تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۶
3 بازدید
کد خبر : 8165

نقد انیمیشن “یک داستان تقریبا کریسمسی”: یک قصه کریسمسی متفاوت

نقد انیمیشن “یک داستان تقریبا کریسمسی”: یک قصه کریسمسی متفاوت

انیمیشن “یک داستان تقریباً کریسمسی” یک روایت متفاوت از کریسمس است که به داستان‌های کلاسیک احترام می‌گذارد. برای نقد و بررسی این انیمیشن، با نیوفان همراه باشید. انیمیشن “یک داستان تقریباً کریسمسی” (An Almost Christmas Story) بر اساس یک واقعه واقعی ساخته شده است. چند سال پیش، زمانی که یک جغد درون درخت کریسمس پیدا

انیمیشن “یک داستان تقریباً کریسمسی” یک روایت متفاوت از کریسمس است که به داستان‌های کلاسیک احترام می‌گذارد. برای نقد و بررسی این انیمیشن، با نیوفان همراه باشید.

انیمیشن “یک داستان تقریباً کریسمسی” (An Almost Christmas Story) بر اساس یک واقعه واقعی ساخته شده است. چند سال پیش، زمانی که یک جغد درون درخت کریسمس پیدا شد، جک تورن تصمیم گرفت داستانی بر اساس این حادثه دراماتیک بنویسد. او دیوید لاوری و آلفونسو کوارون را برای کارگردانی داستان خود انتخاب کرد و آن‌ها تصمیم گرفتند که این روایت را با استفاده از تکنیک استاپ موشن بسازند.

این انیمیشن به مدت زمان حدود ۲۱ دقیقه پرداخته و توسط دیوید لاوری کارگردانی شده و آلفونسو کوارون به همراه او نویسندگی کرده است. به‌دلیل مدت زمان کوتاه و رویکرد خاص سازندگان در نمایش کشمکش‌های دو قهرمان داستان، ممکن است مخاطبانی که به دنبال داستان‌های پیچیده‌تر هستند، از آن راضی نباشند. با این حال، “یک داستان تقریباً کریسمسی” اثری جذاب و تأثیرگذار است که قطعاً احساسات مخاطب را برمی‌انگیزد و به‌دلیل رویکرد متفاوتش نسبت به دیگر داستان‌های کریسمسی معمول، ارزش توجه دارد.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

نقد انیمیشن "یک داستان تقریبا کریسمسی": یک قصه کریسمسی متفاوتاین انیمیشن روایتی تازه و متفاوت از کریسمس ارائه می‌دهد، با این حال تنها نقطه ضعف آن کوتاهی مدت زمان و سادگی کشمکش‌های داستان است. یک قصه‌ی فشرده که می‌خواهد در کمترین زمان ممکن پیام خود را منتقل کند و به پایان برسد. داستان کریسمسی لاوری با آوازها و ترانه‌های راوی آغاز می‌شود؛ نوازنده‌ای خیابانی که در تمام طول روایت حضور دارد. او در ابتدای انیمیشن از خود می‌پرسد که چه چیزی یک فیلم کریسمسی را می‌سازد؟ آیا صرفاً وجود کریسمس در کنار داستان کافی است؟ او کریسمس را فراتر از یک جشن معمولی می‌بیند و به‌دنبال یافتن حس خاص این جشن است. نوازنده ما را به دنیای درام “An Almost Christmas Story” می‌برد، جایی که قرار است معنای واقعی کریسمس به نمایش گذاشته شود. لاوری قصد دارد داستانش خاص و متفاوت باشد و در دل زمستان و در میان درختان کاج، اتفاقی منحصر به فرد برای قهرمانانش رقم بخورد.

پس از این مقدمه، داستان وارد جنگلی می‌شود که در آن با قهرمان قصه آشنا می‌شویم. مون، جغدی کوچک و بازیگوش است که در تلاش برای پیدا کردن یک تکه پلاستیکی نقره‌ای برای تزئین خانه، سقف آن را خراب می‌کند. او دوست دارد تا تمام موجودات جنگل درباره خانه‌شان صحبت کنند، اما پدرش کاملاً مخالف این ایده است. مون، جغدی ماجراجوست که در آغاز سفر قهرمانی‌اش قرار دارد. او عاشق ماجراجویی است و آرزو دارد روزی جای پدرش را بگیرد. وقتی هوا طوفانی می‌شود، او از دستورات پدر سرپیچی کرده و از نقطه امن خود بیرون می‌آید.

