تاریخ انتشار : شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۳۷
31 بازدید
کد خبر : 6738

“The Fall Guy”: بازی خطرناک عشق در دل هالیوود

“The Fall Guy”: بازی خطرناک عشق در دل هالیوود

فیلم  The Fall Guy   با بازی رایان گاسلینگ و امیلی بلانت، با وجود برخی نقص‌ها، از جمله فیلم‌های با کیفیت و خوش‌ساخت سال ۲۰۲۴ به شمار می‌آید. فیلم  The Fall Guy داستان یک بدل‌کار کهنه‌کار و آسیب‌دیده را روایت می‌کند که در حال کار بر روی مجموعه‌ای از فیلم‌ها با ستاره‌ای است که قبلاً بدلکاری

فیلم  The Fall Guy   با بازی رایان گاسلینگ و امیلی بلانت، با وجود برخی نقص‌ها، از جمله فیلم‌های با کیفیت و خوش‌ساخت سال ۲۰۲۴ به شمار می‌آید.

فیلم  The Fall Guy داستان یک بدل‌کار کهنه‌کار و آسیب‌دیده را روایت می‌کند که در حال کار بر روی مجموعه‌ای از فیلم‌ها با ستاره‌ای است که قبلاً بدلکاری او را انجام داده است. حالا این دو نفر دوباره باید در کنار هم کار کنند، اما با ناپدید شدن ستاره، همه‌چیز دستخوش تغییر می‌شود. دیوید لیچ، که به‌خاطر خلق دنیای  جان ویک  شناخته می‌شود و کارگردانی آثاری چون  Atomic Blonde، Deadpool 2 ،  Fast and Furious Presents: Hobbs and Shaw و  Bullet Train  را در کارنامه دارد، اکنون به سراغ تجربه‌ای جدید و متفاوت رفته است.

حضور بازیگران مطرحی چون رایان گاسلینگ، امیلی بلانت و آرون تیلور جانسون باعث شده تا انتظارات از فیلم The Fall Guy  به شدت افزایش یابد، به‌ویژه با توجه به موضوع جالبی که در آن پرداخته شده است. این فیلم که اقتباسی از سریال مشهور با همین نام است، در مقایسه با بسیاری از فیلم‌های اخیر از نظر موضوعی به نظر متفاوت می‌آید. اکنون سوال این است که آیا فیلم موفق شده است اثری منحصربه‌فرد ارائه دهد و از پتانسیل‌های خود به خوبی بهره ببرد؟

"The Fall Guy": بازی خطرناک عشق در دل هالیوودفیلم سپر بلا با معرفی شخصیت‌ها آغاز می‌شود. رایان گاسلینگ در نقش بدلکاری که همیشه برای یک ستاره سینما حاضر و آماده است و تمامی خطرات را به جان می‌خرد، اما هیچ‌گاه قدردانی نمی‌شود، ظاهر می‌شود. در عین حال، او به شخصیت امیلی بلانت که از اعضای تیم تولید فیلم‌ها است، علاقه‌مند می‌شود. یک حادثه باعث می‌شود که او از دنیای سینما و عشقش دور شود، اما در ادامه، دوباره به بدلکاری برای شخصیت آرون تیلور جانسون برمی‌گردد.

فیلم در ابتدا دارای سرعت کندی است که تا حدی منطقی به نظر می‌رسد، زیرا نیاز دارد تا به آرامی تمام جزئیات و شخصیت‌ها را معرفی کند. بیننده باید بتواند با کنجکاوی به دنبال حادثه‌ای که در ادامه رخ می‌دهد و رازی که پشت آن است، ادامه دهد. فیلم در نیمه اول به خوبی این موضوع را رعایت کرده و هر زمان که لازم باشد، یک راز مهم را افشا می‌کند.

