قتل در پایان دنیا: معمایی هیجان‌انگیز با چاشنی هوش مصنوعی

یک میلیاردر عجیب و غریب در زمینه فناوری، یک تعداد زیادی از افراد معروف را به یک هتل خصوصی دعوت می‌کند و سپس وقایع به گونه‌ای پیش می‌روند که مهمانان با چالش یک مرگ مرموز روبه‌رو می‌شوند. اگر این خلاصه داستان به نظر شما آشناست، ممکن است به دلیل تماشای فیلم “گلس آنین: یک چاقوکشی اسرارآمیز” به کارگردانی ریان جانسون باشد که تا اخیراً منتشر شده است.

همچنین ممکن است ژانر معمای قتل شما را به یاد آخرین اثرهای بریت مارلینگ و زال باتمانگلیج در نتفلیکس، به نام “او ای”، بیندازد. این سریال داستانی شاعرانه و گیج‌کننده را از قدرت روابط انسانی به تصویر می‌کشد، از جمله رقص تفسیری و اختاپوس تله‌پاتیک. با توجه به اینکه ژانر معمای قتل به طور کلی یکی از واقع‌گرایانه‌ترین ژانرهاست، آیا ممکن است مارلینگ و باتمانگلیج چیزی غیرمعمول‌تر از این داستان خلق کرده باشند؟

سریال “قتلی در پایان دنیا” از شبکه Hulu نه به اندازه “او ای” عجیب است و نه آنقدر معمولی که باعث خستگی شما شود. این داستان از سناریویی الهام گرفته از آثار آگاتا کریستی شروع شده و به یک نوآر سایبری با ایده‌هایی درباره هوش مصنوعی و برخی مضامین آشنا از دنیای مارلینگ و باتمانگلیج تبدیل شده است. به عبارت دیگر، این سریال یک ترکیب مناسب از فیلم و سریال است.

کارآگاه در این داستان به عنوان یک فرد تازه وارد در جمع مهمانان محسوب می‌شود. داربی هارت، یک هکر جوان با توانایی حرفه‌ای (با بازی اما کورین)، در گذشته با همکاری بیل فارا (با بازی هریس دیکنسون)، یک کارآگاه آماتور که دابی با او آشنا و سپس عاشق او شده، موفق به پیدا کردن یک قاتل سریالی شده است. دابی این داستان را به یک کتاب در ژانر جنایت واقعی تبدیل کرده است که با استقبال خوبی مواجه شده و موفقیت این کتاب باعث شده تا به نشست “متفکران اصلی” که توسط اندی رونسون (با بازی کلایو اوون)، یکی از غول‌های فناوری، در هتلی دور افتاده در ایسلند برگزار می‌شود، دعوت شود.

هدف از برگزاری این نشست ارائه سخنرانی‌های TED در قطب شمال است و به نظر می‌رسد که موضوع اصلی آن بررسی تهدیدهای مرتبط با تغییرات آب و هوایی برای انسانیت است. اما اندی به جای ارائه سخنرانی، از فناوری جدید خود به نام “ری” که به شکل هولوگرافیک یک مرد سیاه‌پوش (با بازی ادواردو بالرینی) ظاهر می‌شود، برای میهمانانش استفاده می‌کند. اندی اعتقاد دارد که این فناوری و دیگر فناوری‌ها قدرت تغییردهنده دارند، اما این تغییرات برای چه افرادی و به نفع چه افرادی اعمال می‌شوند؟

از ابتدا داربی متوجه می‌شود که چرا او به عنوان یک فرد تازه‌وارد در این گردهمایی دعوت شده است، اما او تصمیم می‌گیرد که این فرصت را برای ملاقات با یکی از بت‌های تکنولوژی که همواره برای او الهام‌بخش بوده، بهره‌مند شود. این شخص به نام اندی نه تنها همسر داربی است بلکه همچنین یک کدنویس معروف است که پس از جنجال گیمرگیت، از حضور در جوامع عمومی کناره‌گیری کرده و با اندی و فرزند کوچکشان (با بازی کلان تتلو) در انزوا زندگی می‌کند.

اما با رسیدن به هتل، حادثه‌ای مرموز رخ می‌دهد که داربی شکوه می‌بخشد: مرگ یکی از مهمانان. زن‌ستیزی و فناوری موضوعات اصلی این سریال هستند و داربی با استفاده از توانایی هک کردن و ادغام با قربانیان زن فراموش‌شده، به بررسی پرونده قاتل سریالی می‌پردازد. او به عنوان یک زن جوان می‌خواهد بفهمد چقدر ارزش‌ها و قدرت به او تخصیص داده می‌شود. اینکه وقتی کلاه هکر را روی سر می‌گذارد، نمای بصری یک هکر را ایجاد می‌کند، اما می‌تواند به عنوان نمادی از قدرت زنان ناپدید و پنهان نگاه کرد.

