ به نام “Gong Show” مطرح شد. این برنامه به انیماتورها اجازه میداد تا ایدههای خود را ارائه دهند و افرادی که ایدههای بدی داشتند، سریعاً از اتاق اخراج میشدند. یانگ ایدهای ساده را مطرح کرد: “الیور توئیست در دنیای سگها”. این ایده به نظر کاتزنبرگ جذاب بود و او را برای ساختن یک فیلم با بودجهی بزرگ از روی یکی از نمایشنامههای استاندارد برادوی به نام “الیور” الهام بخشید. حالا او میتوانست این ایده را در پارامونت پیکچرز به واقعیت بپیونداند، آن هم در دنیای سگها.
با وجود موفقیت این انیمیشن در باکسآفیس، کلیت اثر به عنوان یک ناکامی خلاقانه محسوب میشود (آن زمان، بسیاری در دیزنی این نظر را داشتند). بسیاری از هنرمندان پاپ و موسیقیدانان بزرگ از جمله: بیلی جوئل، هیوی لوئیس و بت میدلر (که در آن زمان طرفدار پروپاقرص دیزنی محسوب میشد)، در تلاش ناکام برای ایجاد ارتباط نوین در فیلم شرکت کردند که احساس هماهنگی کمتری ایجاد کرد. واجب است به یادآوری شود که “الیور و دوستان” اولین انیمیشن دیزنی است که تواناییهای شاعرانهی هاوارد اشمن افسانهای را بهنمایش میگذارد. او که در کنار آلن منکن به یکی از عوامل اصلی محبوب شدن مجدد دیزنی در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ تبدیل شد. این انیمیشن همچنین اولین اثری بود که از نقاشیهای واقعی برای خلق صحنهها استفاده نکرد و به جای آن، از سیستم CAPS که توسط شرکت کامپیوتری نوپا در شمال کالیفرنیا به نام پیکسار توسعه یافته بود، استفاده کرد (“امدادگران: مأموریت زیرزمینی” اولین انیمیشن بود که در پروسهی ساخت خود بهطور کامل از این فرآیند استفاده کرد). با وجود جذابیت سیستم ابداعی پیکسار، این فیلم به نظر نقدهای منفی و از هم گسیختگی رنگ و بو را به دنبال نداشت.
۵۵. دیگ سیاه (The Black Cauldron)
- کارگردان: تد برمن، ریچارد ریچ
- صداپیشگان: گرند باردسلی، سوزان شریدان، فردی جونز، نایجل هاثورن، براندون کال
- تاریخ اکران: ۱۹۸۵
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
انیمیشن «دیگ سیاه» از جهت کیفیت و محتوا از جمله آثار دیزنی ناکامی بوده است. اما داستانهایی که از پشت پرده این اثر به دنیا آمده، بسیار جالب هستند. ساخت این انیمیشن بیش از ده سال به طول انجامید، از جمله که حقوق ساخت آن از سال ۱۹۷۱ ابتدا اعطا شد و دیزنی در سال گذشته تمدید قرارداد کرد. این انیمیشن همچنین اولین اثر دیزنی بود که از دوربین ۷۰ میلیمتری برای تولید استفاده کرد، از زمان ساخت «زیبای خفته» در سال ۱۹۷۹.
با وجود تمام این ویژگیها، «دیگ سیاه» به عنوان بدترین انیمیشن دوران پسا-والتی شناخته شده است. شیوه تولید ناکام و بیهدف این انیمیشن، باعث ترویج خشونت شده و حتی برادرزادهی والت و عضو هیئت مدیره نیز از مقدار زیاد خشونت در اثر وحشتزده شدهاند. درخواست تعدیل سکانسهای خونین از سوی روی دیزنی نیز به نتیجه نرسیده و به نظر میرسد که ساختار نهچندان منسجم این انیمیشن توسط منتقدان نقدهای زیادی دریافت کرده است.
پس از تاخیر در اکران، «دیگ سیاه» نتوانست به موفقیت فیلم «خرسهای مهربون» برسد و به نوعی نشان از پایان سلطنت دیزنی گذاشت. این انیمیشن با طراحیهای ساده و افت کیفیت در حوزه تصویرسازی، هنوز هم به عنوان یکی از ضعیفترین انیمیشنهای دیزنی محسوب میشود.
با اینحال، مشکلات این انیمیشن با واکنشهای مختلف از طرف اعضای تیم تولید و حتی مدیران استودیو نشان داده میشود. این واکنشها نشاندهنده اختلاف نظر درون سازمانی بوده و نقدهای جدی از برخی از افراد دربارهی محتوا و کیفیت انیمیشن به وجود آمده است.
۵۴. سلام برادران (Saludos Amigos)
- کارگردان: نورم فرگوسن، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: لی بلر، ماری بلر، پینتو کالویگ، والت دیزنی، نورم فرگوسن
- تاریخ اکران: ۱۹۴۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
انیمیشن “سلام برادران” نخستین اثر از مجموعه انیمیشنهای اقتصادی و با بودجه محدود استودیو دیزنی در دوران جنگ جهانی دوم است. در این دوره که استودیو بربنک تحت کنترل نیروهای نظامی قرار گرفت و به تولید فیلمهای آموزشی مختلف پرداخت، “سلام برادران” با الهام از تور خیرخواهانه والت دیزنی در آمریکای جنوبی ساخته شد. این انیمیشن نه تنها دوستداشتنی است بلکه جذابیت خاصی دارد.
یکی از جذابترین قسمتهای “سلام برادران” مربوط به شخصیت هواپیمای انساننما به نام “پدرو” است که نامهها را به شیلی میبرد. این بخش به خوبی شناخته شده و به قدری جالب است که بعدها به عنوان یک انیمیشن کوتاه مستقل منتشر شده و توسط توزیعکننده آن زمان، یعنی آرکیاو، به تماشاگران ارائه شد.
۵۳. سه کابالرو (Three Caballeros)
- کارگردان: نورمن فرگوسن
- صداپیشگان: کلارنس نش
- تاریخ اکران: ۱۹۴۴
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
انیمیشن “سه کابالرو” ادامهای جذاب و پرانرژی به “سلام برادران” محسوب میشود. این انیمیشن دومین اثر از سری انیمیشنهای پکیجی دیزنی در دوران جنگ جهانی دوم است. در این دوره که استودیو بربنک به دلیل تصاحب نیروهای نظامی، به تولید فیلمهای آموزشی مختلف پرداخت، دیزنی در تلاش برای حفظ استودیو و جلب توجه مخاطبان، چندین طرح مختلف را در یک پکیج واحد ارائه میکرد.
“سه کابالرو” با الهام از سفر خیرخواهانه والت دیزنی به آمریکای جنوبی ساخته شده و با معرفی شخصیت جدیدی به نام “پانچیتو پیستولز”، کنار خوزه و دونالد، داستان خود را ادامه میدهد. این انیمیشن از تصاویر لایو-اکشنی به طور آزادانه استفاده کرده و چهرههای فرهنگی مشهور آن دوره را نیز در داستان جای داده است.
در “سه کابالرو”، شخصیت جذاب “آراکون برد” نیز معرفی میشود که اهل آمریکای جنوبی است و چندین بار در کنار شخصیتهای دیگر این انیمیشن ظاهر شده است. با وجود جنبههای خندهدار و جذابیت شخصیتها، این انیمیشن با ساختار پرانرژی و زندگینما، تبدیل به یکی از آثار ممتاز استودیو دیزنی شده و به خوبی در دهه ۴۰ توجه تماشاگران را جلب کرده است. از لحاظ هنری و خلاقیت در سکانسهایی چون “خیالبافی سورئال دونالد”، این انیمیشن بهعنوان یکی از موفقترین اثار این دوره به حساب میآید.
۵۲. ملاقات با رابینسونها (Meet the Robinsons)
- کارگردان: استیون اندرسون
- صداپیشگان: جردن فرای، وسلی سینگرمن، هارلند ویلیامز، تام کنی، استیون اندرسون
- تاریخ اکران: ۲۰۰۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
انیمیشن “ملاقات با رابینسونها” تحولات غیرمنتظرهای در تاریخ انیمیشنهای دیزنی ایجاد کرد. در حین تولید این انیمیشن، دیزنی اعلام کرده بود که پیکسار را خریداری کرده و جان لستر، فیلمساز برجسته پیکسار، به عنوان رهبر تمام جلوههای انیمیشنی کمپانی فعالیت خواهد کرد. بعد از تماشای انیمیشن، لستر با کارگردان استیون اندرسون ملاقات کرد و به او گفت: “چطور میتوانیم این فیلم را بهبود بخشیم؟” این مشاوره موجب تاخیر اکران و تغییرات زیادی در انیمیشن شد.
نسخهٔ انتشار یافته از “ملاقات با رابینسونها” به نظر میرسد نسبت به نسخهٔ اولیه کمی خامتر و کمتر بهینه بوده است. در حقیقت، موارد جذابی در این داستان خانوادگی و کمدی دربارهٔ سفر در زمان وجود دارد، به ویژه موسیقی دنی الفمن و صحنهٔ زیبای Tomorrowland در پارکهای دیزنی. اما در کل، این انیمیشن به اثری مشابه یک قسمت آزمایشی از یک سریال نظر میرسد که هرگز به سری ادامه نداده شده است. شخصیتهای زیادی در این انیمیشن وجود دارند که هرکدام با ظرافت خاصی طراحی شدهاند، اما به نظر میرسد که ارتباطات و عمق کمی دارند. با این حال، این انیمیشن نشان از تلاش فراوان استودیو دیزنی در راستای بازیابی عظمت از دست رفته دارد، اما بهعنوان یک اثر عالی قابل ارزیابی نیست.
۵۱. معدن موسیقی (Make Mine Music)
- کارگردان: جک کینی، کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، جاشوا میدور، رابرت کورماک
- بازیگران: نلسون ادی، دینا شور، لاورن اندروز
- تاریخ صداپیشگان: ۱۹۴۶
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۲ از ۱۰
انیمیشن “معدن موسیقی” سومین اثر از مجموعه انیمیشنهای بستهای در دوران جنگ جهانی دوم بود، که بهمنظور حفظ استودیو در شرایط اشغال ساختمان توسط ارتش آمریکا تولید شد. این انیمیشن، در مقایسه با دیگر آثار مشابه، از پرستیژ بیشتری برخوردار است و به عنوان واحدی هنرمندانه در جشنواره فیلم کن حضور یافت. با این حال، علیرغم صحنههای بهیادماندنی و موسیقی زیبایی که در آن وجود دارد، نمیتواند از حدود و محدودیتهای محتوایی که از ترکیب بستههای مختلف بهوجود آمده، فراتر برود و چیزی بیشتر از یک مجموعه ایده خام ارائه دهد.
بخشهای جذابتر این انیمیشن شامل “Blue Bayou”، که ابتدا برای “فانتازیا” (Fantasia) ساخته شده بود و بهعنوان الهامبخش برای یکی از مشهورترین رستورانهای دیزنیلند انتخاب شد، “Casey at the Bat” براساس شعر ارنست تایر و “Peter and the Wolf” بر اساس قطعهی سرگئی پروکوفیف با روایت استرلینگ هالووی هستند. این انیمیشن، علیرغم نقدهای ناچیز از طرف والت دیزنی و منتقدان، از نظر مالی موفقیت آورد و باعث ایجاد انیمیشنهای مشابه برای ادامهی فروش تهبار انیمیشنهای دیزنی شد.
۵۰. عشق و حال مجانی (Fun and Fancy Free)
- کارگردان: جک کینی، بیل رابرتز، همیلتون لاسک، ویلیام مارگان
- صداپیشگان: کلیف ادواردز، ادگار برگن، لوانا پاتن، والت دیزنی، کلارنس نش
- تاریخ اکران: ۱۹۴۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
انیمیشن “عشق و حال مجانی” به جای اینکه مجموعهای از فیلمهای کوتاه باشد، یک فیلم بلند وجود دارد که از وسط به دو داستان جدا شده است، همانند یکی از لوبیاهای میکی. نیمی از این فیلم به داستان “بونگو” اختصاص دارد که در آن یک خرس سیرک به طبیعت باز میگردد و این بخش توسط جیمینی کریکت روایت میشود. بخش بزرگتری از فیلم “میکی و لوبیای سحرآمیز” نام دارد که مشهورترین شخصیت والت را به یکی از افسانههای کلاسیک وارد میکند. داستان “میکی و لوبیای سحرآمیز” توسط ادگار برگن روایت میشود و این فیلم اولین بار است که والت دیزنی به انحصاریت صداپیشگی شخصیت میکی موس استفاده نکرده و جیمی مکدونالد را برای این کار انتخاب کرده است.
با اینکه بخش مربوط به داستان میکی بهتر است، اما متأسفانه میکی به عنوان یک شخصیت دیگر رنج میبرد. با این حال، “عشق و حال مجانی” اولین فیلمی بود که والت دیزنی به انحصاریت صداپیشگی میکی موس ادامه نداده و از جیمی مکدونالد خواسته است که این کار را بر عهده بگیرد. این انتخاب ناشی از مشکلات صداپیشگی والت دیزنی به دلیل مصرف سیگار بدون فیلتر بوده است. به هر حال، این انیمیشن جاذبهای خاص برای مخاطبان دارد و معرفی یک شخصیت جدید از میکی موس که برای دههها ادامه یافت.
۴۹. وقت آهنگ (Melody Time)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک، جک کینی
- صداپیشگان: روی راجرز، اتل اسمیت، بابی دریسکال، لوانا پاتن
- تاریخ اکران: ۱۹۴۸
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
«وقت آهنگ» (Melody Time) ممکن است ناموزونترین انیمیشن در میان انیمیشنهای پکیجی در دوران جنگجهانی دیزنی باشد، اما با شور و احساس شاعرانهای که دارد، آن را به بهترین و یا حداقل جالبترین فیلم از این مجموعه تبدیل میکند. در ابتدا، قرار بود که «وقت آهنگ» گلچینی از قهرمانان فولکلور آمریکایی داشته باشد، اما در نسخهی نهایی فقط دو نفر باقی ماندند. این فیلم در واقع یک دنبالهی نصفهونیمه از انیمیشن «فانتزیا» (Fantasia) بود که با وجود موفقیت تجاریاش، همچنان بهعنوان یک الگوی خلاقانه و نقشهی راه از آن یاد میشود.
در میان هفت بخش کوتاه این انیمیشن، اکثر آنها حداقل سرگرمکننده و برخی حقیقتاً خیرهکننده هستند. بهعنوان مثال، «روزی روزگاری در زمستان» (Once Upon a Wintertime) با زیباییشناسی جسورانه، جذابیت گرافیکی و داستانسرایی بیکلام خود، چیزی شبیه به انیمیشنهای Disney holiday classic است؛ همچنین «درختان» با قندیلهای «یخزده» خود نوعی زیبایی غیرمعمول را بهتصویر میکشند و خاستگاه اصلی داستان را بهخوبی نشان میدهند. «پکوس بیل» نماد اسطورهسازی آمریکایی است و «Blame it on the Samba» شخصیتهای نامآشنایی را از دوستانمان در انیمیشن «سلام برادران» (Saludos Amigos) نشان میدهد که برایمان مفرح خواهد بود. در نهایت، «وقت آهنگ» (مانند سایر فیلمهای پکیج) بهطرز عجیبی چیزی بین یک «سمفونی احمقانه» و جاهطلبی بزرگ «فانتزی» قرار دارد. هنگامی که این فیلم اکران شد، نتوانست هزینهی سنگین ۲ میلیون دلاری خود را جبران کند، که این شکست را بهگردن شیوع بیماری فلج اطفال (حداقل ازطرف روی دیزنی) و تعطیلی سینماها در آن زمان انداخت. با این حال، نتیجهی این شکست بزرگ، اخراج برخی از کارکنان استودیو و یک سفر دریایی سه هفتهای به هاوایی برای والت بود که میخواست برای مدتی از محیط کاری دور باشد؛ تصمیمی که در آن شرایط بسیار منطقی بود.
