چرا نال بزرگترین تهدید برای جهان مارول است؟
با انتشار قسمت سوم و پایانی سهگانهی ونوم با بازی تام هاردی تحت عنوان «ونوم: آخرین رقص» یا «ونوم ۳» (Venom: The Last Dance)، انتقادات زیادی به نحوهی بازنمایی نال به عنوان ابرشرور اصلی داستان وارد شده است. نال به رغم اینکه چهرهی جدیدی در میان برخی از شناختهشدهترین شرورهای مارول محسوب میشود، با پیشینهای
با انتشار قسمت سوم و پایانی سهگانهی ونوم با بازی تام هاردی تحت عنوان «ونوم: آخرین رقص» یا «ونوم ۳» (Venom: The Last Dance)، انتقادات زیادی به نحوهی بازنمایی نال به عنوان ابرشرور اصلی داستان وارد شده است. نال به رغم اینکه چهرهی جدیدی در میان برخی از شناختهشدهترین شرورهای مارول محسوب میشود، با پیشینهای که در کمیکها دارد، یکی از قدرتمندترین و قدیمیترین موجودات در دنیای کمیکهای مارول است و شکست دادن او به سادگی امکانپذیر نیست. اگر تنها به خاطر «ونوم ۳» با نال آشنا شدهاید، ممکن است از خود بپرسید چرا این شخصیت تا این حد مهم جلوه داده میشود.
نال به اندازهی برخی از شرورهای مشهور مارول مانند دکتر دووم یا تانوس قدیمی نیست، اما در دنیای ونوم به عنوان یک شرور کلاسیک شناخته میشود. دانی کیتس و رایان استگمن در سال ۲۰۱۸ این شخصیت را معرفی کردند و در کمیک سیقسمتی «ونوم» به عنوان دشمن اصلی داستان از او استفاده کردند. به نظر میرسد نال به گونهای طراحی شده است که برای اقتباس سینمایی مناسب باشد و هیچ ارتباطی با مرد عنکبوتی نداشته باشد؛ موضوعی که به نفع دنیای سینمایی مرد عنکبوتی سونی است. با این وجود، این ویژگیها باعث نشده که نال به یک شخصیت کلیشهای تبدیل شود که به سرعت فراموش شود.
شکل و شمایل نال نیز بهطور خاصی در میان سایر ابرشرورهای مارول برجسته است. کیتس و استگمن که خود در دوران کمیکهای دهه نودی بزرگ شدهاند، این تأثیر را در خلق شخصیت نال لحاظ کردهاند. این کاراکتر شرور با پیروی از سنت کمیکهای دهه نود، همیشه سیاه میپوشد، قدرت فراوانی دارد، و هرچند به ونوم ارتباط دارد، اما از او جذابتر و حتی با شمشیر نیز دیده میشود! موهای بلند و سفید نال بهطور کامل به استایل دهه نود اشاره دارد. در حقیقت، ظاهر نال تحت تأثیر صنعت کمیک از انیمه و مانگای ژاپنی شکل گرفته است.
در این دوران، هنرمندان کمیک آمریکایی شروع به الهامگیری از انیمههای ژاپنی کردند و میتوان به راحتی چندین شخصیت منفی از داستانهای ژاپنی را نام برد که موهای بلندی دارند (سفیروث احتمالاً در صدر این فهرست قرار میگیرد). بهطور خلاصه، کیتس و استگمن به بهترین نحو ممکن تلاش کردهاند تا ترسناکترین و قدرتمندترین ابرشروری را که مارول تاکنون خلق کرده، بسازند. در ادامه، با بررسی داستان نال در کمیکها، توضیح خواهیم داد که چرا او ترسناکترین ابرشرور مارول است و قابلیت نابود کردن کل جهان را دارد. لازم به ذکر است که در انتهای مطلب اسپویلرهای مهمی برای فیلم سوم ونوم، «ونوم: آخرین رقص» وجود دارد؛ بنابراین اگر نگران اسپویلرها هستید، بهتر است به بخش پایانی متن مراجعه نکنید.