در واقع، فیلم در آغاز یک ساختار مناسب و اصولی را شکل می‌دهد و سپس بیننده را به تدریج وارد داستان اصلی می‌کند. این روش نه تنها امکان آشنایی بیشتر با شخصیت‌ها و داستان کلی فیلم را فراهم می‌آورد، بلکه به شخصیت‌ها فرصتی می‌دهد تا خود را به خوبی معرفی کنند. دیوید لیچ به‌خوبی از تجربیات قبلی خود بهره برده و نمی‌خواهد فقط یک فیلم اکشن بی‌معنی یا یک فیلم جاسوسی خسته‌کننده ارائه دهد.

"The Fall Guy": بازی خطرناک عشق در دل هالیووداین رویکرد باعث می‌شود تا بیننده نسبت به کلیت داستان فیلم بیشتر کنجکاو شود. با اینکه دیوید لیچ و تیمش در نیمه اول فیلم به آرامی و بدون عجله پیش می‌روند، ناگهان همه‌چیز تغییر می‌کند. لیچ به سرعت مهم‌ترین راز و پلات تویست فیلم The Fall Guy را در میانه فیلم فاش می‌کند، که نه تنها موجب تعجب می‌شود بلکه مسیر فیلم را به طور قابل توجهی تغییر می‌دهد. با اینکه این موضوع کمی قابل پیش‌بینی بود، انتظار نداشتیم که این راز به این زودی فاش شود.

تصمیم عجولانه لیچ برای افشای این راز ممکن است به طور کلی ضربه زیادی به پایان فیلم نزند، اما بخش زیادی از جذابیت آن را در میانه راه کاهش می‌دهد و پس از آن تنها باید از صحنه‌های اکشن فیلم لذت ببریم. به نظر می‌رسد این تصمیم از سوی لیچ برای تمرکز بیشتر بر صحنه‌های اکشن در پایان فیلم اتخاذ شده، تا بیننده دیگر به داستان و راز پشت آن توجه نکند.

اگرچه چنین تصمیمی می‌تواند از نظر تجربه تماشا فیلم سرگرم‌کننده عاقلانه باشد، لیچ می‌توانست با تدبیر بیشتری این راز را در زمان بهتری فاش کند تا غافلگیری بیشتری به وجود آید. نکته این است که علی‌رغم اینکه دیوید لیچ در ابتدا قصد دارد مسیر فیلم‌های قبلی خود را نپیگیرد، در نهایت به همان استایل همیشگی بازمی‌گردد. با این حال، او با پختگی و تجربه بیشتر، بهترین نسخه از سبک کاری خود را در این فیلم ارائه داده است.

"The Fall Guy": بازی خطرناک عشق در دل هالیوودبه‌طور کلی، دیوید لیچ در فیلم‌های اکشن اخیر خود به استایل کمدی اکشن متکی بوده است، و در  The Fall Guy  نیز به این رویکرد ادامه داده است، با افزودن درون‌مایه‌ای عاشقانه که شباهت‌هایی به Deadpool 2 دارد. با این حال،  The Fall Guy  قصد ندارد از چهارچوب خود فراتر برود و در نهایت در همان قالب شناخته شده باقی می‌ماند. فیلم به ناگهان شخصیت اصلی را به یک قاتل بی‌رحم تبدیل نمی‌کند که همه دشمنان را از میان بردارد؛ بلکه او همچنان به عنوان یک بدل‌کار باقی می‌ماند و وظایف ویژه‌ای که به تخصص او مربوط است، به او محول می‌شود.

رعایت این نکات موجب می‌شود که بخش پایانی فیلم، با وجود کاهش جذابیت داستانی به دلیل افشای زودهنگام راز اصلی، به یک بخش سرگرم‌کننده و جذاب تبدیل شود. فیلم به بیننده کم‌هوش نگاه نمی‌کند و هویت شخصیت‌ها را تغییر نمی‌دهد؛ بلکه با همان رویکرد و سیستمی که در طول فیلم دنبال کرده است، به پایان می‌رسد. این رعایت نکات ضروری است و به این معناست که صحنه‌های اکشنی که شاهد آن‌ها هستیم، به شعور بیننده توهین نمی‌کنند.