۴۸. نجاتدهندگان (The Rescuers)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن، جان لانزبری، آرت استیونز
- صداپیشگان: باب نیوهارت، اوا گابور، جرالدین پیج
- تاریخ اکران: ۱۹۷۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
در انیمیشن «نجاتدهندگان» که اکنون بیش از هر ویژگی دیگری بهخاطر آن تک فریم مشهور از یک فیلم مخصوص بزرگسالان در پسزمینهاش در خاطرمان ثبتشده، گاهبهگاه صحنههای جذابی هم پیدا میشود، اما همانها هم عمدتاً بیمزه و سطحی هستند. اولین تلاشها برای ساخت این انیمیشن به دلیل ابتلای هنرمند دوستداشتنی انیمیشن «کتاب جنگل» (The Jungle Book) لوئیس پریما، که در این اثر عهدهدار نقشی موزیکال بود بلافاصله متوقف شد. با این وجود، انیمیشن «نجاتدهندگان» با اقتباس از دو داستان دیگر مارجری شارپ و ترکیب آنها با یکدیگر بالاخره شکل گرفت.
ساخت انیمیشنی دربارهی دو کارآگاه از میان حیوانات که سعی میکنند معمای یک جنایت انسانی را حل کنند، ایدهای مبتکرانه است (پوستر اصلی انیمیشن وعدهی یک محصول «معمایی»، «سرگرمکننده» و «جذاب» را میداد) و هنرمندان فوقالعادهای مثل باب نیوهارت و اوا گابور بهترین انتخاب برای این انیمیشن بودند (به نقش فرعی بیعیبونقص نیوهارت که کراستی را در سیمپسونها (The Simpsons) بازی میکند، یا هنرنمایی تاثیرگذار گابور در «گربههای اشرافی» (The Aristocats) فکر کنید). اما این انیمیشن کسلکننده و بیحال بهنظر میرسد؟
سبک انیمیشنسازی «نجات دهندگان» (که به دلیل کپی کردن طرح انیماتورها از روی اشکال، به آن زیروگرافی میگویند) ممکن است در دیگر فیلمهای انیمیشنی جذاب جلوه کند، اما در اینجا سطحی، بیکیفیت و ناقص به نظر میآید. ساختار طریف و مویی شکل خطوط کیفیت بینظیری را به کار میافزاید (که البته توسط انیماتوری که یک صحنه از فیلم مخصوص بزرگسالان را در پسزمین
۴۷. گربههای اشرافی (The Aristocats)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: فیل هریس، اوا گبر، لیز اینگلیش، گری دوبین، دین کلارک
- تاریخ اکران: ۱۹۷۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
این انیمیشن، آخرین ساختهی استودیو بود که خود والت دیزنی قبل از مرگ ناگهانیاش در سال ۱۹۶۶ آن را تأیید کرد. این انیمیشن ابتدا بهعنوان دو قسمت از مجموعهی تلویزیونی پربینندهی والت طراحی شده بود، (توسط نویسندگان «دنیای زیبای رنگارنگ» (Wonderful World of Color) انیمیشنهای دیزنی، یعنی تام مک گاوان و تام رو) آنقدر والت دیزنی را تحت تأثیر قرار داد که او تصمیم به ساخت یک فیلم انیمیشنی مستقل با الهام از آن گرفت. با وجود بیش از دو سال کار مداوم برای اصلاح خط داستانی «گربههای اشرافی»، این فیلم اغلب رنگورو رفته و شبیه نسخهای ضعیفتر از فیلمهای بهتر دیزنی که در این اتمسفر ساخته شدهاند به نظر میرسد (به ویژه «۱۰۱ سگ خالدار»).
اجرای ترانههای این انیمیشن توسط فیل هریس و اوا گابور، و همچنین آهنگهای برادران شرمن واقعاً منحصربهفرد هستند («همه میخواهند گربه باشند» و «گربه توماس اومالی» از جمله آثار کلاسیک ارزشمند انیمیشن به حساب میآیند)، اما حتی آهنگهای این اثر نیز کیفیتی تلخ و شیرین دارند. این آخرین همکاری برادران شرمن در ساخت انیمیشنهای دیزنی با سرپرستی روی بود زیرا آنها فضای حرفهای استودیو را پس از مرگ والت سمی میدانستند. (البته آنها با ساخت «فیلم ببر» در سال ۲۰۰۰ به این شرکت بازگشتند). علائم این دورهی بیرمق و رکود خلاقانهی انیماتورها، در انیمیشن «گربههای اشرافی» به خوبی مشهود است.
۴۶. رابین هود (Robin Hood)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: پیل هریس، اندی دوین، پیتر آستیناو، تری توماس، برایان بدفورد
- تاریخ اکران: ۱۹۷۳
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
اگر یک لحظه تعصبتان نسبت به انیمیشنهایی که با آنها نوستالژی دارید را کنار بگذارید، میبینید که «رابین هود» (Robin Hood) آنقدرها هم گفته میشودخوب نیست؛ زیرا این فیلم زادهی تخیلات افسار گسیخته و ایدههای نصفهونیمهای بود که در مرحلهی ایده باقی ماندند. والت دیزنی قصد داشت «رینارد روباه» را به عنوان یک شخصیت قرون وسطایی در جایی از انیمیشنهای دیزنی بگنجاند و در ابتدا هم فقط قرار بود حضور کوتاهی در انیمیشن «جزیرهی گنج» (Treasure Island) داشته باشد. در آن زمان اقتباسی انیمیشنی از نمایشنامهی محبوب «شنیتسلر» (Chantecler) ( که شخصیت اصلیاش یک خروس است) ساخته شده بود که در جلب مخاطب ناکام بود. کن اندرسون از فرصت پیش آمده استفاده کرد و توانست نظر بسیاری را نسبت به ایدهی خود جهت ساخت نسخهای از داستان «رابین هود» با شخصیتهای حیوانی که ماجراهایش در مناطق جنوبی کشور اتفاق میافتد جلب کند. (ایدهای که «ترانهی جنوب» (Song of the South) قبلاً آن را عملی کرده بود).
فیلم نهایی نه خوب بود نه بد (مصداق شتر گاو پلنگ). مجموعهای نه چندان قوی از سبکهای کلاسیک با شخصیتپردازی و طراحی کاراکتر فوقالعادهی اندرسون (اگرچه سر به ظاهر مودار سِر هیس که یک مار بود همیشه آزارمان میداد) در کنار سکانسهای انیمیشنی که به معنای واقعی کلمه از کارهای قبلی بسیار بهترشان وام گرفته شده بود. (اگرچه برخی از این سبک طراحی خوششان نمیآید، اما بسیاری از طرفداران پروپاقرص استفاده از تصاویر زیراکسی برای ساخت انیمیشن هستند که به خطوط نوعی ناهمواری جذاب میبخشد) «رابین هود» به طرز دردناکی، فیلمهای ساخته شده بعد از مرگ والت را برایمان تداعی میکند زیرا در آن زمان، همه بیشتر درگیر این فکر بودند که «دیزنی از چه چیزی خوشش میآید یا اگر او در این شرایط بود، چهکار میکرد» و فرصت نوآوری و خلاقیت را از خود میگرفتند. این انیمیشن جذابیتهای خاص خود را دارد و تاثیر آن به وضوخ بر روی یکی از جذابترین انیمیشنهای دیزنی «زوتوپیا» (Zootopia) که سال گذشته برندهی اسکار شد مشخص است. با تمام اینها اما «رابین هود» فاصلهی زیادی تا تبدیل شدن به یک انیمیشن کلاسیک دارد.
۴۵. پوکوهانتاس (Pocahontas)
- کارگردان: اریک گلدبرگ
- صداپیشگان: آیرین بدارد، مل گیبسون، دیوید اوگدن استایرس، جان کسیر، بیلی کانلی
- تاریخ اکران: ۱۹۹۵
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
بله، درست است، انیمیشن «پوکوهانتاس» (Pocahontas) با زیبایی گرافیکی شارپ و هوشمندانهاش که انیمیشنهایی مانند «زیبای خفته» (Sleeping Beauty) و «روزی روزگاری در زمستان» (Once Upon a Wintertime) را به یادمان میآورد، فوقالعاده به نظر میرسد. این فیلم توسط دو تن از بهترین سازندگان انیمیشنهای دیزنی یعنی مایک گابریل و اریک گلدبرگ کارگردانی شده و شامل آهنگهای جذابی میشود. اما، با عرض پوزش از کودک درون عاشق نوستالژیتان باید بگوییم که این انیمیشن نیز بسیار مزخرف و به وضوح یادآور این نکته است که خاطرهانگیز بودن چیزی دلیل بر سرگرم کننده بودن آن نیست. ایدهی اولیهی گابریل، به خاطر استفاده از تصویر تایگر لیلی در «پیتر پن» (Peter Pan)، ظاهراً سریعترین چراغ سبز در تاریخ استودیو را دریافت کرد. (این دلایل متعددی، از جمله شیوهی ایدهپردازی سریع فیلمها در آن زمان، جذابیت بصری که گابریل خلق کرده بود، و تمایل طولانی مدت استودیو برای ساخت نسخهی انیمیشنی «رومئو و ژولیت» (Romeo & Juliet) میتواند داشته باشد). اگرچه رئیس بخش ساخت انیمیشن جفری کاتزنبرگ، اعتقاد داشت که این فیلم میتواند «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) دیگری باشد، اما رئیس دیزنی مایکل آیزنر، کاملا بر خلاف او فکر میکرد و نگران این بود که «پوکوهانتاس» نتواند با استانداردهای فیلمهای موفق اخیر و جزئیات داستانی و موزیکال آن زمان رقابت کند.
در نهایت، حق با آیزنر بود و نتیجهای که مورد انتظار بود از این فیلم حاصل نشد. «پوکوهانتاس» نه تنها بسیار سنگین است، بلکه تمام تلاشهای سازندگانش برای کمرنگ کردن تاریکی و غم در این داستان بیجا و بیثمر بوده و حتی در سکانسهای درختان سخنگو یا صحنههای کمدی با پاگ (نوعی نژاد سگ)، میتوان تلاش برای حفظ جدیت داستان را کاملاً احساس کرد و تمام اینها تقصیر خود فیلم و احساسی است که به ما میدهد.
با وجود اینکه آهنگ (Colors of the Wind) بسیار بینظیر و خارقالعاده است، اما آیا به جز این آهنگ، میتوانید مورد دیگری را از این فیلم نام ببرید؟ (بهجز آهنگ بسیار سؤالبرانگیز (Savages)). اگرچه این شخصیت به خاطر حضور در کنار دیگر پرنسسهای دیزنی و خط تولید محصولات مربوط به آنها، تا حد زیادی محبوبیت خود را حفظ کرده است، اما این فیلم تا حدودی از خاطر مخاطبین پاک شده است (البته در ش
۴۴. رایا و آخرین اژدها (Raya and the Last Dragon)
- کارگردان: پاول بریگز، دین ولینز
- صداپیشگان: کسی استیل، آکوافینا
- تاریخ اکران: ۲۰۲۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
از بسیاری جهات، انیمیشن «رایا و آخرین اژدها» (Raya and the Last Dragon) فیلمی درباره احیای گذشته و بازگشت به شیوهی کاربردی زندگی در آن دوران است و با تماشای آن اینطور به نظر میرسد که دیزنی هنوز به فرمولهای آزمایش شده و ثابتش پایبند است. برای مثال، داستان رایا در مورد شاهزاده خانمی است که باید برای نجات خانه و خانوادهاش دست به کار شود که این از نظر موضوعی، کمی شبیه به «موآنا» (Moana) است. همچنین نقش سیسو اژدها که صداپیشگی آن را آکوافینا بر عهده داشت چیزی جز غول چراغ جادوی «علاءالدین» (Aladdin) را به یادمان نمیآورد.
جدا از جهان و فرهنگ جذابی که آنقدر که باید مورد کاوش قرار نگرفته و شناخته نشده، بیشتر بخشهای این انیمیشن نسبتاً خوب به نظر میرسد و هرچند در مقایسه با سایر انیمیشنهای دیزنی آن هیجان و ذات سرگرم کننده را ندارد به هیچ عنوان ندارد اما همواره میتوان از آن به عنوان فیلمی مفرح که فقط یکبار ارزش دیدن دارد یاد کرد. «رایا و آخرین اژدها» انیمیشن خوبی است، اما هرگز آنقدر منحصربهفرد نیست که بتواند خود را از بقیهی انیمیشنهای دیزنی جدا کند.
۴۳. دنیای عجیب (Strange World)
- کارگردان: دان هال
- صداپیشگان: جیک جیلنهال، دنیس کواید، جابوکی یانگ-وایت، گبریل یونیون، لوسی لیو
- تاریخ اکران: ۲۰۲۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۷ از ۱۰
پس از تلاشهای نه چندان موفق دیزنی برای ساخت آثار انیمیشنی اکشنِ بیشتر در اوایل دههی ۲۰۰۰، بازگشت دیزنی به این سبک فیلمها با ساخت فیلم «دنیای عجیب» حرکتی تحسینبرانگیز بود. ماجراهای «دنیای عجیب» از رمانهای معمولی و داستانهای علمی-تخیلی کلاسیک الهام گرفته شده و با استانداردهای نسبتاً بالایی که دارد، گویی استودیو دوباره میخواهد با فیلمهای انیمیشنی خود غوغا به پا کند. البته به دلیل تلاش دیزنی برای ساخت انیمیشنهای کمتر متعارف و البته جاهطلبی تحسینبرانگیزش در تولید این اثر، مشکلات زیادی در آن به چشم میخورند و «دنیای عجیب» آنطور که باید، سرگرم کننده یا هیجانانگیز نیست.
این انیمیشن جذاب دیزنی داستان صمیمانهی عشق درونی یک خانواده را به تصویر میکشد که ممکن است از نظر برخی بینندگان کمی زیادی باشد. ما داستانگویی دوراندیشانه و جهانسازی مبتکرانه «دنیای عجیب» نادیده گرفتن ضعفهای آن را برایمان آسانتر میکند. به نظر میرسد این انیمیشن تلاش دیزنی برای امتحان چیز جدیدی با آن جنبههای نسبتاً محافظهکارانهی انیمیشنسازیاش است که حتی اگر آنقدرها هم کارساز نباشد، دیدن تلاش دوبارهی دیزنی برای تغییر و پیشرفت بسیار هیجانانگیز مینماید.
۴۲. آتلانتیس: امپراتوری گمشده (Atlantis: The Lost Empire)
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: جیم وارنی، کوری بورتون، کلادیل کریستین
- تاریخ اکران: ۲۰۰۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۴۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
مایک میگنولا، خالق «پسر جهنمی» (Hellboy)، در یک مصاحبه دربارهی انیمیشن «آتلانتیس: امپراتوری گمشده» صحبت کرده است. او اظهار داشته که کارگردانان این انیمیشن، گری تروسدیل و کرک ویس، او را در این پروژه وارد کرده و مسئولیت طراحی شخصیتها و مدیریت جنبههای زیباییشناسی و هنری آن را به میگنولا سپردند. سازندگان، انیمیشن «آتلانتیس: امپراتوری گمشده» را به عنوان قصیدهای فوقالعاده و بینظیر برای فیلمهای هیولایی قدیمی ری هریهاوزن میدیدند. میگنولا از این روند کاری لذت فراوانی برده و گفته است که ساخت این فیلم آنقدر نامتعارف بود که آنها یک داستانپرداز انیمیشنهای دیزنی را، تنها مسئول این کرده بودند که تلههای مخفی طراحی کند و به شیوهای خلاقانه، شخصیتهای کلیدی داستان را بکشد.
با این حال، باید بگوییم که متأسفانه، هیچکدام از طراحیهای میگنولا و یا آن تلههای مخفی در فیلم نهایی استفاده نشدند. میتوان گفت که تروزدیل و ویس که فیلمهای کلاسیک «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) و «گوژپشت نتردام» (The Hunchback of Notre Dame) را برای این شرکت ساخته بودند، میخواستند با ساخت این انیمیشن گام بلندی بردارند و پایشان را فراتر بگذارند. این فیلم به «ماجراجویی و مأموریت خطرناک» شخصیتها میپردازد که گروهی از افراد ناجور بین آنها، راز شهر گمشدهی آتلانتیس را افشا میکنند. اما فقط همین نیست و میتوانید ایدههای خلاقانهی سانسور شده را در سرتاسر این فیلم احساس کنید، حتی پس از به تعویق انداختن تاریخ اکران آن.