هشدار؛ در ادامه خطر لو رفتن داستان فیلم «ونوم: آخرین رقص» وجود دارد
ابرشروری به قدمت تاریکی
نام این ابرشرور، «نال» (Knull)، که حرف K آن تلفظ نمیشود، بازیای با واژهی “Null” به معنای خلأ است. این نام فقط به خاطر جالب بودنش انتخاب نشده؛ نال خود تجسم خلأ و حتی نماد نیستی است. عمر نال فراتر از قدمت وجود میرود و به همین دلیل، تعیین سن او غیرممکن است؛ زیرا او به دورانی تعلق دارد که مفهوم زمان هنوز وجود نداشته است. نال در تاریکی مطلقی متولد شده که پس از نابودی جهان پیشین و قبل از شکلگیری جهان به گونهای که امروزه میشناسیم، همهچیز را فراگرفته بود. این دوران به زمان قبل از بیگ بنگ مربوط میشود.
در شماره چهارم کمیک ونوم که توسط کیتس و استگمن نوشته شده، آمده است: «در آغاز هیچ چیزی وجود نداشت، جز تاریکی، جز نیستی، و جز نال، و سپس جنگ.» در این زمان، سلستیالها (Celestials) نور را به جهان آوردند و نال این موضوع را بهعنوان یک تهدید تلقی کرد و از آن زمان قسم خورد که با سلستیالها دشمنی کند. سلستیالها موجوداتی خداگونه هستند که اساساً تمامی سیارهها و گونههای مختلف را در کمیکهای مارول، بهخصوص زمین 616، خلق کردهاند. آنها تصور میکردند که تاریکی برابر با خلأ است، بهعنوان یک فضای خالی که میتوانند به دلخواه خود آن را تغییر دهند.
اما همانطور که ذکر شد، نال و خلأ اساساً یکی هستند. بنابراین، نال سلستیالها را بهعنوان دشمن خود میدید، گویی که آنها آمدهاند تا او و قلمرویش را نابود کنند. اینگونه به نظر میرسید که سلستیالها به قلمرو سلطنت نال حملهور شدهاند. نال در کمیکها از هجوم سلستیالها میگوید:
«…آنهایی که خانهام را ناتمام دیدند، گِل را برای طراحیهای ناخواستهشان به کار میبردند، در حالی که خلأ من آنها را به عمیقترین زوایای آفرینششان میرانید… آنها قلمروی مرا بهعنوان فضایی خالی تصور کردند که باید با چیز دیگری پر شود. اما قلمرو من خالی نبود. خلأ من مرده یا تهی نبود. بیپایانی سرزمین من از آن ایشان نبود که بخواهند به میل خود تغییرش دهند. نه! خلأ زندگی میکند، دندان دارد و سایهها با تابش نور طولانیتر میشوند…»
نال تصمیم گرفت با موجودات آسمانی که قصد تغییر قلمرو تاریک او را داشتند، مبارزه کند و جهان را به دوران پیشاسلستیالها (پیش از ظهور نور) بازگرداند. اما از آنجا که نور همیشه بر تاریکی غلبه میکند، نال نیز شکست میخورد و به درون خورشید پرتاب میشود و در نهایت میمیرد. اما چرا او شایسته این است که به عنوان قدرتمندترین ابرشرور مارول شناخته شود؟پ
چرا نال قدرتمندترین ابرشرور مارول است؟
نال خالق سیمبیوتهاست. در ابتدا، ونوم و سایر موجودات مشابه به عنوان انگلهای مایع توصیف میشدند که به تدریج و از طریق فرایند طبیعی تکامل یافتهاند. اما کیتس و استگمن در داستان خود، منشاء این موجودات را کمی تغییر دادند و به این نتیجه رسیدند که ونوم و سایر سیمبیوتها فرزندان یا مخلوقات نال هستند.
توانایی سیمبیوتها در تسخیر موجودات دیگر به نال کمک میکند تا بر جهان چیره شود و نفوذ خود را در سراسر کیهان گسترش دهد. ارادهی نال بر تمامی فرزندانش تسلط دارد و به همین دلیل، آنها دستورات او را با دقت اجرا کرده و قدرت را برای ارباب خود به ارمغان میآورند. به همین علت، او به عنوان شاه سیمبیوتها شناخته میشود که نام کمیکهایش، یعنی «پادشاه سیاهپوش» (King in Black) نیز به این موضوع اشاره دارد.