هرچند صحنه‌های اکشن زیادی در فیلم وجود دارد و برخی از آن‌ها خلاقانه هستند، اما زیاده‌روی نشده و این موضوع از نقاط قوت فیلم است. اگرچه شخصیت اصلی فیلم قاتل نیست، این موضوع به لیچ فرصتی داده است تا با چالشی برای خلق صحنه‌های مناسب با این شخصیت مواجه شود. او در این زمینه موفق عمل کرده و با بهره‌گیری از توانایی‌های بدلکاری شخصیت اصلی، صحنه‌های جذابی را در فیلم ارائه داده است.

"The Fall Guy": بازی خطرناک عشق در دل هالیووددر نهایت، بخش اکشن فیلم  The Fall Guy  بخش حیاتی و کلیدی است، و اگر دیوید لیچ در این بخش موفق نمی‌شد، فیلم ممکن بود به یک فاجعه غیرقابل‌تماشا تبدیل شود. بخش کمدی فیلم، در حالی که نمی‌توان گفت به‌طور کامل نقطه قوت یا ضعف آن است، اما قطعاً آزاردهنده نیست. این بخش لحظات خوبی دارد و به‌طور عمده با بخش عاشقانه فیلم ترکیب شده تا صحنه‌های کمدی جذابی ایجاد کند.

بخش عاشقانه داستان فیلم، که شامل رابطه رایان گاسلینگ و امیلی بلانت است، به‌طور خاص نقطه قوت داستان محسوب می‌شود. به‌عنوان مثال، زمانی که شخصیت بلانت بارها به‌طور شوخی‌گونه شخصیت گاسلینگ را در پشت صحنه فیلم‌برداری آتش می‌زند تا انتقام بگیرد، هم صحنه‌های بامزه‌ای خلق می‌شود و هم رابطه احساسی بین این دو شخصیت به خوبی شکل می‌گیرد.

موفقیت بخش عاشقانه فیلم تا حد زیادی مدیون بازی فوق‌العاده رایان گاسلینگ است. بدون او، ممکن بود کیفیت فیلم به این اندازه بالا نباشد. بازی گاسلینگ به فیلم کمک کرده تا در مواقعی که با مشکلاتی مواجه می‌شود، از چاله‌های فیلمنامه و کارگردانی بیرون بیاید و دوباره بر مسیر اصلی خود قرار گیرد. او در صحنه‌های کمدی، عاشقانه و اکشن عملکرد بسیار خوبی دارد و به‌طور قطع ستاره اصلی فیلم است.

"The Fall Guy": بازی خطرناک عشق در دل هالیووداگرچه امیلی بلانت و آرون تیلور جانسون عملکرد چشمگیری در  The Fall Guy  دارند، رایان گاسلینگ در نهایت ستاره واقعی فیلم است. به‌طور مسلم، شخصیت آرون تیلور جانسون پتانسیل بیشتری داشت، اما تمرکز اصلی بر روی شخصیت گاسلینگ است که نه تنها به کلیت فیلم آسیب نمی‌زند، بلکه به ارتقاء کیفیت آن نیز کمک کرده است. انتخاب گاسلینگ به دلیل دامنه وسیع بازیگری او تصمیم درستی بوده و بدون او، فیلم ممکن بود با مشکلاتی مواجه شود.

در نهایت،  The Fall Guy با اینکه نمی‌تواند هزینه بالای تولید خود را توجیه کند و مهم‌ترین راز فیلم را در میانه فاش می‌کند، و شاید تأثیر زیادی نداشته باشد، به یکی از سرگرم‌کننده‌ترین و باکیفیت‌ترین فیلم‌های کمدی، اکشن و عاشقانه سال و شاید چند سال اخیر تبدیل شده است. این فیلم بدون شک نتیجه تجربیات دیوید لیچ است و به‌عنوان بهترین نسخه از کارهای او شناخته می‌شود.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.