با ترک خانه، مون سفر خود را آغاز می‌کند. او با عقابی درگیر می‌شود و در نهایت از خانواده‌اش جدا می‌افتد. مون به نیویورک می‌رسد و پس از پناه گرفتن در درختی، به مراسم کریسمس می‌رود. از اینجا به بعد مسیر اصلی داستان شکل می‌گیرد و به سمت چیزی می‌رود که راوی در ابتدا نوید داده بود. حالا قهرمان قصه با بالی شکسته، در نیویورکی برفی و در شب کریسمس گیر افتاده است. او باید به خانه‌اش بازگردد و پدرش را پیدا کند. مون گرسنه و تشنه مورد آزار قرار می‌گیرد و مانند تمام قهرمانانی که نقطه امن خود را ترک کرده‌اند، در جستجوی راهی است تا سفر قهرمانی‌اش را به سلامت به پایان برساند.

نقد انیمیشن "یک داستان تقریبا کریسمسی": یک قصه کریسمسی متفاوتدر این میان، قهرمان داستان با موانع زیادی روبه‌رو می‌شود. او از برخورد با ماشین‌ها جان سالم به در می‌برد، از دست چند کبوتر قلدر فرار می‌کند و در نهایت در مترو با سرنوشت خود مواجه می‌شود. در طول مسیر، مون یک همراه پیدا می‌کند؛ دختری که مانند خودش یکی از قهرمانان آسیب‌پذیر است. مون با دختری آشنا می‌شود که یک پا ندارد و مشابه خودش، گم شده است. هر دوی آن‌ها در جست‌وجوی خانواده‌هایشان در شهر سرگردانند. آن‌ها از طریق نقص‌هایشان یکدیگر را درک می‌کنند و بیش از همه، نقطه مشترک مهمی دارند: هر دویشان از سرگردانی می‌ترسند و باید دوباره به دنبال پیدا کردن نقطه امن خود باشند. اما قبل از آن، باید درس‌هایی بیاموزند و مانند یک قهرمان واقعی، قوی و بی‌نقص ظاهر شوند.

لاوری در این انیمیشن رویکرد متفاوتی به سفر قهرمانی دارد و برخلاف مدل‌های سنتی، رسیدن به خانواده را به‌عنوان نقطه پایان این سفر در نظر می‌گیرد.

دخترک در نهایت یاد می‌گیرد چگونه روی یخ راه برود و نیفتد، و مون نیز پرواز کردن با بال‌های شکسته را یاد می‌گیرد و به خانه باز می‌گردد. این تمام ماجرای انیمیشن کریسمسی است که با وجود سادگی‌اش، توانسته مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. اما چرا چنین داستان ساده و کوتاهی این‌قدر توجه‌ها را جلب می‌کند؟ انیمیشن یک داستان تقریباً کریسمسی تماماً در خدمت ایجاد اتمسفری است که راوی از همان ابتدا شروع به ساخت آن می‌کند. کارگردان به دنبال ایده‌های ملودرامی است که از دل این کشمکش‌ها بیرون می‌آید و نگاه جذاب‌تر و متعادل‌تری به کریسمس دارد. لاوری در این انیمیشن رویکرد متفاوتی به سفر قهرمانی دارد و برخلاف مدل‌های سنتی، رسیدن به خانواده را به‌عنوان پایان این مسیر در نظر می‌گیرد.