مضمون کلیدی بعدی در سریال “قتلی در پایان دنیا” به هوش مصنوعی اختصاص دارد که همچون سردخانه یخی اندی، تمام داستان را به خود می‌کشاند. در برخی جاها، تکنولوژی در دنیای واقعی به سرعت از فرآیند تولید این سریال پیشرفت کرده است. به عنوان مثال، در یک صحنه، ری داستان هری پاتر را با الهام از نوشته‌های ارنست همینگوی به مهمانان می‌خواند و آن‌ها را مبهوت می‌کند. اما احتمالاً شما در سال گذشته بسیاری از نمونه‌های مشابه از این کارهای شگفت‌آور هوش مصنوعی را در دنیای واقعی دیده‌اید.

در کل، سریال یک دیدگاه چندوجهی نسبت به هوش مصنوعی دارد و آن را هم به عنوان یک تهدید و هم به عنوان یک کمک احتمالی مطالعه می‌کند. از یک طرف، اندی به عنوان یک میلیاردر مغرور به نرم‌افزار و تکنولوژی روی آورده تا کمبودهای انسانی‌اش را جبران کند که او را مورد آزار قرار می‌دهد. اما ویژگی‌های نظارتی در محیط هتل، هر چند ترسناک، مجموعه‌ای از سرنخ‌ها هم هستند. وقتی داربی در حال کشف راز مرگ مرموز می‌شود، متوجه می‌شود که می‌تواند از ری به عنوان منبع اطلاعاتی و حتی دستیاری استفاده کند، همچون واتسون برای شرلوک هلمز و بخشی از IBM.

معمای داستان از جهت نوآوری در دنیای امروز به اندازه‌ای چشمگیر نیست، اما ارزش آن در هنرنمایی متشنج و مرموز کورین در داستان است. او با شکل دادن به زندگی داربی، حتی در مواقعی که دیالوگ ناکافی به توصیف آن می‌پردازد، به خوبی به نمایش گذاشته شده است. علاوه بر این، سریال با تولید در یک فضای بی‌نظیر و زیبا، از زیبایی استثنایی مناظر ایسلند به بهترین نحو بهره‌مند شده است.

فلاش‌بک‌ها به تعقیب و گریز داربی و بیل برای شناسایی قاتل سریالی که بیشترین قسمت‌ها را در بر می‌گیرد، حسی احساسی و پرهیجان ایجاد می‌کنند. بازی هریس دیکینسون در نقش بیل، شخصیت آسیب‌پذیر او را به عالم نمایش خوبی انتقال داده است. اما به طور کلی، این صحنه‌ها که می‌خواستند انعکاس طنین داستان بلند و پرماجرا باشند و در آن تجلی یابند، حتی از انتظارات برتر هم بیشتر بهره‌مند نشدند.

شخصیت‌پردازی در “قتلی در پایان دنیا” شبیه به زندگی مصنوعی داستان نمایش داده شده است. هر یک از مهمانان کمی دور از دلچسبی هتل، با بیش از یک یا دو جزئیات در شخصیت پردازی نمی‌پردازند و تنها با دیالوگ‌های خود آشنا می‌شوند. شخصیت اندی به نوعی به عنوان یک قلدر از غول‌های فناوری بازی می‌کند. همانطور که مارلینگ همیشه از رازآلود بودن ذات خود به عنوان یک نقطه قوت در اجراهای خود بهره می‌برد، شخصیت لی نیز به نسبت دیگر شخصیت‌ها برای مخاطبان یک معماست: چگونه یک برنامه‌نویس پیشتاز و انقلابی به همسر یک غول فناوری تبدیل شد؟

با این حال، هدف مارلینگ و باتمانگلیج در این سریال بیشتر در ارائه ایده‌ها و مضامین ناملموس بوده است تا ارائه یک معما یا طبیعت‌گرایی. در کل، “قتلی در پایان دنیا” دارای عظمت، زیبایی سرد و ماجراجویی روشنفکرانه‌ای است که با پیچش داستانی رضایت‌بخش به اتمام می‌رسد. اگرچه اگر این سریال مثل بسیاری از سریال‌های کوتاه اخیر، فشرده‌تر و کوتاه‌تر بود، ممکن بود مؤثرتر باشد، اما از این نظر، فناوری به عنوان یک عامل مؤثر ظاهر می‌شود: تمایل به کشیده شدن داستان به دلیل پخش در استریم‌ها همگانی است.