اعضای گروه پیراهنهایی پوشیدند که روی آن نوشته شده بود: «آهنگهای کمتر، انفجارهای بیشتر»، اما پس از برآورد هزینهبر ساخت بخشهای بزرگی از فیلم، سرعت آن بیشتر شد. گروه قرار بود در سفر ماجراجویانهای خود با موجودات افسانهای زیادی روبرو شوند، اما در نهایت، فقط یک ماهی استیمپانک جلوی راهشان قرار گرفت. این انیمیشن با ابعاد تصویری ۲.۳۵:۱ فوقالعاده وسیع است و با آن نمای ۷۰ میلیمتری و موسیقی قدرتمند جیمز نیوتن هاوارد، واقعاً شبیه به یک افسانهی لایو-اکشن است که توانست گروهی از طرفداران وفادار را برای خود دستوپا کند. در حالیکه پیشبینیها از «آتلانتیس» برای حفظ میراث دیزنی بسیار بالا بودند، این ان
۴۱. فانتازیا ۲۰۰۰ (Fantasia 2000)
- کارگردان: جیمز آلگار
- صداپیشگان: استیو مارتین، ایتزاک پرلمان، کوئینسی جونز، بت میدلر
- تاریخ اکران: ۱۹۹۹
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
والت همواره علاقه داشت که یک فیلم مانند «فانتازیا» بسازد و پیشبینی کرده بود که این پروژه میتواند به عنوان یک سری فیلم انیمیشنی دههها طول بکشد و قسمتهای جدیدی به آن افزوده شود. این ایده در اوایل دهه ۱۹۸۰ مطرح شد، اما تصمیم نهایی برای شروع پروژه گرفته شد وقتی که «فانتازیا» در سال ۱۹۹۰ با موفقیت عظیمی در تلویزیون منتشر شد و مایکل آیزنر این پروژه را پشتیبانی کرد. پروژه با مشارکت برادرزادهی والت، به کارگردانی جیمز آلگار آغاز شد. هرچند که پروژه از نظر فنی و هنری مشکلات زیادی داشت و نظرات مختلفی درباره سبک و جزئیات آن وجود داشت، اما در کل به پایان رسید.
مهمترین مسئله این پروژه زمان زیادی برای تصمیمگیریهای نهایی گرفته شد. این تأخیرها باعث شد تا پیچیدگی و کندی در تولید به وجود آمد. علاوه بر این، نظرات مختلفی دربارهٔ قسمتهای مختلف فیلم، بهویژه در مورد جهات مختلف موسیقی کلاسیک، برای تیم تولید موضوع گفتوگو و بحث مداوم بود.
بخشهایی از «فانتازیا ۲۰۰۰» به تأثیر «فانتازیا» اصلی نمیرسند و حتی با اختلافهای زیادی روبرو است. با این حال، بخشهای خاصی از آن به ویژه بخش جاز با عنوان «Rhapsody in Blue» که توسط اریک گلدبرگ بر اساس کاریکاتور آل هرشفلد ساخته شده، بسیار برجسته هستند. همچنین بخش «پرندهی آتشین» که جانشینی برای بخش «Night on Bald Mountain» نسخهی اصلی است، با تأثیری ملایمتر و با توجه به محیط زیست و تصاویر رویاییتر اجرا شده است. در اینجا از عناصر باله ایگور استراوینسکی استفاده شده است.
با این حال، میتوان برخی از جلوههای ویژه و صحنههای باشکوه این انیمیشن را تحسین کرد، بهویژه صحنه نمایش یک ارکستر کامل و نمایش گستردهتر آن در فرمت IMAX. متأسفانه، پس از انتشار فیلم، حداقل دو دنباله از آن در حال تولید بودند که یکی بر اساس موسیقی جهانی بود و دیگری بر اساس ایدههای خود اریک گلدبرگ، اما متوقف شدند و فقط بخشهای کوتاهی از آن بهعنوان یک فیلم کوتاه منتشر شد.
نتیجهگیری این است که «فانتازیا ۲۰۰۰» نتوانست به اندازهٔ فیلم اصلی «فانتازیا» تأثیرگذار باشد و این امر به عنوان یک خاتمه بیآبرواره و شاید نامناسب برای یکی از محبوبترین سری فیلمهای انیمیشنی تاریخ، محسوب میشود.
۴۰. سیارهی گنج (Treasure Planet)
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: جوزف گوردون لویت، برایان مری، اما تامپسون، دیوید هاید پیرس
- تاریخ اکران: ۲۰۰۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
در دورانی که ران کلمنتس به عنوان کارگردان در دیزنی به فعالیت میپرداخت و برخی از مهمترین آثار این استودیو را خلق میکرد، بهنظر میرسد تواناییهای خاص خود را در سال ۱۹۸۵ هنوز به طور کامل شناخته نکرده بود. در آن زمان، در یک جلسه استعدادیابی با مایکل آیزنر و جفری کاتزنبرگ شرکت کرد که در آن انیماتورها ایدههای خود را ارائه میدادند. این جلسه به این دلیل جالب بود که ایدههای کلمنتس، از جمله یک پروژه مشابه “پری دریایی کوچولو” که به دلیل شباهت به “اسپلش” رد شد، و یک ایده دیگر به نام “جزیرهی گنج در فضا” که آیزنر آن را رد کرد، در آنجا مطرح شد. اما زمانی که دیزنی قصد داشت با ساخت “هرکول” زمین را به لرزه دربیاورد و این انیمیشن به موفقیت برسد، به کلمنتس و همکارش، جان ماسکر اجازه ساخت “جزیرهی گنج در فضا” را داد.
زمانی که “سیارهی گنج” در حال ساخت بود، انیمیشن دیگری به نام “آتلانتیس: امپراتوری گمشده” با موضوعی مشابه منتشر شده بود و با استقبال کمی از سوی تماشاگران روبرو شد. پس از آنکه “سیارهی گنج” با استقبال کمی مواجه شد و در گیشه خسارتی بالغ بر ۷۵ میلیون دلار به دست آورد، دیزنی ضرری سنگین ترین در تاریخ انیمیشنسازی را اعلام کرد.
با این حال، “سیارهی گنج” نامزد جایزه اسکار بهترین انیمیشن بلند شد و میتوان برخی نکات و صحنههای جالبی در آن پیدا کرد. اما به طور کلی، این انیمیشن نتوانست انتظارات را برآورده کند. مانند بسیاری از انیمیشنهای بینام و نشان در آن زمان، انتقال داستان کلاسیک رابرت لوئیس استیونسون به یک محیط میان کهکشانی به طرزی بیعیبونقص انجام شد. ایدهها و طراحی شخصیتها بهنظر ممکن است کمی کمتأثیر باشند، اما برخی از نکات و فنون تکنولوژیکی جذابی نظیر بازوی مکانیکی هوشمند جان سیلور در آن به کار رفته است. ممکن است انتظار میرفت که این انیمیشن تاثیرگذارتری را ایجاد کند، اما به نظر میرسد که پروژهای بوده که در تلاش برای برقراری ارتباط با مخاطب، موفقیت چندانی نداشته و داستاننویسی آن نیز کلاسیک و کمی کهنه به نظر میرسد.
۳۹. امدادگران: مأموریت زیرزمینی (The Rescuers Down Under)
کارگردان: مایک گابریل
صداپیشگان: باب نیوهارت، اوا گابور، جون کندی، تریستان راجرز
تاریخ اکران: ۱۹۹۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۱ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
نگاهی به لیست انیمیشنهای دیزنی نشان میدهد که انیمیشن “امدادگران: مأموریت زیرزمینی” به عنوان اولین دنباله از انیمیشن “امدادگران” (The Rescuers) محصول سال ۱۹۷۷، در سینماها به نمایش گذاشته شده است. در این داستان جدید، برنارد و خانم بیانکا (با صداپیشگانی چون باب نیوهارت و اوا گابور) به استرالیا سفر میکنند تا یک عقاب طلایی نادر را نجات دهند. این انیمیشن با تغییر فرمت موزیکال به سمت داستانسرایی ناب، ماجراجویانه و اکشن متمرکز شده است که با محیط استرالیا هماهنگی دارد. جو رانفت، یکی از داستانپردازان برجسته در پشت پرده این فیلم بوده و در زمان ساخت این انیمیشن نقش مهمی ایفا کرده است.
اگرچه “امدادگران: مأموریت زیرزمینی” ممکن است در فروش به میزانی که انتظار میرفت، موفقیت کمتری داشته باشد، اما این فیلم با وجود این موضوع، یک اثر سرگرمکننده و صمیمانه به حساب میآید. از لحاظ فنی، این انیمیشن اولین فیلمی بود که تمام فرآیندهای رنگآمیزی آن با استفاده از سیستم CAPS ساختهشده توسط پیکسار انجام شد. تکنولوژی CAPS ابتکاری جدید در زمینه انیمیشنسازی بود و این انیمیشن از این فناوری بهرهمند شده است. سکانسهای انیمیشنی شگفتانگیزی نیز در این فیلم وجود دارد، بهخصوص سکانس آغازین که همراه با موسیقی فوقالعادهای از بروس بروتون به تصویر کشیده شده است.
“امدادگران: مأموریت زیرزمینی” با مدت زمان ۷۷ دقیقهای خود، یکی از انیمیشنهای پرسرعت و هیجانانگیز دههی ۱۹۹۰ بود که متأسفانه به نسبت کمی موفقیت یافت. با این حال، این نسخه از انیمیشن نسبت به نمونه اصلی آن تحولات چشمگیری داشته و مخاطبان جدیدتر را نیز جذب کرده است.
۳۸. شمشیر در سنگ (The Sword in the Stone)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: آلن نِیپییر، سباستین کبت
- تاریخ اکران: ۱۹۶۳
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
بهنظر میرسد که قبل از تولید انیمیشن “شمشیر در سنگ”، والت آن را بهطور کامل مورد بررسی قرار داده بود. شواهد نشان میدهد که انیماتورها، به دلیل ترکشان برای شرکت در نمایشگاهها و دیزنیلند، تصمیم گرفتند تا شخصیت اصلی انیمیشن را بهشکل کاریکاتوری از والت دیزنی طراحی کنند تا از این راه انتقام بگیرند. اگر به جزئیات چهرهی مرلین، شکل بینی، حالت بیقرار و خلاقیت او دقت کنید، میتوانید شباهت آن را با والت دیزنی بیابید.
علاوه بر این، “شمشیر در سنگ” تا حدی بر اساس کتاب تی.اچ وایت با همین نام بود، که والت حق استفاده از آن را در سال ۱۹۳۹ خریداری کرده بود. این انیمیشن با بودجهای بسیار ارزان تولید شده است، به ویژه با در نظر گرفتن استفاده از تکنیک ارزانتر زیروگرافی که خطوط را مخملیتر میکند. با اینحال، این موضوع بهشدت تأثیری بر کیفیت کلی فیلم نگذاشته است. “شمشیر در سنگ” با وجود بودجهی کمتر خود، هنوز هم یک انیمیشن سرگرمکننده، نشاطآور، پر از رنگ و خندهدار است. این موفقیت نه تنها به خاطر شباهت مرلین به والت است بلکه بهخاطر تغییرات جادویی، وقایع تخیلی و حضور افسانههای آرتوریایی نیز جذابیت این انیمیشن را افزایش داده است. اگرچه امروزه این فیلم بهطور گسترده فراموش شده است، اما هنوز هم مشاهده آن سرگرمکننده و لذتبخش است.
۳۷. یخزده ۲ (Frozen II)
- کارگردانان: کریس باک، جنیفر لی
- صداپیشگان: کریستن بل، ایدینا منزل، جاش گد، جاناتان گروف
- تاریخ اکران: ۲۰۱۹
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
انیمیشن “یخزده ۲” با کارگردانی کریس باک و جنیفر لی، نویسندگی لی، به عنوان دنبالهای بر انیمیشن محبوب “یخزده” از دیزنی ساخته شده است. این فیلم، با انتظارات بسیار بالا که حتی پیش از اکرانش وجود داشت، توانست یک سورپرایز مثبت برای مخاطبان خود باشد. با این حال، پس از دو بار تماشای آن، ممکن است این انیمیشن را به اندازه نسخه اصلیاش ارتقاء نداده باشد.
در “یخزده ۲”، تمام شخصیتهای محبوب از جمله آنا، السا، اولاف، کریستوف و سون دوباره به صحنه بازمیگردند. این بار، داستان بر روی تلاش السا برای درک گذشته و پاسخ به سوالاتی درباره مبدأ خود تمرکز دارد. او در این مسیر با خطرات مرگباری روبرو میشود و یک سفر نفسگیر آغاز میکند که شخصیتها را به ماجراهای جدید و اسطورههایی بیشناخته میکشاند.
کارگردانی کریس باک و جنیفر لی به وضوح نشاندهنده تلاش آنها برای حفظ استواری و موفقیت دنباله این انیمیشن است. این دومین قسمت از داستان با تغییرات در تیم سازنده و تحت تاثیر قدرت و مسئولیت جدید جنیفر لی، به شکل مناسبی ادامه یافته است.
هرچند داستان ممکن است در نقاطی مبهم شود، اما تعهد به تطور و تکامل شخصیتها بسیار تحسینبرانگیز است. در طول داستان، شخصیتها روابط خوبی با یکدیگر دارند و حتی وجود یک شخصیت بد در داستان حس نمیشود.
آهنگهای فیلم بسیار شگفتانگیز هستند، اگرچه هیچکدام به پرفروشی و ماندگاری آهنگ “Let It Go” نمیرسند. با این حال، آهنگ “Lost in the Woods” از کریستوف با تصنیف شیکاگو پاور تلاش دارد تا جایگاهی مشابه با “Let It Go” داشته باشد.
“یخزده ۲” انیمیشنی عمیق، باشکوه و خیرهکننده است که با وجود طرح داستانی کمی پیچیده، جذابیت خود را حفظ کرده است. حتی با مرور زمان و انتشار فیلمهای جانبی مرتبط، این انیمیشن توانسته است جاودانگی این داستان را تضمین کند و اشتیاق مخاطبان را برای قسمت بعدی افزایش دهد.
۳۶. ماجراهای ایکابد و آقای تاد (The Adventures of Ichabod and Mr. Toad)
- کارگردانان: جک کینی، کلاید جرونیمی، جیمز آلگار
- صداپیشگان: اریک بلور، جی. پت آمالی، کالین کمبل، جان مکلیش، کمبل گرانت
- تاریخ اکران: ۱۹۴۹
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
آخرین انیمیشن پکیجی دیزنی به نام “ماجراهای ایکابد و آقای تاد” که در سال ۱۹۴۹ اکران شد، تا حدودی نمایشگاهی از تحول در استودیو دیزنی پس از جنگ جهانی دوم بود. این انیمیشن به جای تعدادی از فیلمهای کوتاه، دو داستان اصلی به نامهای “باد در درختان بید” و “ایچابود کرین” را در خود جای داد.
“باد در درختان بید”، نقل قولی از رمان ای. اچ شپرد، از ماجراهای جالب و هیجانانگیز در تالار وزغ را به تصویر میکشد. این قسمت اصلاحی از رمان ای. اچ شپرد بود که ابتدا برای فیلمی مستقل طراحی شده بود، اما پس از موفقیت “سفید برفی”، به عنوان بخشی از این پکیج به تولید درآمد.
بخش دیگر “ایچابود کرین” تلفیقی از افسانه “وینی پو” و داستان “افسانهی سوار بیسر” میباشد. این قسمت اصلیت دیگری دارد و نشانگر تلاش والت برای تبدیل این انیمیشن به نیمی از یک فیلم ترکیبی بود. با این حال، تداوم تولید این انیمیشن به دلیل شرایط جنگی کاهش یافت و باعث شد تا این انیمیشن در طول سالها از جلوههای کاملی برخوردار نباشد.
هرچند این انیمیشن ممکن است نشاندهنده بیمیلی والت به ساخت انیمیشن در آن دوران باشد، اما تا حدود زیادی با وجود این نقدها، هر دو نیمه از آن توانستهاند ماندگاری خوبی داشته باشند. بخش “اسلیپی هالو” که به تلویزیون منتقل شد، به تجدید نظر مثبت این انیمیشن کمک کرده است.
۳۵. برادر خرس (Brother Bear)
- کارگردان: آرون بلیز و رابرت واکر
- صداپیشگان: واکین فینیکس، جرمی سوارز، ریک مورانیس، دیو توماس
- تاریخ اکران: 2003
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 37 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
رئیس دیزنی، مایکل آیزنر، با توجه به موفقیت بینظیر “شیرشاه” (The Lion King) و در نظر گرفتن این حقیقت که قرار نیست هیچ فیلمی با محوریت حیوانات تولید شود، تصمیم به ساخت یک انیمیشن درباره حیوانات در آمریکا گرفت. در سال 1997، چند ایده برای ساخت این فیلم مطرح شد؛ یکی از آنها با نام “تیمبر” بود و دیگری اقتباسی از “شاه لیر” در دنیای خرسها (یک پادشاه خرس و سه دخترش) بود. در نهایت، ایده ساخت این فیلم به شکلی اجرا شد که یک شکارچی خودخواه به یک خرس تبدیل میشود و ماجراها از زاویه دید شکارش روایت میشوند.