اما چرا موجودی مانند ونوم میتواند به ارادهی خود عمل کند و صرفاً یک مهره در دست نال نباشد؟ در زمانهای گذشته، ثور نقش مهمی در آزادسازی سیمبیوتها از تسلط نال داشت. با کمک ثور، سیمبیوتها موفق شدند ارادهی آزادی پیدا کرده و خود را از چنگ نال رها کنند. آنها نال را شکست داده و در سیارهای به نام «کلینتار» (Klyntar) محصور کردند. این کلینتار به مدت سالهای طولانی به عنوان زندان نال شناخته میشد و در زبان سیمبیوتی به معنای «قفس» است. اما نال تنها یک ابرشرور معمولی نیست؛ او یکی از کهنترین موجودات در دنیای کمیکهای مارول است که تقریباً نامیرا به حساب میآید (به جز در برابر خورشید) و قادر به بازسازی خود است.
نال میتواند از طریق تاریکی به تمامی نقاط کیهان سفر کند و آگاهی خود را از طریق همین سایهها و تاریکیها به گذشته بازگرداند. او همچنین توانایی پرواز و قدرتی خداگونه دارد و با استفاده از چیزی به نام «خلأ زنده» سیمبیوتها را خلق میکند؛ بدین معنا که از تاریکی و خلأ برای آفرینش استفاده میکند.
علاوه بر این، او سیمبیوتهایی دارد که همچنان به او وفادارند و میتواند آنها را به هر مأموریتی که بخواهد بفرستد، معمولاً مأموریتهای ویرانکننده. با توجه به ارتباط ذهنی قوی بین نال و پیروانش، سیمبیوتها در واقع دست اجرایی نال هستند و ارادهی او را به مرحله اجرا درمیآورند؛ در حالی که میدانیم سیمبیوتها چه قدرتهایی دارند. اما نال تنها به خاطر این ویژگیها به عنوان ترسناکترین ابرشرور مارول شناخته نمیشود.
نال خالق نکروسورد (Necrosword) یا به عبارتی شمشیر سیاه مرگ است. نکروسورد اولین سیمبیوتی است که نال خلق کرده و خود به عنوان یک سیمبیوت به شمار میرود. بعدها این شمشیر به دست گور (Gorr)، یکی دیگر از ابرشرورهای مارول، میافتد و او را به یکی از قدرتمندترین شخصیتها در کمیکهای ثور تبدیل میکند. گور ۵-۶ سال قبل از نال وارد دنیای مارول شد. در شماره شش کمیک «ثور: عشق و تندر»، گور با موجودی خداگونه مبارزه میکند که شبیه شوالیهای سیاهپوش است. کیتس و استگمن این کاراکتر بینام را به نال کنونی تبدیل میکنند و زمینهسازیهای لازم برای قدرت گور و نکروسورد را نیز توضیح میدهند.
تصاحب نکروسورد باعث میشود که گور به فکر کشتن تمامی خدایان بیفتد. در دنیای سینمایی مارول، شمشیر گور به عنوان سلاحی از جنس سایهها نمایش داده میشود که میتواند هیولاها را به وجود آورد. اما در کمیکها، نکروسورد به شکل مایعی سیاه و بیشکل (مشابه سیمبیوتها) است که در سراسر بدن گور جریان دارد. این شرور با استفاده از این مایع میتواند تیغه، زره و هر چیزی که نیاز دارد بسازد.
قبل از ترکیب با نکروسورد، گور یک موجود میرا با هیچ توانایی فوقالعادهای بود؛ اما پس از به دست آوردن نکروسورد، به گور وحشتناک کمیکها تبدیل میشود و قادر به نبرد با خدایان جهان خود میگردد. در کمیکها آمده که گور پس از کشتن اولین خدا، با کمک نکروسورد زرهای برای خود میسازد که به او توانایی پرواز و بقا در فضا را میدهد؛ جایی که هیچ موجود معمولی نمیتواند دوام بیاورد. به دلیل ترکیب گور با نکروسورد، او حتی از ضربات مهلک میولنیر (Mjölnir) جان سالم به در میبرد. علاوه بر این، نکروسورد آنقدر قدرتمند است که گور با آن میتواند ثور را زخمی کند.