لاوری جشن کریسمس را به‌عنوان علت دیدگاه خاصش در مورد سفر قهرمانی مون در نظر می‌گیرد. مون در این سفر به نوعی رشد می‌کند، اما برخلاف بسیاری از قهرمانان که با عبور از مسیر دشوار رنج و رشد مواجه می‌شوند، مون باید دوباره به خانه بازگردد، و دلیل این اتفاق تنها جشن کریسمس است! قهرمانان در آثار پیکسار معمولاً از نقطه امن خود خارج می‌شوند، شهرشان را ترک می‌کنند و برای زندگی مستقل خود در برابر خانواده‌شان می‌ایستند، اما مون تنها به دنبال بازگشت به پدر و برادرش است. او نمی‌خواهد نیویورک را ببیند یا مدت زمانی را با دوستش بگذراند، تنها آرزو دارد که کنار پدرش باشد. این دیدگاه لاوری نسبت به سفر قهرمانی مون ممکن است برای مخاطب آزاردهنده باشد، چرا که تماشاگر تمایل دارد ببیند قهرمانش بالاخره خانه نقره‌ای رویایی‌اش را بسازد.

نقد انیمیشن "یک داستان تقریبا کریسمسی": یک قصه کریسمسی متفاوتفضاسازی انیمیشن یک داستان تقریباً کریسمسی نقش اساسی در موفقیت اثر لاوری دارد. اولین نکته این است که نیویورک در این انیمیشن خود به یک شخصیت تبدیل می‌شود. این شهر به‌عنوان زمینه‌ای برای روایت داستان مون و دوستش، به یکی از ارکان مهم درام تبدیل شده و طبق شرایط دو قهرمان داستان عمل می‌کند. نیویورک برفی نه تنها در حال آماده‌سازی برای مراسم کریسمس است، بلکه به‌قدری سرد و گران است که مون و دوستش باید هرطور شده خانواده‌شان را پیدا کنند. این شهر هم زیبایی و دلنشینی دارد و هم آنقدر هزینه‌ها بالا است که با ۵ دلار فقط یک تکه بیسکوییت می‌شود خرید. نیویورک برای مون هم دلهره‌آور است و هم جذاب؛ هم تنش می‌آفریند و هم رنگ‌های نقره‌ای‌اش او را به وجد می‌آورد. اگر نیویورک از داستان حذف شود، بخش مهمی از روایت از بین می‌رود؛ چرا که لاوری به‌خوبی این شهر را به‌عنوان یک عنصر بومی و طبیعی در داستان گنجانده و پیشبرد قصه را بر اساس ویژگی‌های آن قرار داده است.

نقد انیمیشن "یک داستان تقریبا کریسمسی": یک قصه کریسمسی متفاوت

لحن انیمیشن یک داستان تقریباً کریسمسی یکی از ویژگی‌های برجسته این اثر است. این لحن دراماتیک به‌طور حساب‌شده‌ای طراحی شده تا تأثیرگذاری عمیقی روی مخاطب بگذارد. لاوری از لحن قصه‌های قدیمی، مانند دخترک کبریت‌فروش، بهره می‌برد و از فضای روایت‌های نوردیک استفاده می‌کند تا جو تنش‌زای خاصی خلق کند؛ دنیایی که هم تاریک است و هم روشن. اما برخلاف داستان‌های سیاه‌وسفید، لاوری قهرمانش را با پایانی خوش بدرقه می‌کند. ترکیب سیاهی و سفیدی در این انیمیشن برخلاف قصه‌های کریسمسی معمولی به چشم می‌خورد. تلخی موجود در تمام کشمکش‌ها و اتفاقات، دلیلی بر منحصربه‌فرد بودن این داستان کریسمسی است.

انیمیشن یک داستان تقریباً کریسمسی داستانی درباره‌ی خانواده و دوستی است. قهرمانان این اثر نقطه امن خود را در خانواده می‌یابند و برای یافتن آن، همه‌جا را جستجو می‌کنند. این اثر ادای احترامی به قصه‌های کلاسیک قدیمی است، روایت‌هایی که در آن‌ها خبری از سفرهای قهرمانی نبود و قهرمانان همچون پینوکیو از ورود به دل خطر شرمسار می‌شدند. مون، قهرمان این داستان، هیچ شباهتی به قهرمانان قدرتمند پیکساری ندارد. او مانند قهرمانان کلاسیک باید تنها به سنت‌ها وفادار بماند. این انیمیشن جهانی خاطره‌انگیز دارد و اگر رویکرد لاوری و کوارون در پرداخت شخصیت مون را در نظر نگیریم، قطعاً یک روایت جذاب برای تماشاگر خواهد بود.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.