وقتی که در مجموعه انیمیشنسازی والت دیزنی حضور داشتم، و در استودیوی دیزنی MGM در اورلاندوی فلوریدا، این پروژه قدم به جلو برداشت و یک پلاکارد ساده با عنوان “خرسها” دیدم که در نهایت به “برادر خرس” تغییر یافت.
“برادر خرس” یک انیمیشن سرگرمکننده و پر از ارزشهای اخلاقی ساده است. این فیلم، آخرین انیمیشن تولید شده در استودیوی فلوریدا، با کیفیت و جذابیت کمتری نسبت به “تارزان” ارائه شده است. این انیمیشن نامزد بهترین انیمیشن بلند در جشنوارهی اسکار شد، اما متأسفانه، سالها پس از اکران، به فراموشی سپرده شده است. با وجود زیبایی و احساسی بودن این انیمیشن، این موضوع میتواند منجر به شرمساری شود. میتوان گفت که “برادر خرس” تحت تأثیر انیمیشن “دلیر” از پیکسار قرار گرفته است، حتی اگر این دو انیمیشن در زمانهای مختلفی انتشار یافته باشند.
۳۴. گیسو کمند (Tangled)
- کارگردان: ناتان گرنو و بایرون هاوارد
- صداپیشگان: مندی مور، زکری لیوای، دونا مورفی، هایدن والش
- تاریخ اکران: 2010
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.7 از 10
ساخت انیمیشنهای بلند به چالشهای بسیاری برخورد دارد، اما چگونگی مواجهه با فشار تولید چندین اثر ممکن است به حمله قلبی برساند و در نهایت باعث ترک پروژه شود. گلن کین، انیماتور معروف شخصیتهایی چون “دیو”، “علاءالدین”، “آریل” و “تارزان”، با این چالش مواجه شد و ابتدا به عنوان کارگردان “گیسو کمند” انتخاب شد. عجیب است که این تجربه برای کین به پایان رسید وی از پروژه کنار گذاشته شد.
ناتان گرنو و بایرون هاوارد، که پیشتر در “تیزپا” همکاری داشتهاند، به عنوان کارگردانان جدید به پروژه ملحق شدند. آنها از دن فوگلمن به عنوان فیلمنامهنویس و آلن منکن به عنوان آهنگساز نیز کمک گرفتند تا یک اثر کلاسیک با زیباییهای مدرن بسازند، که از زاویهای توهینآمیز یا زیادهرویآمیز نباشد.
این زمان طولانی تولید و افزایش بودجه، باعث شد که هزینهی ساخت این انیمیشن به بیش از ۲۶۰ میلیون دلار برسد و آن را به یکی از گرانترین و پرهزینهترین انیمیشنهای تاریخ سینما تبدیل کند. این پروژه برخلاف “پرنسس و قورباغه” که یک سال پیش از آن منتشر شده بود و از طریق انیمیشن دستی با طراحی قدیمی خود جلب توجه کرد، موفق به جلب توجه نشد. با این حال، “گیسو کمند” ماندگاری بسیار خوبی پیدا کرد و حتی به ساخت یک سریال انیمیشنی از آن پرداخته شده است. علاوه بر این، شخصیتهای این انیمیشن هنوز در پارکهای دیزنی حضور دارند. این انیمیشن احساسات مختلفی را در بین تماشاگران به وجود آورده است و با وجود تمام دستاوردهایش، برخی احساس میکنند که ممکن است فیلم بهبود یابی بیابد.
۳۳. زندگی جدید امپراتور (The Emperor’s New Groove)
- کارگردان: مارک دیندال
- صداپیشگان: دیوید اسپید، جان گودمن، ارتا کیت، پاتریک واربرتون
- تاریخ اکران: 2000
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
فرآیند تولید انیمیشنهای دیزنی، به ویژه در استودیوی انیمیشنسازی والت دیزنی، معمولاً یک روند تکراری و روتین است. اما “زندگی جدید امپراتور” یک فیلم کاملاً منحصر به فرد بود که در آن روند تولید به خوبی طی میشد. پروژه اولیه با عنوان “امپراتوری خورشید” نمونهای از داستان “شاهزاده و گدا” بود، اما در محیط باستانی اینکاها در آمریکای جنوبی. این پروژه با شخصیتهای تاریک و جدی به نظر میرسید و به دلیل این خصوصیت، با وجود انتخاب اسپید و ساخت ۲۵٪ از انیمیشن، ترک شد. انیماتورها به ساخت انیمیشنهای دیگر مانند “لیلو و استیچ” و “فانتزی ۲۰۰۰” پرداختند و فیلمنامه به طور کامل بازنویسی شد تا با ظرافتهای لونی تونز تطبیق یابد.
نهایتاً، این انیمیشن که حالا به نام “زندگی جدید امپراتور” شناخته میشود، در دسامبر ۲۰۰۰ منتشر شد و به شیوهای جذاب و متفاوت با داستانی متفاوت از هر انیمیشن دیگری در دنیای دیزنی پرداخت. این انیمیشن با افتخار از سبک دوبعدی برخوردار بود و همچنین از محتوای واقعی و درسهای عامیانه با الهامبخشی از لونی تونز بهره برد. اگرچه نسخه اولیه این فیلم به شکل مجلل و باشکوه برنامهریزی شده بود، نسخه نهایی از انرژی ناب و جادویی پر شده است. در حالیکه دیزنی به توجه به تاریخچهی غنی انیمیشنهای بلند خود میپرداخت، “زندگی جدید امپراتور” به نحوی دیگر مشخصات یک کارتون بزرگ و باشکوه را حفظ کرد.
۳۲. رالف خرابکار (Wreck-It Ralph)
- کارگردان: ریچ مور
- صداپیشگان: جان سی ریلی، سارا سیلورمن، جک مکبریر، جین لینچ
- تاریخ اکران: ۲۰۱۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
تولید این انیمیشن با نامهایی مانند “رالف شروع دوباره” (Reboot Ralph) و “جو جامپ” (Joe Jump) از بیش از ۱۵ سال قبل از تاریخ اولین انتشارش آغاز شده بود. زمانی که ریچ مور، کارگردان فوقالعاده نابغهی برندهی جایزهی امی پشت ساخت قسمت (Roswell That Ends Well) سریال “فیوچراما” (Futurama)، پیشنهاد داد که تمرکز فیلم از قهرمان بازی ویدیویی cheery 8-bit به شخصیت منفی اصلی بازی، یک شخصیت بیرحم وحشی که زبالهها را از روی ساختمان بهرسمت قهرمان بازی پرتاب میکند، تغییر کند، تکلیف ساخت آن مشخص شد. اینگونه، “رالف خرابکار” به وجود آمد. شوخطبعی و روحیهی آنارشیک مور در این فیلم بهوضوح قابل مشاهدهاست که تعدادی از شخصیتهای برجسته بازیهای ویدیویی را بهنمایش میگذارد. مذاکراتی که دیزنی برای انجام میداد بهطرز دیوانهکنندهای پیچیده بود، و دقیقاً مطابق انتظارات، به موازات آن چیزی بود که پیکسار برای تضمین حقوق برخی اسباببازیها در ساخت اولین انیمیشن “داستان اسباببازی” (Toy Story) با آن درگیر شدهبود.
این اثر شبیه هیچکدام از انیمیشنهای دیزنی در دوران مدرن کاریاش نبود و تمام تلاشهای گستاخانه و توهینآمیز دیزنی در اوایل عصر (مثل تولید “جوجه کوچولو” (Chicken Little)) در کنار طنز وابسته به فرهنگ پاپ و بازی با کلمات طنزآمیز رالف، قدیمیتر و بیمعنیتر از قبل بهنظر میرسید. این فیلم همکاری گروهی از شخصیتهای منفی را نشان میدهد و علاوهبر این، از آهنگ ریحانا در موسیقی متنش استفاده کرده، چیزهایی که هرگز فکر نمیکردیم در انیمیشنهای دیزنی ببینیم. اما دلیل موفقیت “رالف خرابکار” این است که در زیر تمام زیرکیهایش، داستانهایی دربارهی فریبکاری، امیال و نیات انسانی و آنچه که ما را به چیزی که هستیم تبدیل میکند، نهفته است، آن هم با یکی از بهترین اجراهای تاریخ دیزنی از جان سی. ریلی در نقش رالف. از همین الان، پولم رو برای تماشای قسمت بعدی جمع کردم.
۳۱. آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: کاترین بومن، اد وین، ریچارد هایدن، استرلینگ هالووی، جری کلنا، ورنا فلتون
- تاریخ اکران: ۱۹۵۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
یکی از پروژههای بلندپروازانه که والت قبل از “سفیدبرفی و هفت کوتوله” با آن درگیر بود، یک فیلم انیمیشنی لایو-اکشن بر اساس داستان “آلیس در سرزمین عجایب” بود. والت اجرای کاملاً انیمیشنی این پروژه را برای اولین بار پس از پایان جنگجهانی دوم عملی کرد. اما مفاهیمی که در ایدهی اصلی بودند را در کار نهایی کنار گذاشت. در مرحلهای دیگر، نویسنده “دنیای قشنگ نو”، آلدوس هاکسلی برای نوشتن فیلمنامه استخدام شد، اما پروژه را ترک کرد زیرا احساس کرد که ایدههای اصلیاش در نظر گرفته نشدهاند.
والت میخواست ساخت این فیلم را متوقف کند، اما بهدلیل هزینههای بالا و آماده نبودن فیلم بعدیاش، نتوانست این تصمیم را عملی کند. بعدها اعتراف کرد که این فیلم یک “ناامیدی وحشتناک” بود. با این حال، میراث طولانی و ارزشمندی از خود بجا گذاشت و به نسل جدیدی از مخاطبین معرفی شد.
این انیمیشن خندهدار، رنگارنگ و عجیب اما بهطرز عجیبی بیمزه است و بعد از آن، والت با افسوس اعتراف کرد که بهتصویر کشیدن ایدههای غیرمعمول و عجیب در “آلیس”، کار بسیار سختی بود و ما کاملاً این را تایید میکنیم.
۳۰. شش قهرمان بزرگ (Big Hero 6)
- کارگردان: دون هال، کریس ویلیامز
- صداپیشگان: اسکات ادسیت، رایان پاتر، دنیل هنی، تی جی میلر، جمی چانگ
- تاریخ اکران: ۲۰۱۴
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
انیمیشن “شش قهرمان بزرگ” به خوبی نشان میدهد که انیمیشنهای مدرن دیزنی توانمندیها و امکانات فراوانی دارند. این انیمیشن برگرفته از داستان کمیک مارول با همین نام ساخته شده است، اما کارگردانان دون هال و کریس ویلیامز بدون خواندن منبع اصلی، یعنی کمیک، با ایده اصلی و الگوهایی که در کتاب کمیک وجود داشت، یک داستان ماجراجویانهی کاملاً جدید خلق کردند. این داستان ترکیبی جذاب از دنیای مارول و دیزنی است، حتی اگر بخش کمی از مارول در فیلم بهکار رفته باشد و “شش قهرمان بزرگ” بهطور قطع جزو دنیای سینمایی مارول نمیشود.
بایمکس، ستارهی اصلی این انیمیشن، یک ربات تو بغلی با الهام از رباتهای بادی است. او یک دوست وفادار و همراه ارزشمند برای هیرو (با صداپیشگی رایان پاتر) است که پس از مرگ برادرش به عنوان بخشی از تیم ابرقهرمانی متشکل از افرادی با تفکرات علمی ناسازگار، در پی برملا کردن یک توطئه وسیع هستند. جلوههای بصری این انیمیشن شگفتانگیز و بینظیر هستند و به تیم تولیدی این امکان را میدهد تا شهری کاملاً زنده را با صدها شهروند منحصربهفرد و معماری خاص بسازند. “شش قهرمان بزرگ” با فیلمهای قبلی متفاوت است و بهطور دیزنیپسندانهای به ژانر ابرقهرمانی نگاه میکند. این انیمیشن به خوبی نشان میدهد که وقتی از استودیوی انیمیشنسازی دیزنی صحبت میشود، ما باید منتظر تجربیات منحصربهفرد باشیم.
۲۹. تارزان (Tarzan)
- کارگردان: کریس باک و کوین لیما
- صداپیشگان: تونی گلدوین، مینی درایور، روزی اودانل، گلن کلوز، برایان بلسید
- تاریخ اکران: ۱۹۹۹
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
«تارزان» یک انیمیشن شگفتانگیز است که به طور مذهبی در دوران تحول دیزنی، عصر طلایی شکوفایی خلاقانه و مالی، ساخته شده است. این اثر، چهلونهمین اقتباس بزرگ از شخصیت ادگار رایس باروز است و اولین انیمیشنی است که در این زمینه تولید شده و ابتدا مقرر بود که به عنوان یک فیلم کم حجم به یک استودیوی کانادایی واگذار شود. اما در نهایت، ماجرا به شکل دیگری پیش رفت و «تارزان» به یک فیلم موزیکال ماجراجویی تبدیل شد که آهنگهای پاپ اورجینال فیل کالینز به زیبایی آن افزوده شد.
«تارزان» یکی از شخصیتهای عضلانی و ساده انیمیشنهای دیزنی است که با مشتهای خشونتآمیز، قلبی رمانتیک، و درام خانوادگی پربصیرت خود به شهرت رسید. همچنین، نقش این انیمیشن بهعنوان پیشگام در صنعت تولید انیمیشن، به خاطر استفاده از سیستم Deep Canvas در سکانسهای پیچوتاب خوردن تارزان، به شدت تحت توجه قرار گرفت. این سیستم به دوربین اجازه میدهد تا به پسزمینهی انیمیشن سه بعدی کامپیوتری نفوذ کرده و شخصیت انیمیشنی را از آن عبور دهد؛ این نوآوری جدید برای سیستم دوربین چند صفحهای، که والت در فیلمهایی مانند «پینوکیو» از آن بهرهمند شده بود، به نتیجهای بسیار چشمگیر منجر شد (استفادههای کمی از Deep Canvas در فیلمهای دیگر دیده شده، اما در «تارزان» استفادهی گسترده و هنرمندانهای از آن واقعاً توجهخیر است).
این نوآوریهای تکنولوژیک فرآیند تولید را پیچیده و گسترده کرد و تلاش تیمهای تولیدی در بربنک، اورلاندو و پاریس را نشان میدهد. اقتباس برادوی از این داستان که ابتدا در «سالن گرد» اجرا شد، به دلیل ناکامیهایش، توجه مثبتی نداشت.
۲۸. زوتوپیا (Zootopia)
- کارگردان: بایرون هاوارد و ریچ مور
- صداپیشگان: جنیفر گودوین، جیسون بیتمن، ادریس البا، جنی سلیت، نیت تورنس، بانی هانت
- تاریخ اکران: ۲۰۱۶
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
در یک رویداد مثبت و خوشایند، نگاهی روشنفکرانه و دقیق به چشمانداز سیاسی که در نهایت به فروپاشی ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ منجر شد، در فیلم انیمیشن پلیسی گرم و صمیمی به نام “زوتوپیا” مشاهده میشود. این فیلم در دنیایی از پستانداران انساننما روایت ماجراهای خود را میپیچاند. اولین گمان بر این بود که “زوتوپیا” یک داستان کارآگاهی جدی است، اما در نهایت به داستانی پیرامون تعصبات سیستماتیک تبدیل شد که از نمایش محدودیتهای فرهنگی و سرخوردگی به دلیل افشای ماهیت یک دولت فاسد فراتر میرود. این فیلم با روایت منحصربهفرد و خندهدار، موفق شد به درآمد یک میلیارد دلاری دست یابد.
کارگردانان این انیمیشن، یعنی بایرون هاوارد و ریچ مور، با ایجاد دنیایی غنی و پر از تمایزات جغرافیایی و فرهنگی، داستانی جامع، خندهدار و واقعی از پذیرش دیگران و تغییر عملکرد به وجود آوردند. این دو شخصیت کاملاً متفاوت، برای مقابله با یک تهدید بزرگتر، یاد میگیرند که با همکاری و هماهنگی بهتر میتوانند پیش بروند. این انیمیشن با روایت جذاب و طراحی زیبا، تحت هدایت هنرمند تازهکار کوری لوفتیس، لحظات لذتبخشی ارائه میدهد. حتی با پیام سنگینش، تماشای این انیمیشن همچنان لذتبخش است. در آینده، منتظر دنبالههایی از “زوتوپیا” باشید، زیرا دنیای آن جذابیت زیادی دارد که دیزنی علاقه دارد باز هم به آن باز گردد و شما نیز از آن لذت ببرید.