حتی اگر ذرهای از وجود نکروسورد به بدن قربانی وارد شود، این توانایی را دارد که از درون آنها را نابود کند. این موارد به وضوح نشان میدهد که نال چه قدرت فوقالعادهای دارد و چگونه شمشیرش میتواند به یک موجود عادی قدرتی خداگونه ببخشد. نال با استفاده از سایههای خود به خلق نکروسورد پرداخته تا به جنگ سلستیالها برود، اما قدرت این نکروسورد فراتر از اینهاست.
آیا به یاد دارید «نوور» (Knowhere) از فیلمهای «نگهبانان کهکشان» (Guardians of the Galaxy) جیمز گان؟ این ایستگاه یا شهر فضایی در سر بریدهی یک سلستیال ساخته شده که مدتها پیش مرده است. نگهبانان در فیلم اول به این شهر سر میزنند و در فیلم سوم به طور کامل در آن مستقر میشوند.
ممکن است آن زمان به این فکر نیفتاده باشید که چه کسی میتواند یکی از سلستیالها، که اساساً خالق جهانهای مارول هستند، را بکشد؛ شاید تصور کردهاید که این موجود باستانی به خاطر کهولت سن مرده است. اما حقیقت ترسناکتر از اینهاست: سالها پیش نال بوده که این سلستیال را شکست داده و سرش را بریده است! او ابتدا با شمشیر خود بر این موجود آسمانی پیروز شده، سپس در یک حرکت سریع سرش را جدا کرده و قدرت او را در شمشیرش جای داده است.
اگر شما از معدود افرادی باشید که فیلم «جاودانگان» (Eternals) را دیدهاند، حتماً به یاد دارید که آریشم (یکی از سلستیالها) چقدر بزرگ بود؛ این موجود آسمانی چندین برابر کره زمین است! نال به عنوان کسی که نه تنها میتواند سلستیالهای غولپیکری مثل آریشم را شکست دهد، بلکه قادر است قدرت آنها را به نفع خود و در راستای اهداف شیطانیاش به کار گیرد، واقعاً شایسته لقب ترسناکترین ابرشرور مارول است.
علاوه بر شمشیر قدرتمند نکروسورد، نال سیمبیوتهایی دارد که به مانند حیوانات دستآموز او عمل میکنند و به وضوح تنها برای نابودی خلق شدهاند. سالها پیش، نال دو سیمبیوت به شکل اژدها، یکی سیاه و دیگری قرمز، ساخته و آنها را برای نابودی زمین فرستاد. زمانی که این اژدهایان به زمین رسیدند، مردم نام گرندل (Grendel) را بر اژدهای سیاه گذاشتند. گرندل یک هیولای اساطیری در اشعار حماسی «بیوولف» (Beowulf) است که ترس بسیاری را به دل میاندازد؛ به طوری که گاهی او را با شیطان یکی میشمارند. اژدهای قرمز هم به نام مادر گرندل شناخته شد، که در این حماسه از آنتاگونیستهای اصلی داستان است.
ثور گرندل را شکست داد و زمین تبدیل به گور گرندل شد، اما نشانههای حضور فیزیکی و معنوی او بر روی زمین باقی ماند؛ به ویژه در فرقهی نال. در کمیکها، گرندل دوباره برمیخیزد و به نال کمک میکند تا از زندانش آزاد شود. اما نقش گرندل برای فرقهی نال حتی مهمتر است، زیرا این فرقه از وجود گرندل استفاده میکنند تا کلتوس کسیدی و بهطور خاص کارنیج را برگردانند.
بنابراین، دیگر مهم نیست که کارنیج، که یکی از اصلیترین آنتاگونیستها در برابر ونوم است، مرده؛ زیرا با وجود گرندل میتوان او را بازگرداند. این نشان میدهد که نال نه تنها خود دارای قدرتی ماورایی است، بلکه وجود او باعث تولد یا رستاخیز برخی از مهمترین ابرشرورهای دنیای مارول میشود. در ادامه، به بررسی نقش نال در فیلم «ونوم: آخرین رقص» خواهیم پرداخت، بنابراین اگر نگران اسپویلرها هستید، از خواندن ادامهی مطلب صرفنظر کنید.