۲۷. ماجراهای بسیاری از وینی پو (The Many Adventures of Winnie the Pooh)
- کارگردان: جان لانزبری و ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: استرلینگ هالووی، جان فیدلر، جونیوس ماتیوز، پل وینچل
- تاریخ اکران: ۱۹۷۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
این مجموعه جذاب از ماجراجوییهای کوتاهتر وینی پو و دوستانش، سه بخش اصلی دارد که تمامی آنها پیشتر به نمایش درآمدهاند و تنها بخش چهارم به تازگی برای این مجموعه ایجاد شده است. معروفترین داستانهای وینی پو در این مجموعه شامل “وینی پو و درخت عسل” و “وینی پو و روز بلوستری” میشوند که این قسمتها پیشتر تولید شده بوده و از توانمندترین انیماتورها و داستانپردازان ماهر همچون کن اندرسون، ایکس آتنسیو و ترانهسرایان معروف چون ریچارد و رابرت شرمن برای ساخت آن استفاده شده است.
همچنین، بر اساس اسناد و مدارک موجود، این انیمیشن آخرین اثری از انیمیشنهای دیزنی است که والت شخصاً در آن شرکت کرده و در “درخت عسل” و “روز بلوستری” نقش داشته است. “ماجراهای بسیاری از وینی پو” مطمئناً یکی از نمادینترین و کلاسیکترین فیلمهایی است که هاندرد اکر وود به تمام مخاطبان جهان معرفی شده است و در نهایت، دیزنی تمامی حقوق این شخصیت را از آلن الکساندر میلن خریداری کرده است. شکست “ماجراهای بسیاری از وینی پو” ناشی از ساختار تکهتکهای آن و قرار گرفتن در دسته فیلمهای قدیمی زمان جنگ جهانی دوم به جای یک داستان جدید و طولانیتر بوده است. این امر در نهایت در سالهای بعد تصحیح شده است.
۲۶. هرکول (Hercules)
- کارگردان: ران کلمنتس و جان ماسکر
- صداپیشگان: تیت داناوان، دنی دویتو، جیمز وودز، سوزان ایگن
- تاریخ اکران: ۱۹۹۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
پس از اتمام کارهای «علاءالدین» و «پری دریایی کوچولو»، دو فیلم مهم در دوره تحولی بزرگ دیزنی، ران کلمنتس و جان ماسکر به استودیو بازگشتند و تصمیم گرفتند تا بر اساس ایده «جزیرهی گنج» فیلمی بسازند، اما با شرط تولید یک انیمیشن دیگر به نام «هرکول». این پروژه بر اساس داستان ابرقهرمانانهای از هومر به نام «ادیسه» شکل گرفت. ماسکر و کلمنتس با توجه به حساسیتها و وسواسهای خود، داستانی خلاقانه و هوشمندانه از دنیای سلبریتیهای دهه ۹۰ میلادی به تصویر کشیدند.
اگرچه بازاریابی گسترده دیزنی انجام شد، «هرکول» در ابتدا توانایی جلب مخاطبان زیادی را نداشت و تماشاگران پس از تجربه «داستان اسباببازی»، به تدریج به انیمیشنهای دستی سوپرایز میشدند. این انیمیشن به نظر میرسد که یک پروژه آزمایشی بوده و با وجود عناصری از ظرافت کمیک گرفته تا سبک خاص، از انسجام مطلوبی برخوردار نبوده است. عواملی چون عدم انسجام در موسیقی با موسیقیهای مختلفی از جمله موسیقی مذهبی دروغین، موسیقی سرخپوستان آمریکایی و تصنیفهای سنتی، به نقصان در این آثار کمک کرده و حتی با حضور یک اسطوره یونانی فوقالعاده چون جیمز وودز (که به دلیل سرعت صحبتکردنش انتخاب شد)، احتمالاً اگر انتخاب نقش اصلی به جک نیکلسون میل کرد، تجربه «هرکول» بیشباهت به آنچه بوده، میشد.
۲۵. رالف اینترنت را خراب میکند (Ralph Breaks the Internet)
- کارگردان: ریچ مور و فیل جانستون
- صداپیشگان: جان سی. ریلی، سارا سیلورمن، گل گدوت، تراجی پی. هنسون، جک مکبریر
- تاریخ اکران: ۲۰۱۸
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
ساخت دنبالهی «رالف خرابکار» در سال ۲۰۱۴ و پس از اتمام پروژهی «زوتوپیا»، «رالف اینترنت را خراب میکند» شروع به ساخت شد. این انیمیشن با وارد کردن دنیای اینترنت به داستان، به شکلی جذاب و نوآورانه از ماجراجویی رالف و وانلوپ استفاده میکند. با ورود به دنیای پر هرج و مرج و پرزرقوبرق اینترنت، داستان به سرعت به ماجراجوییهای مختلف و فراوان تبدیل میشود.
رالف و وانلوپ، به دنبال یافتن بازی جدید برای Sugar Rush (بازی وانلوپ) هستند. این سفر آنها را به دنیایی از سایتها و اپلیکیشنهای مختلف، از ابراژه تا بازیهای آنلاین و شبکههای اجتماعی میبرد. این داستان بهطور خلاقانهای از دنیای اینترنت و ابزارهای مختلف آن استفاده میکند و توانسته با ترکیب جذابی از کمدی، هیجان، و پیامهای اجتماعی، تجربهی تازهای از دنیای انیمیشن ارائه دهد.
هنرمندانی چون کوری لوفتیس با طراحی شگفتانگیز خود، به این انیمیشن زیبایی خاصی بخشیدهاند. با وجود اتفاقات متعدد داستان، طراحی دقیق و توجه به جزئیات، از جمله نقاشیهای متحرک در دنیای اینترنت، از نظر بصری و هنری بسیار جذاب و شگفتانگیز است.
«رالف اینترنت را خراب میکند» نه تنها یک دنیای جدید از انیمیشن ارائه میدهد بلکه با پیشبرد ایدههای نوآورانه و توانایی در ترکیب ژانرهای مختلف، به عنوان یک انیمیشن موفق و خاص بهحساب میآید. این اثر با حفظ ارزشها و جذابیتهای دیزنی، همچنین اضافه کردن عناصر نوآورانه، تجربهای شگفتانگیز و خوشایند را برای تماشاگران فراهم میکند.
۲۴. افسون (Encanto)
- کارگردان: بایرون هاوارد و جرد بوش
- صداپیشگان: استفانی بیاتریز، ماریا سیسیلیا بوترو، جان لگویزمائو، مائورو کاستیو، جسیکا دارو، رنزی فلیز
- تاریخ اکران: ۲۰۲۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
در یک دورهٔ حدود ده سال گذشته، انیمیشنهای دیزنی به طور مداوم تواناییها و سطح انتظارات مخاطبان را تغییر میدادند. اما بهندرت احساس میشد که یک اثر مانند “افسون” به اندازهای زنده، زیبا و جذاب باشد. بخش عظیمی از فیلم “افسون”، به کارگردانی بایرون هاوارد (“گیسوکمند” و “زوتوپیا”) و جرد بوش، در خانه خانواده مادریگال رقم میزند و بنابراین، از نظر مالی، هزینهی آن کمتر از انیمیشنهای دیگری مانند “یخزده ۲” و “رالف اینترنت را خراب میکند” است. این امر باعث میشود که خطرات مالی کمتری برای آن وجود داشته باشد.
در “افسون”، هیچ شخصیت شروری مشاهده نمیشود و هیچ داستان عاشقانهای نیز وجود ندارد. یکی از شخصیتهای این خانواده بهوضوح به عنوان ترکیبی از شاهزادههای پیشین دیزنی ظاهر میشود. اما مهمتر از همه، “افسون” تمرکز خود را بر روی تمام اعضای یک خانواده گروهی میگذارد، نه فقط یک یا دو شخصیت. این انیمیشن با ارائهی برخی از بهترین موسیقیهای مدرن دیزنی و داستانی پرجنبوجوش، بدون ترس از موضوعات تیرهتر، حس وحال تماشای یک اثر کلاسیک جدید دیزنی را به بیننده انتقال میدهد.
۲۳. کارآگاه موش بزرگ (The Great Mouse Detective)
- کارگردانان: ران کلمنتس، برنی متینسون، دیو میشنر، جان ماسکر
- صداپیشگان: کندی کاندیدو، آلن یونگ، شانی والیس
- تاریخ اکران: ۱۹۸۶
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
زمان رنسانس یا تغییرات اساسی در دیزنی، شامل دورهای از موفقیتهای خلاقانه و تجاری است که با فیلمهای جدید این استودیو رقابت میکند. این دوره به عنوان رنسانس دیزنی شناخته میشود و با اکران «کارآگاه موش بزرگ» در سال ۱۹۸۶ شروع شد. این امر به دلیل همکاری انیماتورهای برجسته مانند جان ماسکر و ران کلمنتس، که از گروه تولیدی «دیگ سیاه» خارج شده بودند، اتفاق افتاد.
ران کلمنتس و جان ماسکر، با دیو میچنر و برنی متینسون، همکاری خود را برای ایجاد فیلمی جدید در مورد ماجراهای موشهایی در آپارتمان شرلوک هلمز در لندن آغاز کردند. این دو کارگردان با نبوغ خود، استودیو آنها را به تحولات چندباره هدایت کردند و کیفیت انیمیشنهای دیزنی را بهبود بخشیدند.
فیلم «کارآگاه موش بزرگ»، اولین انیمیشن دیزنی بود که به طور کامل از تصاویر کامپیوتری برای بخشی از مجموعهی بیگبن استفاده کرد. با این حال، این فیلم به اندازه کافی از ابتدا توسط مدیریت جدید دیزنی قدردانی نشد و حتی نامش از «بسیل در خیابان بیکر» به «کارآگاه موش بزرگ» تغییر یافت.
مایکل آیزنر، رئیس جدید دیزنی، ابتدا گیج شد و سپس اقدامات غیرمنتظرهای انجام داد، از جمله پیشنهاد جایگزینی آهنگ هنری مانچینی با آهنگ پاپ مایکل جکسون. او در نهایت پروژه را به تولید فرستاد و اعتقاد داشت که لحن فیلم با سبک متفاوتی که به نظر میآمد، تفاوت آن را از فیلمهای پیشین دیزنی میساخت.
فیلم از دقیقهی ۷۴ به بعد با سرعت به جلو حرکت کرده و با صحنههای طنز و احساسی، توجه بینندگان را جلب میکند. این انیمیشن، یک پیروزی تکنولوژیک و موفقیت در داستانسرایی دیزنی به شمار میآید و زمینه را برای تحولات آیندهی این کمپانی فراهم کرده است.
۲۲. یخزده (Frozen)
- کارگردانان: کریس باک، جنیفر لی
- صداپیشگان: کریستن بل، ایدینا منزل، جاناتان گروف، جاش گد
- تاریخ اکران: ۲۰۱۳
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
قبل از هرچیز، باید بدانید که دیزنی هیچ ایدهای نسبت به میزان موفقیت یا شکست «یخزده» نداشت. والت فکر ساخت انیمیشنی با اقتباس از «ملکهی برفی» هانس کریستین اندرسن را بیش از ۷۰ سال قبل از تولید «یخزده» در ذهن میپروراند و حتی فیلمسازان نهایی آن هم نمیدانستند چرا حتی استادی مانند والت هم قادر به ساخت این داستان نیست. انیمیشن «یخزده» بارها ساختهشد، حتی تا جاییکه آنقدر ایده و نکات داستانی متفاوت از آن دور ریختهشد که احتمالاً ۱۰ فیلم دیگر را میتوان فقط از این تکهها ساخت. در تبلیغات، بر موزیکال بودن این فیلم و حضور آدم برفی سخنگویی بهنام اولاف تاکید شد و این ترفندها فیلم را به پر درآمدترین فیلم در میان انیمیشنهای دیزنی تبدیل کرد و یک فیلم کوتاه، جاذبههای متعدد در پارکهای تفریحی و یک موزیکال برادوی بهعلاوهی یک دنبالهی رسمی بلند و ویژه را بهوجود آورد.
اما کیفیت این فیلم چطور است؟ «یخزده» حقیقتاً فوقالعاده و شبیه یک انیمیشن کلاسیک دیزنی با تمام حرارت و اتفاقات هیجانانگیز غیرمنتظرهی آن است. آهنگهای بابی و کریستن لوپز بهطرز شگفتانگیز و آبزیرکاهانهای بر جذابیتش افزودهاند. داستان دارای روایتی مدرن و با پشتوانههای فمینیستی قوی است که توسط نویسنده و دستیار کارگردان، جنیفر لی، ساخته شده و روایت کلاسیک پرنسس دیزنی را بدون هیچگونه بیاحترامی به میراثی که در آن قدم گذاشته بود تغییر داد. با این حال، برخی معضلات نظیر فقدان شخصیت، موسیقی ضعیف کریستف بک و عدم وجود یک شخصیت شرور شاخص از نقاط ضعف این انیمیشن هستند. بدون اینها، «یخزده» به این اندازه خارقالعاده نمیتوانست باشد.
۲۱. لیلو و استیچ (Lilo & Stitch)
- کارگردانان: کریس سندرز، دین دبلوا
- صداپیشگان: کریس سندرز، دیوی چیس، کتی کاوادینی، زوئی کالدول
- تاریخ اکران: ۲۰۰۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
«لیلو و استیچ» یکی از انیمیشنهای دیزنی است که عمدتاً بهصورت محرمانه در استودیوی مخفی انیمیشنسازی والت دیزنی در اورلاندوی فلوریدا تولید شد. این اثر واقعاً بینظیر است، یک فیلم دوستانه درباره یک بیگانه (موجود فضایی) که خود را بهعنوان یک سگ جا زده و علیرغم مشکلات کنترل عصبانیتش، دوستی خود را با یک دختر جوان اهل هاوایی شروع میکند. این داستان قدیمی و کلیشهای به بهترین شکل ممکن توسط تیم فیلمسازی نابغهی کریس سندرز و دین دبلوا نوشته و کارگردانی شده است. پسزمینههای آبرنگی پرشور و هیجان، کاراکترهای بسیار ظریف، انحرافات روایی و شکوفایی شخصیتها، این فیلم را به جایگاه یک کلاسیک عجیب و غریب ارتقا میدهد. این موفقیت بزرگ به خصوص به دلیل بودجه و زمان تولید بسیار کم بوده است.
روند ساخت این انیمیشن بسیار روان بود و تنها مشکلی که پیشآمد، حساسیت نسبت به صحنهی اوج فیلم بود، جایی که استیچ باید یک جت جامبو را در شهرهای پرجمعیت هاوایی هدایت میکرد و بهدلیل حساسیتهای بهوجود آمده به خاطر حادثهی ۱۱ سپتامبر، مجبور به ساخت دوبارهی آن شدند. هرچند همه طرفداران این فیلم نبودند و برخی طنز موجود در آن را گستاخانه میدانستند (که بهطرز درخشانی توسط مجموعهای از تریلرهایی که استیچ انیمیشنهای کلاسیک قبلی را از دور خارج میکرد، بهتصویر کشیدهشد)، اما مایکل آیزنر دو سال پس از موفقیت انیمیشن «لیلو و استیچ»، واحد اورلاندو را تعطیل کرد و بهخاطر نفرت کارمندان پیکسار، مخصوصاً جان لستر، از این فیلم، و پس از اینکه او رئیس بخش تولیدی و خلاقیت شرکت شد، فیلمسازان آن را اخراج کردند. به تأسف، آنها قادر به درک جذابیت منحصربهفرد و داستان عمیقاً انسانی این فیلم نشدند، زیرا این فیلم به اندازهی «غول آهنی» (The Iron Giant) یا «ای تی» (E.T.) خاص، غیرمعمول و عالی است.
۲۰. مولان (Mulan)
- کارگردانان: باری کوک، تونی بانکروفت
- صداپیشگان: مینگ-نا ون، بث فاولر، بیدی ونگ، میگل فرر
- تاریخ اکران: ۱۹۹۸
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
«مولان»، که داستانش از یک افسانه چینی گرفته شده است، نشان میدهد که همهی شاهزاده خانمهای دیزنی نیازی به انتظار در انتظار شاهزاده رویاهایشان ندارند تا آنکه یک قهرمان ظاهر شود. بهجای اینکه شخصیت اصلی را بهشکل شاهزاده خانمی نشان دهد، داستان یک شاهدخت جسور و ماجراجو را روایت میکند که برای نجات کشورش از حمله نیروهای هون، لباس رزم بر میدارد و از هیچچیزی نمیترسد. انیمیشن «مولان»، که اکثر دقایق آن در شعبهی اورلاندو ساخته شده بود، از مسخرهبازیهای سخیف به چیزی قویتر و واقعیتر تغییر یافت، شبیه به داستان اصلی آن (با دستور داستانسرای اصلی و کارگردان «لیلو و استیچ»، کریس سندرز). این رویکرد کاملاً درست بود، زیرا فیلم بهطور واقعی شبیه فیلمهای اکشن پرهزینهای شد که در ردهی رقابت با آنها قرار میگرفت.
نکتهی جالب این است که «مولان» توانست عناصر داستانسرایی شرقی را با نوآوریهای غربی ترکیب کند و این ترکیب بین عناصر شرقی (مانند فیلمهای کلاسیک سامورایی و درامهای ژاپنی) و عناصر غربی (که اغلب به وسترنهای آمریکایی بازمیگردد و موسیقیاش نیز به موزیکالهای بزرگ هالیوودی شباهت دارد)، بهشکل جذاب و چشمگیری رخ داده است. همهی اینها در حالی اتفاق میافتد که این انیمیشن بههیچوجه حسوحال مجموعهای از عناصر متفاوت را به شما منتقل نمیکند و تمام اینها بهلطف داستان عاطفی زن جوانی است که هویت خود را قربانی کرده و بهخاطر عشق به خانواده و کشورش به جنگ میرود.
در نهایت، تمامی عناصر این داستان بهخوبی در کنار هم چفت میشوند و شالودهای را برای یکی از محبوبترین انیمیشنهای دیزنی ایجاد میکنند. انیمیشن «مولان» نهتنها در جنبهی داستانسرایی بلکه در جنبههای دیگری نیز خوندنی و جذاب است. علاوهبراین، انیمیشن «مولان» فوقالعاده خندهدار است که شخصیت اژدهای موشو (با بازی ادی مورفی) و ساخت بیپردهی انیمیشن او یکی از مهمترین دلایل محبوبیت آن است. اگرچه «مولان» در ابتدا دلانگیز و پرانرژی بود، اما بعد از تاثیرگذاری در جامعه، نشان داد که حتی از چیزی پیشگامانهتر و پیشرفتهتر است که به نظر میرسد و امروزه بهعنوان یک فیلم پیشگام برای اقشار خاصی از جامعه نیز شناخته میشود.
۱۹. سیندرلا (Cinderella)
- کارگردانان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: لاین وودز، النور آدلی، ورنا فلتون، رودا ویلیامز، جیمز مکدونالد، لوئیس ون روتن
- تاریخ اکران: ۱۹۵۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
اگرچه امروزه «سیندرلا» بهعنوان یک اثر کلاسیک مقدس شناخته میشود، در زمان انتشارش تنها تکرار دوبارهی همان الگوی کلیشهای دیزنی بود و بهعنوان یک فیلم کسلکننده در نظر گرفته میشد. دیزنی با اشتیاق و هیجان زیادی به اجرای این پروژه میپرداخت و انیماتورهای او کاملاً آماده بودند تا یک تصویر افسانهای با صداقت از این داستان ارائه دهند. توجه داشته باشید که «سیندرلا» اولین انیمیشن ساخته شده در دوران پس از جنگ جهانی دوم بود که در حدود یک دهه در استودیوی دیزنی تولید میشد. هنگام ساخت فیلم، دیزنی که حواسپرتتر میشد، تصمیم گرفت برای ساخت آن محتاطتر عمل کند و تمایل کمتری به ریسککردن نشان میداد. بسیاری از سکانسهای این انیمیشن بهصورت کامل ساخته شدند اما در نهایت، بسیاری از بخشهای اصلی این فیلم حذف و همراه با بازسازی و اصلاحات بیشتری مواجه شدند تا در نهایت یک محصول مناسب و منسجم به دست بیاید.
«سیندرلا» انیمیشنی خوب است، اما تا حد زیادی بیاهمیت (احتمالاً به دلیل بیتفاوتی انیماتورها که در ابتدا بسیار مشتاق بودند اما با گذر زمان بیتفاوت شدند) و همچنین شخصیت اصلی آن نمادی از شخصیت زن مدرن نیست. در واقع، توصیف اهداف و ویژگیهای شخصیتی یا فعالیتهای درونیاش جدا از اینکه «شوهر میخواهد»، دشوار است و فیلم بهعنوان یک آثار کمارزش به نظر میرسد. البته، جادوی غیرقابل انکار و همیشگی انیمیشنهای دیزنی که با گذر زمان از بین نخواهد رفت، در آن دیده میشود و موفقیتش را چه از نظر منتقدان و چه ازنظر تجاری تضمین میکرد. این انیمیشن نشان دهندهی آغاز دوران موفقیت آمیز استودیو بعد از مدتی از فشار و ناکامیها بود و از آن زمان دیگر اقتباس رسمی از داستان پریان منتشر نشد.
۱۸. علاءالدین (Aladdin)
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: اسکات وینگر، جاناتان فریمن، رابین ویلیامز، لیندا لارکین، فرانک ولکر
- تاریخ اکران: ۱۹۹۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
هنگامی که “پریدریایی کوچولو” (The Little Mermaid) به عنوان یک انیمیشن موفق شناخته میشد، هیچ چیز نتواست جمعیت را برای تجربه جذابیت انیمیشن “علاءالدین” (Aladdin) آماده کند، و مخاطبان هیچ اطلاعاتی درباره این اثر جذاب نداشتند. تولید “علاءالدین” که در ابتدا قرار بود قبل از “دیو و دلبر” (Beauty and the Beast) اکران شود، به دلیل نگرانی مایکل آیزنر درباره ساخت یک فیلم انیمیشن با محوریت خاورمیانه به تعویق افتاد. این انیمیشن از تمام استعدادهای برجسته و تیم تولیدی فوقالعادهای از جمله ران کلمنتز و جان ماسکر (کارگردانان)، تد الیوت و تری روسیو (نویسندگان فیلمنامه)، و هاوارد اشمن و آلن منکن (تیم موسیقی) بهره برد. همچنین با توجه به افتراهای حساس به وضعیت فرهنگی، نسخه نهایی شامل اثر شاخص دیگری به میراث انیمیشنهای دیزنی افزوده شد.
این فیلم به طریقی فوقالعاده سرگرمکننده است و نتیجه تلاشهای یک تیم حرفهای تولید، به یک داستان روان و پرسرعت با تصاویر انیمیشنی چشمنواز تبدیل شده است.
اگرچه با دشواری میتوان ایرادی به این فیلم نسبت داد، اما باید مواردی مانند شباهتهای قابل توجه با انیمیشن “چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟” (Who Framed Roger Rabbit)، انیمیشن ناتمام “The Thief and the Cobbler” اثر ریچارد ویلیامز، و نسخه اولیه یک آهنگ اصلی که به دلیل فشارهای حساس فرهنگی ایجاد شده بود، در نظر گرفت. همچنین باید به شکل غیرقابل انکاری به ارتباطات استودیو با صداپیشهی شخصیت غول چراغ جادو، رابین ویلیامز، پس از اکران فیلم اشاره کرد. این انیمیشن از ابتدا به نظر میرسید که به یک موفقیت بزرگ تبدیل شود، و به گونهای نیز اتفاق افتاد و در ادامه با دنبالههای ویدئویی، بازی ویدئویی چالشبرانگیز، مجموعه تلویزیونی طولانی، موزیکال برادوی و یک نسخه لایو-اکشن تبدیل به یک میراث چندگانه شد. به واقعیت پیوسته که خورشید هرگز در آگرابه (مکانی که داستان این فیلم در آن رخ میدهد) غروب نکرد.
۱۷. پری دریایی کوچولو (The Little Mermaid)
- کارگردان: جان ماسکر، ران کلمنتس
- صداپیشگان: جودی بنسون، کریستوفر دانیال بارنز، پت کرول، کنت مارس، ساموئل رایت
- تاریخ اکران: ۱۹۸۹
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
ایده اصلی این انیمیشن ابتدا در یکی از جلسات برنامه “گانگ شو” مطرح شد و به دلیل شباهت بیش از حد به انیمیشن لایو-اکشن تازهای از دیزنی به نام “شلپ شلوپ” (Splash) که در آن یک پریدریایی حضور داشت، رد شد. پس از تکمیل کار در “کارآگاه موش بزرگ”، ران کلمنتز فیلمساز، این ایده را مجددا بررسی کرد و با ارائهی یک نسخه کاملتر با عناصر جدید، استودیو گرفت. آلن منکن و هاوارد اشمن نیز به گروه تولیدی “پری دریای کوچولو” پیوستند و به ساخت موسیقی و ارتقاء داستان نیز کمک کردند.
فیلم نهایی یک اثر کلاسیک تماموکمال بود که برند انیمیشنسازی دیزنی را به طور بسیار زیادی احیا کرد. این انیمیشن با جذابیت فرهنگی گسترده، ارزیابی انتقادی مثبت و موفقیت تجاری، به اندازهی فیلمهای اصلی دیزنی که تحت نظر والت دیزنی نظارت میشدند، مورد تکرار قرار گرفت. “پری دریایی کوچولو” نمادی از آثار کلاسیک دیزنی است و جایگاه خاصی را در میان دختران نوجوان دارد.
هرچند فیلم به طور کلی به خوبی پیش رفته بود، اما یکی از نقاط ضعف آن به شخصیتپردازی آریل بازمیگردد. این شخصیت به عنوان شخصیت اصلی انیمیشن، به جز جمعآوری زبالههای انسانی و رویاپردازی برای رسیدن به یک مرد، کارهای دیگری انجام نمیدهد. این موضوع با توجه به عزم، شخصیت آزاده و کنجکاوی آریل، مایهی تأسف است. او البته میخواهد زندگی انسانی داشته باشد، اما سوال این است: بعد از آن؟
۱۶. بانو و ولگرد (Lady and the Tramp)
- کارگردانان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: باربارا لودی، لری رابرتز، بیل تامپسون، دالاس مککنون، بیل باکوم، ورنا فلتون
- تاریخ اکران: ۱۹۵۵
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
فیلم «بانو و ولگرد» در اوایل سال ۱۹۳۷ به ایدهی وارد گرین، که در آن زمان شرکتش برنامههای کارتونی محبوب «میکی ماوس» (Mickey Mouse) را پخش میکرد، ساخته شد. این پروژه، همانند بسیاری از پروژههای دیگر، به دلیل درگیری استودیو در جریانات جنگجهانی دوم، متوقف شد. با درخواست روی، ساخت این فیلم مجدداً آغاز شد. نتیجهی نهایی بسیار جذاب و صمیمی بود، با شخصیتهای کاملاً مشخص و انیمیشن فاخر عریضی که بهطور خاص برای نمایشگاه سینماسکوپ طراحی شده بود.
این انیمیشن، بهطور دقیق برای نمایش در پردهی بزرگ سینما ساخته و پرداخته شده است. داستان آن یک سگ اشرافی را به تصویر میکشد که عاشق یک سگ ولگرد خیابانی میشود. فیلم دارای چندین آهنگ زیبا و سکانسهای دوستداشتنی فوقالعاده است. یکی از صحنههای ممتاز این فیلم، زمانی است که لیدی صبح کریسمس از جعبهی کلاه بیرون میآید و الهام گرفته از لحظهای واقعی از زندگی والت، یک توله سگ را به همسرش لیلیان به همان شیوه هدیه میدهد. حتی حضور گربههای چشم آبی و لاغر سیامی نیز، با وجود وجودی توهینآمیز، نمیتوانند جذابیت فیلم را از چشم مخاطبین کاسته و از دیدن «بانو و ولگرد» (Lady and the Tramp) لذت ببرند.
۱۵. صدویک سگ خالدار (۱۰۱ Dalmatians)
- کارگردانان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: راد تیلور، بتی لوگرسون، مارتا ونت وورث
- تاریخ اکران: ۱۹۶۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
بعد از موفقیت مالی و خلاقانه کفگیر والت، کمپانی دیزنی تصمیم گرفت تا بیشتر بر روی ویژگیهای انیمیشنی متمرکز شود. در انتخاب پروژه «صدویک سگ خالدار»، که عنوان آن به مفهوم “جاهطلبی دیوانهوار” اشاره داشت، دیزنی به راهحلی نوآورانه با زیروگرافی (شیوهای از انیمیشنسازی با استفاده از زیراکس) روی آمد. در این فرآیند، طرحهای انیماتورها مستقیماً بر روی سلولهای انیمیشنی پلاستیکی شفاف کپی میشدند. این روش به انیماتورها امکان میداد – به همراه حل مسائل دیگر – بهصورت خودکار خالهای سگها را تولید کنند و از یک فریم به فریم دیگر بهراحتی آنها را کپی کنند. همچنین، این روش به انیمیشن یک بافت خشنتر و نامرتبتر داد که توجیه شده و برخی مخاطبان آن را جذاب مییافتند، در حالی که دیگران آن را بیظرافت و موجب حواسپرتی میدانستند.
خط داستانی فیلم «صدویک سگ خالدار»، اگرچه بهطور زیادی فراموشنشدنی نیست (بر اساس رمانی از دودی اسمیت و توسط بیل پیت فوقالعاده ساخته شده)، اما ستارهی اصلی آن شخصیت جذاب و واقعگرایانه کروئلا دویل است. با آهنگ مخصوص به خود، او به عنوان یکی از واقعترین شرورهای دیزنی شناخته میشود که حرص و طمع آن را پر میکند. ظاهر نمادین او، با چوب سیگار، او را به یکی از شخصیتهای باشکوه مهمانیهای هالووین و سایر نمایشها تبدیل کرده است. بنابراین، نه تنها تولههای سگ خالدار، بلکه کروئلا دویل نیز سهم بزرگی از موفقیت این فیلم را به خود اختصاص داد.
۱۴. شاهدخت و قورباغه (The Princess and the Frog)
- کارگردانان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: آنیکا نونی رز، برونو کپوس، کیث دیوید
- تاریخ اکران: ۲۰۰۹
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
“شاهدخت و قورباغه”، انیمیشنی جنجالی و بینظیر از دیزنی محسوب میشود که در دههی اخیر عرضه شده است. در این اثر، اولین پرنسس آفریقایی-آمریکایی با نام “تیانا” به تصویر کشیده شده است. داستان این انیمیشن در خلیج لوئیزیانا جریان دارد و با بهرهگیری از موسیقیهای جذاب نیواورلئانی و شخصیتهای جذاب و دیدنی، به یکی از بهترین اثار دیزنی تبدیل شده است.
از زمان معرفی اولیه با نام “شاهزاده قورباغه”، نگرشها به این انیمیشن به سرعت و به شدت منفی شد. اما دیزنی با تصحیحات و اصلاحاتی به سمت اصلاح نقدها حرکت کرد و در نهایت موفق به ایجاد یک انیمیشن کلاسیک جدید شد. حتی با اینکه برخی از شخصیتهای جذاب به دلیل این اصلاحات کمی کمرنگتر شدند، اما این اثر همچنان توانست جاودانه شود.
“شاهدخت و قورباغه” با توجه به تاریخچه فیلمهای انیمیشن دیزنی، به ویژه در رابطه با نژادپرستی، به عنوان یک تغییر مثبت و صادقانه مورد توجه قرار گرفت. شجاعت و اراده پرنسس تیانا به وضوح نشان از این تغییر مثبت دیزنی در ارتباط با موضوعات نژادی دارد.
کلمنتس و ماسکر، به عنوان کارگردانان، با سبک ساده و جسورانه خود به عنوان چندین فیلم انیمیشنی موفق دیگر همچون “یخزده” شناخته میشوند. حتی با کاستن از بخشهایی از سرگرمکنندهترین عناصر فیلم، آنها توانستهاند اثری غنی، ارزشمند و دلنشین را ارائه دهند. با وجود عملکرد کمتر از انتظار در باکسآفیس، “شاهدخت و قورباغه” جای خود را در میان پرنسسهای دیزنی با شجاعت و اراده خود به دست آورد، و از دیدگاههای مثبت و جذاب، این انیمیشن را به عنوان یک اثر کلاسیک دیزنی میتوان قلمداد کرد.
۱۳. پیتر پن (Peter Pan)؛ از انیمیشنهای محبوب دیزنی
- کارگردانان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: بابی دریسکال، کاترین بومن، هانس کانرید، پل کالینز، هدر آنجل
- تاریخ اکران: ۱۹۵۳
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
پس از موفقیت “سفیدبرفی و هفت کوتوله”، برادر والت، روی، به اروپا سفر کرد تا حقوق بینالمللی ساخت چندین محصول آیندهی استودیو را جلب کند. در این سفر، حق ساخت انیمیشن بلندی با الهام از داستان “پیتر پن” اثر جی ام بری را نیز به دست آورد. اما تولید این انیمیشن بیش از یک دهه به طول انجامید، حتی در حالی که شروع کار به خوبی آماده شده بود. در ابتدا، دیزنی تمرکز خود را به “سیندرلا” اعلام کرد و فیلم با شخصیتهای لایو-اکشن فیلمبرداری شد.
“پیتر پن” از دیدگاه انتقادی و مالی به موفقیت زیادی دست یافت، اما این اثر یکی از فیلمهای دیزنی تماموکمال نبود. داستان مردی که از رشد خود پرهیز میکند و در دنیای تخیلی خود زندگی میکند، به نمایش گذاشته شده است. این انیمیشن با صحنههای خارقالعاده و لحظات جادویی غنی شده است که نشانگر بازگشت دیزنی به اسطوره خود است.
گرچه “پیتر پن” موفق به ایجاد جو پرنیان و جذاب دیزنی شده است، اما برخی از جوانب شخصیتپردازی آن سؤالبرانگیز و ناقص است. با این حال، این انیمیشن اثری برجسته و ارزشمند در تولیدات دیزنی به حساب میآید. به نظر میرسد که دیزنی در تلاش برای بازگرداندن جذابیت و نوستالژی به دنیای خود است، و این امر تا حدی بازده مثبت داشته است.
۱۲. کتاب جنگل (The Jungle Book)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: بروس رایترمن، فیل هریس، سباستین کبت، لوئیس پریما، جرج سندرز
- تاریخ اکران: ۱۹۶۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
اقتباس از داستانهای رودیارد کیپلینگ برای ساخت یک انیمیشن بلند، پیشنهادی جسور بود و تبدیل “کتاب جنگل” به یک اثر موفق نشان از توانایی دیزنی در ایجاد انیمیشنهای معتبر دارد. والت دیزنی، هرچند از اصلیت روایت متنفر بود، اما با انتخاب صحیح صدابازان (بهویژه فیل هریس به عنوان بالو) و شخصیتپردازیهای با کیفیت، موفق به ارائه یک اثر تحسینبرانگیز شد.
تغییرات لحظهآخری مثل استفاده از آهنگهای گروه بیتلز، البته با اشتباهی اجتنابناپذیر، به نفع فیلم بود. از تکنولوژی زیراکس بهعنوان ابزار اصلی برای انیمیشن استفاده شده و فیلم حاصل، جذاب و درخشان به نظر میرسد. آهنگهای این انیمیشن نیز از بهترین آهنگهای دیزنی تا آن زمان هستند که توسط تری گیلکیسون، تیم رابرت و ریچارد شرمن ساخته شدهاند.
متأسفانه، برخی جنبههای شخصیتپردازی در “کتاب جنگل” گاهی اوقات احساس ترس و خطر را از دست میدهند. همچنین، ببر شرور از نظر ظاهری ضعیف و نامتناسب به نظر میآید و نمیتواند تهدید جدیتری را به تصویر بکشد.
۱۱. وینی پو (Winnie the Pooh)؛ از بهترین انیمیشنهای دیزنی
- کارگردان: استفان جی اندرسون، دان هال
- صداپیشگان: فرانتس فاراکاس، استرلینگ هالووی، یوگنی لئونف، هل اسمیت، جیم کامینگز
- تاریخ اکران: ۲۰۱۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
“وینی پو” یکی از نمونههایی است که نشان میدهد چگونه میتوان با حفظ اصالت و میراث، یک فیلم انیمیشنی بلند را با موفقیت ارائه داد. این انیمیشن از زمان تولیدات سنتی دیزنی خواهان جدیدی بود و با تلفیق داستانهای وینی پو با الهام از فیلمهای دوران جنگ جهانی دوم، یک اثر مدرن و شگفتانگیز ایجاد کرد.
دیک کوک، مدیر اجرایی سابق دیزنی، با نقدههای منتقدان به “وینی پو” بهعنوان یک فیلم سنتی، آن را به چالش کشید و نشان داد که حتی در مقابل فیلمهای مدرن میتوان به موفقیت دست یافت. با استفاده از آهنگهای زیبا و جذاب از بابی و کریستن لوپز (قبل از “یخزده”)، داستان “وینی پو” بهشکل جدیدی تعریف شد که همچنان جلب توجه بینندگان را مد نظر داشت.
این انیمیشن نشاندهنده هوش و بااستعدادی بود که برخی از بهترین انیماتورهای دیزنی دارند. آنها توانستند طرحها و سبک اصلی را بهروز کنند و به نحوی کاملاً معاصر و جذاب ارائه دهند. “وینی پو” بهعنوان یک بازسازی موفق شناخته میشود که همچنان به عنوان یکی از برترین آثار دیزنی تلقی میشود.
۱۰. موانا (Moana)؛ از انیمیشنهای جدید دیزنی
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: آلیئی کراوالیو، دواین جانسون، تمورا موریسون، آلن تودیک
- تاریخ اکران: ۲۰۱۶
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
زمانی که “زوتوپیا” موفقیت بسیاری کسب کرد و اسکار بهترین انیمیشن بلند را برد، “موانا” در حالی که به تنهایی در حال پیشروی بود، به تدریج به یک فیلم کلاسیک شد و جایگاه خود را در میان انیمیشنهای دیزنی استوار کرد. این انیمیشن از دست دادن عنوان اسکار را جبران کرد و به دلیل داستان شگفتانگیز و موفقیت در بازارهای جهانی مورد تحسین قرار گرفت.
“موانا” داستان یک دختر جوان از جزیرهای افسانهای در جنوب اقیانوس آرام را روایت میکند که به دنبال نجات الههای به نام مائویی میرود. این داستان با تلفیق موسیقیهای زیبا و تصاویر خیرهکننده، یک ماجراجویی دریایی ستودنی ارائه میدهد. کارگردانان ران کلمنتس و جان ماسکر با همکاری دان هال و کریس ویلیامز به عنوان کارگردانان همکار، توانستند با حفظ اصالت و دقت روایی، یک انیمیشن ارزشمند خلق کنند.
“موانا” با تصاویر خیرهکننده، افکتهای اقیانوسی فوقالعاده، شخصیتپردازی عالی و ترکیب موسیقیهای فوقالعادهای از لین-مانوئل میراندا، جذابیت خود را حفظ کرده است. این انیمیشن از لحاظ بصری و صوتی به شگفتیهای دیزنی افزوده و نشان دهنده مهار و هنر دست انیماتورها و سازندگان آن است. “موانا” تا امروز یکی از نمادهای برجسته و ماندگار در دنیای انیمیشن به شمار میرود و همچنان جایگاه ویژهای در دل بینندگان دارد.
۹. گوژپشت نوتردام (The Hunchback of Notre Dame)
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: تام هولس، دمی مور، آنتونی جی، کوین کلاین
- تاریخ اکران: ۱۹۹۶
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
حتی در زمان حال، ساخت این انیمیشن با چالشهای زیادی همراه است: یک اقتباس موزیکال از رمان «گوژپشت نوتردام» ویکتور هوگو که مواجه با عناصر مذهبی و استعارههای جنسی از اثر اصلی کمتر نمیشود، با اینحال این انیمیشن از زیباترین و دلنشینترین اثرهای دیزنی به شمار میآید. فیلم پر از احساسات عمیق و جلوههای بصری زیباست که توسط گری تروزدیل و کرک ویس، کارگردانان با تجربهٔ “دیو و دلبر”، ساخته شدهاست.
شخصیت اصلی کازیمودو (با صداپیشگانی چون تام هولس) به دلیل ناهنجاریهای فیزیکیاش، در قالب سنتی شخصیتهای دیزنی جای ندارد، زیرا شخصیتش از حد معمول ناامیدتر و عجیبتر است. در “گوژپشت نوتردام”، دیزنی به ریسک بالایی پرداخته و شخصیتی که با ویژگیهای خاص خود بینظیر است را به تصویر کشیده است.
استفاده از عناصر افراطیتر در این انیمیشن، از جمله سکانس موزیکال “آتش جهنمی” که به شرارتِ شهوت و مسائل جنسی اختصاص دارد، نشان از جسارت و جدایی از محدودیتها دارد. با این حال، این عناصر نهتنها زیبایی و بزرگی این اثر را افزایش میدهند بلکه به تنوع و ثرایت آن نیز افزودهاند. “گوژپشت نوتردام” با داستانگویی خاص خود و لحن متفاوت، یک انیمیشن استثنایی و بینظیر در تاریخ دیزنی محسوب میشود.
۸. سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)
- کارگردانان: دیوید هند، ویلیام کوترل، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: آدریانا کاسلوتی، لوسیل لا لاورن، هری استاکول، روی اتول، بیلی گیلبرت، مورونی اولسن
- تاریخ اکران: ۱۹۳۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
همهچیز از اینجا آغاز شد و تا آن لحظه، این به عنوان بزرگترین قمار والت در نظر گرفته میشد. این شامل ساخت یک فیلم انیمیشنی بلند و تمام رنگ به نمایش گذاشته شده بود. در زمانی که دیزنی در حال ساخت این انیمیشن بر اساس یک داستان افسانهای از برادران گریم بود، مخالفان به آن به عنوان “حماقت دیزنی” اشاره میکردند، اصلًا به دلیل هزینههای بالا و برنامهریزی زمانبر برای تولید آن بود. اما وقتی فیلم در سال ۱۹۳۷ منتشر شد، تماشاگران با یک اثر فوقالعاده هیجانانگیز و تأثیرگذار روبهرو شدند که هیچکس تا آن زمان شبیهاش را ندیده بود، اما مهمتر از همه، هیچکس تا زمانی که “سفیدبرفی و هفت کوتوله” را تماشا میکرد، از یک فیلم انیمیشنی احساسات چنینی را تجربه نکرده بود و این به عنوان یکی از برترین انیمیشنهای دیزنی شناخته میشود.
“سفیدبرفی و هفت کوتوله” یک فیلم انیمیشنی بلند و کامل به حساب میآید که از احساسات، طراحی، جنبوجوش، رنگ و موسیقی پر است. با وجود اینکه امروزه این انیمیشن در مقایسه با دیگر انیمیشنهای دیزنی به اندازهی کافی جذاب نمیآید (خود شخصیت سفیدبرفی قطعاً کمحرف است و روند انیمیشن نسبت به فیلمهای حال حاضر کند و پیچیده است)، اما هنوز هم در جوانب عاطفی و شگفتانگیزی جذابیت دارد. وقتی افراد از والت دیزنی به عنوان یک طراح رویاپرداز یاد میکنند، منظورشان این است که او نهتنها میتوانست جلوههایی را ببیند که هیچکس دیگری قادر به درک آنها نبود، بلکه آنها را به بهترین شکل ممکن به واقعیت تبدیل میکرد. “سفیدبرفی و هفت کوتوله” به جهانی پر از تحول و خوشحالی معرفی شد و هر بار که یک فیلم انیمیشن دیزنی جدید ارائه میشود، این فیلم بهعنوان معیار مقایسه استفاده میشود.
۷. شیرشاه (The Lion King)
- کارگردانان: راجر آلرس، راب مینکاف
- صداپیشگان: متیو برودریک، جرمی آیرونز، جیمز ارل جونز، ووپی گلدبرگ
- تاریخ اکران: ۱۹۹۴
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
قبل از «شیرشاه»، همهٔ فیلمهای انیمیشنی استودیوی انیمیشنسازی والت دیزنی بر پایهٔ الگوهای قدیمی و پیشتعیینشدهای ساخته میشدند. اما این فیلم تصمیم به شکستن این الگو گرفت و وارد دنیای ناشناخته شد. در همان زمانی که «شیرشاه» در حال تولید بود، انیمیشن دیگری به نام «پوکاهانتاس» در دست ساخت بود و انیماتورها برای هر یک از این پروژهها حق انتخاب داشتند. به همین دلیل گروه تولیدی «شیرشاه» ضعیفتر و کمتجربهتر از رقیب خود بود. برخی از کارها به استودیوهای فرعی در اورلاندو واگذار شد تا به بهبود و پایان دادن به پروژه کمک کنند. حالا، بیست سال پس از اکران اولینبار، «شیرشاه» به عنوان یک فیلم کوچک با قابلیتهای فراوان شناخته میشود.
تمرکز بر روی بهتصویر کشیدن حیوانات انیمیشنی به یک رویکرد واقعگرایانه تغییر یافت و به صحنههای گسترده از یک تراژدی شکسپیری توجه شد. استفاده از یک ستاره پاپ مشهور برای ساخت آهنگهای این فیلم نیز تصمیم جالبی بود. کارگردانان این فیلم، یعنی راجر آلرز و راب مینکاف، یک انیمیشن اصیل، اسطورهای و بزرگ خلق کردند که با آن میتوان عمیقاً ارتباط برقرار کرد. داستان این انیمیشن دربارهٔ روابط پدرپسری، ورود به دوران بزرگسالی، پیداکردن جایگاه حقیقی (حتی اگر بر روی تخت سلطنت باشد)، گام برداشتن در مسیر شناخت خود و پیدا کردن ویژگیهای متمایز هر فرد در میان دیگران است. این انیمیشن ابتدا با نام «پادشاه جنگل» (King of the Jungle) به عنوان یک داستان غمانگیز و تاریک شناخته میشد، اما در نهایت به چیزی متفاوت تبدیل شد که امروزه به عنوان یک حماسه بسیار احساسی، عمیق و اغلب خندهدار شناخته میشود.
انیمیشنی که ممکن بود به عنوان یکی از کارهای ضعیف این استودیو شناخته شود، در مدت زمان کوتاهی توانست به یکی از باارزشترین و محبوبترین فرنچایزهای انیمیشنی دیزنی تبدیل شود. «شیرشاه» نشان داد که گاهی اوقات موفقیت از طبیعت امری بر میآید و نه از تلاش به دنبال آن. بنابراین اگر موفقیت در جریان نباشد، تمام تلاشهای یک استودیو برای رسیدن به موفقیت نیز به بیهوده خواهد بود.
۶. دامبو (Dumbo)؛ از بهترین انیمیشنهای دیزنی
- کارگردان: بن شارپستین
- صداپیشگان: ادوارد بروفی، هرمن بینگ، استرلینگ هالووی، ورنا فلتون، کلیف ادواردز
- تاریخ اکران: ۱۹۴۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
این روزها مردم از فیلمهایی که با استفادهاز لگوها یا هیروگلیف (نوعی سیستم نوشتاری که در آن از نمادهای تصویری استفاده میشود و هرکدام از تصویرها حاکی از معنایی بخصوص است) آیفون ساخته شده خستهاند، اما منبع «دامبو» نیز به همان اندازه عجیب و از نظر تجاری ناپخته و برهنه بود. یکی از انیمیشنهای دیزنی که شخصیت اصلی آن بر اساس نمونهی اولیهی یک اسباببازی به نام Roll-A-Book خلق شده بود که به معنای واقعی کلمه یک ریسک پرخطر به حساب میآمد.
اگرچه این اسباببازی به مرحلهی تولید انبوه نرسید اما سرگذشتش در قالب یک کتاب داستان کوتاه کودکان منتشر شد، که والت آن را هم به دلیل صریح بودن (به عقیدهی او تولید در توسعهی مستمر گم نمیشود) و هم گستردگیاش (او آن را «کارتون مستقیم و آشکار» توصیف کرد) جذاب میدانست. این اتفاق دو نکتهی مثبت داشت، تولید میتوانست بدون هیچگونه موانع آشکاری پیش برود و مهمتر از آن، او میتوانست با هزینهی بسیار کمی این کار را انجام دهد. با تنها ۶۴ دقیقه، زمان «دامبو» از بسیاری از درامهای پربیننده کوتاهتر است، اما در همین بازهی زمانی کم، بسیار پرانرژی، تاثیرگذار و پرقدرت عمل میکند. با وجود ساده و کمهزینه بودن این انیمیشن، توانایی والت و انیماتورهایش در به کار بردن احساسات عمیق در تمام فریمهای اثر بسیار شگفتانگیز است. همچنین ریسکهایی که این مدت کوتاه انجام داده بودند هم از نظر لحن و هم از لحاظ زیباییشناختی حیرتآور است.
فقط کافیست به بغضی که هنگام تماشای سکانس جدایی دامبو از مادرش در گلویتان شکل میگیرد فکر کنید، وقتی که دامبو امیدوارانه سعی میکرد تا از لابهلای میلهها خودش را به او برساند. یا حتی تعلیق شدید سکانس اطفای حریق و البته، سکانس «رژهی فیلهای صورتی»؛ یک کابوس رنگارنگ که همچنان یکی از بهترین چیزهایی است که تا به حال از استودیو انیمیشنسازی والت دیزنی بیرون آمده است. یکی از دلایل تاثیرگذاری شگفتانگیز و خلاقیت بیمرز انیمیشن «دامبو» به این خاطر است که بسیاری از انیماتورهای باتجربهتر سر پروژههای دیگری مانند «بامبی» (Bambi) بودند و ذهنهای جوان و بیپروا مشغول به کار روی «دامبو» شدند (یک واقعیت جالب دیگر اینکه، والت از سفر مهم خیرخواهانهی خود در آمریکای ج
۵. دیو و دلبر (Beauty and the Beast)
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: پیج اوهارا، رابی بنسون، ریچارد وایت، جری اورباک
- تاریخ اکران: ۱۹۹۱
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
خود والت در نظر داشت نسخهی انیمیشنی این افسانهی کلاسیک را بسازد، اما پس از دیدن اقتباس موزیکال ژان کوکتو از آن، از اجرایی کردن این ایده منصرف شد. پس از موفقیت «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟» (Who Framed Roger Rabbit) اما، دیزنی از ریچارد ویلیامزِ انیماتور خواست که مدیریت این پروژه را دست بگیرد، اما ویلیامز پیشنهاد او را رد کرد و آن را برای همکارش ریچارد پوردوم که یک انیماتور بریتانیایی بود فرستاد. «نسخهی پوردوم» (به این عنوان در استودیو معروف بود) برای جفری کاتزنبرگ، رئیس انیمیشنسازی در استودیوی اقماری اورلاندو فرستاده شد و متعاقباً رد شد. پس از این اتفاق بود که کاتزنبرگ تصمیم گرفت مسئولیت این کار را به گری تروسدیل و کرک ویس که اخیراً روی جاذبهی Cranium Command در عمارت Wonders of Life در «اپکات» (EPCOT) کار کرده بودند (که البته، الان از بین رفته)، محول کند و هوارد اشمن و آلن منکن را برای مدیریت ساخت آهنگهای این فیلم و افزودن عناصر داستانی بیشتر به آن، انتخاب کرد (گروه تولیدی اغلب برای هماهنگکردن کار، به خانهی اشمن در شمال نیویورک میرفتند زیرا او درگیر بیماری ایدز بود). اگر «پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid) و «علاءالدین» (Aladdin) ثابت کرده بودند که این دورهی طلایی جدیدی در ساخت انیمیشنهای بلند والت دیزنی است، «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) آن را تقویت کرد.
برای توصیف این اثر میتوان از جملهی معروفی دربارهی یکی دیگر از آثار کلاسیک انیمیشنهای دیزنی استفاده کرد: «از هر نظر کاملا عالی است. با وجود شخصیتهای بسیار زیاد شخصیتپردازیها عمیقاً قابل درک هستند و ترکیب بل به عنوان یک فرد سرسخت و دیو به عنوان اسیر عاطفی نامتعادل او، یین ویانگ بینقص و کاملی را به تصویر میکشد که هرگز عجیبوغریب و ابزورد نمیشود. سبک هنری فیلم به درستی مجلل و جاهطلبانه است و در عین جدی بودن، هرگز ترسناک و تاریک نمیشود. زمانی که نسخهی ناتمام فیلم در جشنوارهی فیلم نیویورک به نمایش درآمد (چیزی که در آن زمان بیسابقه بود)، همه از تماشای آن به وجد آمدند و حاضران ایستاده به تشویق لذت بصری فوقالعادهای که شاهدش بودند پرداختند. در نهایت، «دیو و دلبر» به اولین انیمیشن تاریخ تبدیل شد که تا به حال نامزد دریافت جایزهی اسکار بهترین فیلم شده است (دو فیلم دیگر تنه
۴. بامبی (Bambi)؛ از بهترین انیمیشنهای دیزنی
- کارگردان: دیوید هند
- صداپیشگان: کمی کینگ، هاردی آلبرایت، دونالد نوویس
- تاریخ اکران: ۱۹۴۲
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
«بامبی» از جمله مهمترین انیمیشنهای دیزنی است، که میتوانست لقب اولین انیمیشن بلند این استودیو را از آن خود کند. اما انتشار آن چندین سال به تعویق افتاد، زیرا والت گمان نمیکرد که انیماتورها توانایی کافی برای بهتصویر کشیدن بافت طبیعی این داستان را داشته باشند.
در نهایت، «بامبی» زمانی به مرحلهی تولید رسید که والت از استعدادهای انیماتورهایش مطمئن شده بود. او از برخی انیماتورهای مورد علاقهاش برای انجام کارهای خاص این انیمیشن، مانند پسزمینه یا جلوههای ویژه، استفاده کرد. والت نیز از «ماجراهای زندگی واقعی» (True-Life Adventures) خود الهام گرفت و به دنبال واقعگرایی بیشتر در این انیمیشن بود.
محصول نهایی به خوبی حس میشود که والت خود و انیماتورهایش را به سمت موقعیتهای جدید و چالشبرانگیز سوق داده است، کاری که در «فانتزیا» نیز انجام داده بود. در تمام فریمهای انیمیشن «بامبی»، توجه بیدریغ به جزئیات احساس میشود، که باعث افزایش جذابیت بصری میشود و این انیمیشن را از دیگر انیمیشنهای دیزنی متمایز میکند.
ماهیت اپیزودیک منجر به فصلهای مختلف «بامبی» شد؛ برای مثال، قتل تروماتیک مادر بامبی به صورت همزمان با سکوت مطلق در هنگام بارش برف زمستانی رخ میدهد. بامبی دوستان جدید خود را با شکوفایی فصل بهار پیدا میکند و موارد بیشماری از این دست.
بیشتر مفهوم این انیمیشن بهصورت بصری به بیننده منتقل میشود. با اینکه حیوانات در این فیلم قابلیت حرفزدن دارند، ویژگیهای انسانگونه در آنها وجود ندارد و همچنان نمایانگر شخصیت بیرونی حیوانات واقعی هستند. «بامبی» از نظر منتقدان و بازگشت سرمایه تعریفی نداشت، اما والت همچنان به پیشرفتهای انیماتورهایش افتخار میکرد. مهارت، خلاقیت و ماجراجویی هنری این انیمیشن نمیتواند نادیده گرفته شود.
۳. فانتازیا (Fantasia)
- کارگردانان: ساموئل آرمسترانگ، جیمز آلگار، بیل رابرتز، پائول ساترفیلد، بن شارپستین، دیوید هند (پویانما)، همیلتون لاسک، جیم هندلی، فورد بیب، تی. هی، نورم فرگوسن (پویانما)، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: لئوپولد استوکوفسکی، دیمز تیلور
- تاریخ اکران: ۱۹۴۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
به گل سرسبد انیمیشنهای دیزنی خوش آمدید. از اوایل تولید فیلمهای کوتاه “سمفونیهای احمقانه” (Silly Symphonies)، والت آرزو داشت چیزی بزرگتر و وسیعتر را خلق کند، چیزی که از آن بهعنوان “The Concert Feature” یاد میکرد. در تابستان ۱۹۳۷، کمی قبل از انتشار انیمیشن “سفیدبرفی و هفت کوتوله” (Snow White and the Seven Dwarfs)، او گفتوگویی دوستانه با آهنگساز مشهور، لئوپولد استوکوفسکی انجام داد تا او برای ساخت اثری موزیکال یاری کند. در ابتدا، ایده این بود که یک فیلم موزیکال کوتاه بر اساس “شاگرد جادوگر” (The Sorcerer’s Apprentice) پل دوکاس بسازند، اما در نهایت صحبتهایشان به ساخت فیلم “سمفونی احمقانه” ختم شد. وقتی که ساخت این فیلم آغاز شد، دیزنی تصمیمش را گرفته بود و قصد داشت این فیلم جزئی از یک پروژهی بزرگتر و جاهطلبانهتر باشد؛ استوکوفسکی نیز نهتنها ساخت این فیلم بلند را بهدست گرفت، بلکه در آن حضور پیدا کرد. والت قبل از اکران “فانتازیا” بهطور محرمانه به انیماتورها گفت: “این انیمیشن تاریخ آثار انیمیشنی را متحول خواهد کرد”.
این ساختهی والت دیزنی شبیه هیچیک از فیلمهای انیمیشنی پیشاز خود نبود و میزان ریسک در آن حتی از “سفیدبرفی و هفت کوتوله” نیز بیشتر بود. والت که چشمش از روند پیشرفت برخی از فیلمهای قبلی شرکت ترسیده بود، این نگرانی را داشت که “فانتازیا” (Fantasia) (در نهایت این نام برایش انتخاب شد) عملاً بدون داستان بماند. او یک سیستم صوتی مبتکرانه و گران قیمت به نام Fantasound را ساخت که عناصر جداگانهی ضبطشدهی موسیقی را گرفته و آنها را از طریق بلندگوهای جداگانه پخش میکرد. به این ترتیب، قبل از اینکه چنین فناوری اختراع شود، دیزنی تجربهی شنیدن صدای فراگیر را به مخاطب هدیه داد. اگرچه این کار وقتگیر و پرهزینه بود، اما حاصلش یک شاهکار شد؛ از میکی با کلاه جادوگریاش در “شاگرد جادوگر” گرفته تا قارچهای رقصنده در “فندقشکن” (The Nutcracker Suite) و چرنابوگ شیطانی در “شبی در کوه طاس” (Night on Bald Mountain)، این فیلم مجموعهای از تصاویر و لحظاتی را به ما نشان میدهد که بهل
۲. زیبای خفته (Sleeping Beauty)؛ از بهترین انیمیشنهای دیزنی
- کارگردان: کلاید جرونیمی، لس کلارک، اریک لارسون، ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: مری کاستا، بیل شرلی، النور آدلی، ورنا فلتون، باربارا لودی، باربارا جو آلن
- تاریخ اکران: ۱۹۵۹
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
آیا میدانستید که کاخ “زیبای خفته” (یکی از برترین انیمیشنهای دیزنی تاکنون)، همان زینتبخش اصلی پارک آرزوهای دیزنی، در سال ۱۹۵۵ همزمان با سایر اجزای دیزنیلند افتتاح شد؟ این کاخ ابتدا بهعنوان یک شیرینکاری تبلیغاتی برای “زیبای خفته” (Sleeping Beauty) طراحی شده بود که بهصورت نهایی از برنامههای انیمیشنی عقبنشینی کرد. بخش نمایشی داخل قلعه با تصاویری از لحظات کلیدی داستان پر شده است تا تجربهای لحظهای از این افسانه عاشقانه را به مخاطبین منتقل کند. کسانی که قلعه را پیش از اکران انیمیشن در سال ۱۹۵۹ دیدهاند، همچنین شاهد صحنهها و سکانسهای حذفشده از این اثر بودند. بنابراین، در بار دیگری که به دیزنیلند مراجعه کردید، حتماً این تجربه چشمانداز در قلعه “زیبای خفته” را از دست ندهید.
در کل، تجربهی شگفتانگیزی خواهید داشت زیرا “زیبای خفته” نمونهای موفق از زیباییشناسی است و این انیمیشن والت دیزنی در بهترین و گستردهترین حالت خود است. تقریباً یک دهه گذشته بود که تولید انیمیشنهای دیزنی بر اساس افسانهها متوقف شده بود (از زمان “سیندرلا” زیبا اما لاغر) و حالا این ژانر بهشکل جامعتر و بزرگتر بازگشته بود. تصویرپردازی “زیبای خفته” در فرمت آنامورفیک (Anamorphic) با استفاده از فیلم ۷۰ میلیمتری انجام شد، که نشاندهنده زحمات انیماتورها برای خلق طرحهای بزرگ بر روی ورقهای کاغذی بود. والت این انیمیشن را بهعنوان “جاهطلبانهترین انیمیشن بلند کارتونی استودیو تا این زمان” معرفی کرد. این انیمیشن یکی از دستاوردهای عظیم است که نهتنها برای جلوههای بصریاش، بلکه برای داستان جاهطلبانهاش نیز شایستهی تحسین است. با توجه به اینکه شخصیت اصلی بیشتر وقت فیلم را در کما و خواب بوده است، میتوان گفت این انیمیشن یک شیوهی داستانگویی شجاعانه دارد که با ویژگیهای بصری جاهطلبانه و مبهم خود، توجه مخاطبان را جلب میکند.
۱. پینوکیو (Pinocchio)؛ بهترین انیمیشن دیزنی
- کارگردان: بن شارپستین، همیلتون لاسک، نورمن فرگوسن، تی.هی، ویلفرد جکسون، جک کینی، بیل رابرت
- صداپیشگان: کلیف ادواردز، دیکی جونز، کریستین راب، مل بلانک، والتر کتلت، چارلز جودلز، اولین ونبل
- تاریخ اکران: ۱۹۴۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
و حالا در مورد «پینوکیو»؛ بهترین اثر در دنیای انیمیشن دیزنی؛ یک اثر نوستالژیک که همچون نخستین و آخرین انیمیشنهای دیزنی و حتی سایر انیمیشنها، جاودانه باقی میماند. این انیمیشن، به راحتی میتواند عظمت خود را آشکار کند، اما باید توجه داشت که «پینوکیو» دومین فیلم انیمیشنی بلند در تاریخ سینما بود. هنرمندان و انیماتورهایی که امروزه بهعنوان اساطیر صنعت به یاد میآیند، در آن زمان وارد عرصه شغف خود شده بودند و با آزمایش مدلهای انیمیشنی و تکنیکهای پیشرفته (از جمله سیستم دوربین چند صفحه که برای عمق از آن استفاده میشد، تجهیزات سهبعدی اولیه و استفاده گسترده از افکتهای انیمیشنی)، خلقی به شدت باورنکردنی بهوجود آمد. «پینوکیو» با داستان فراگیر و تغییرات چشمگیر در شخصیتها و طراحی مجدد آنها، به یک اثر فوقالعاده تبدیل شد (که البته برخی ترسناکی را ملایمتر کردند). این انیمیشن در سال ۱۹۴۰ با استقبال گرم منتقدان روبرو شد، اما در باکسآفیس به شکست خورد (که عمدتاً به دلیل شروع جنگ جهانی دوم و فلج شدن بازارهای پرسود اروپا و آسیا بود). با این وجود، به زودی موفق شد هزینههای تولید خود را جبران کند و بهعنوان یکی از مهمترین انیمیشنهای دیزنی تا به حال شناخته شود (اولین انیمیشن بود که برنده جایزه اسکار شد).
طراحی منحصر بهفرد این انیمیشن شگفتآور است، کافی است به تمامی مناظر و مکانهای متنوعی که در این فیلم به تصویر کشیده شدهاند توجه کنید، از شهر ژرمنیک که استرومبولی نمایشهای عروسکی خود را در آن اجرا میکند تا خیالپردازی کابوسوار جزیرهی لذت (و هرچیز دیگری در میان). «پینوکیو» یک انیمیشن واقعیتاً فوقالعاده و خیالی است، اما لحظاتی از رئالیسم برجسته در آن وجود دارد، همچنین هم از نظر صراحت بیان و هم از نظر احساسی بودن آن. (خوشبختانه، بیشتر موقعیتها و مضامین بزرگسالانهاش هرگز به سمت کلیشههای نژادی منحرف نمیشوند). همچنین، موسیقی این انیمیشن فوقالعاده است و حتماً دلیلی وجود دارد که آهنگ (When You Wish Upon a Star) در این انیمیشن، به آهنگ تم غیررسمی نه تنها انیمیشنهای دیزنی بلکه کل تولیدات کمپانی تبدیل ش
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0