نال در «ونوم: آخرین رقص» چه میکند؟
حقیقت این است که نال کار خاصی نمیکند. با اینکه تبلیغات زیادی دربارهی حضور او در فیلم «ونوم ۳» انجام شده و این ابرشرور نقش مهمی در داستان فیلم دارد، اما بیشتر حضور او به سایهها محدود میشود. نال در سیارهای دیگر، که پیشتر دربارهاش صحبت کردیم، به دست سیمبیوتهایش زندانی شده است، اما همچنان از طریق سایهها همه چیز را کنترل میکند تا از آنجا فرار کند و عالم وجود را دوباره به تاریکی و خلأ بازگرداند. او از ارتش جدیدش، شامل زینوفیژها، استفاده میکند تا کدی را بیابد که ضامن آزادیاش از این زندان خواهد بود. این کلید، که «کدکس» (Codex) نام دارد، بخشی از دیانای ونوم است که پس از زنده شدن ادی در «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» (Venom: Let There Be Carnage) بازیابی شده است.
برای اینکه کدکس به نال نرسد، یکی از دو نفر، یعنی ادی یا ونوم، باید بمیرند. در اواخر فیلم، چند زینوفیژ تلاش میکنند با ونوم درگیر شوند تا او را بگیرند و کدکس را به دست آورند. اما انسانها و سیمبیوتها با همکاری یکدیگر این موجودات بیگانه را از بین میبرند و کدکس نیز نابود میشود؛ که احتمالاً خودتان میتوانید حدس بزنید چگونه. با نابود شدن کدکس، نال به سادگی نمیتواند از کلینتار آزاد شود و باید منتظر حضور کامل او در پروژههای آینده مارول یا دنیای مرد عنکبوتی سونی باشیم.
کلی مارسل، نویسندهی سه فیلم ونوم و کارگردان آخرین فیلم، دربارهی حضور نال گفت: «ما همیشه میدانستیم که نال یک ابرشرور فوقالعاده و ترسناک است و همیشه به دنبال راهی برای پرداختن به داستان او بودیم. میخواستیم زینوفیژها را به فیلمهای ونوم بیاوریم، زیرا این موجودات فرزندان نال هستند، مثل دیگر سیمبیوتها. بنابراین، منطقی است که اگر میخواستیم زینوفیژها را به داستان اضافه کنیم، باید نشان میدادیم که چه کسی آنها را به زمین فرستاده. اما نال آنقدر مهم است و داستانهای زیادی برای گفتن دارد که یک فیلم برای بیان تمام آنها کافی نیست.»
ما هم با نظر مارسل موافقیم. به همین دلیل، اینکه نال تا پایان فیلم از زندان رها نمیشود، نکتهی چندان بدی نیست. نال آنقدر قدرتمند و باحالی است که یک فیلم برای نشان دادن تمام تواناییهایش کافی نیست. از آنجا که «ونوم: آخرین رقص» خطوط داستانی فیلمهای قبلی را نیز بررسی میکند، فرصت کافی برای پرداختن به یک ابرشرور جدید ندارد و میدانیم که «ونوم ۳» آخرین فیلم تام هاردی در این نقش خواهد بود. بنابراین، اگر نال را به شرور اصلی «ونوم: آخرین رقص» تبدیل میکردند، تمام جنبههای پلید و قدرتمند او به هدر میرفت.
سازندگان فیلم تصمیم گرفتهاند تنها شمهای از نال را نشان دهند و زمینهچینی برای فیلمهای بعدی دنیای مرد عنکبوتی کنند. این کار فرصتی فراهم میآورد تا نال واقعاً تواناییهایش را نشان دهد. فرض کنید اگر تانوس تنها بیست دقیقه در یکی از فیلمهای مارول ظاهر میشد و به سرعت از قهرمانان شکست میخورد. در آن صورت، دیگر هیچکس نام تانوس را به یاد نمیآورد. ترسناکی تانوس در این بود که مارول چندین فیلم برای شرارتهایش زمینهسازی کرد. اکنون نال این فرصت را دارد که قدرت خود را به عنوان شاه سیمبیوتها به نمایش بگذارد.
به گور فکر کنید که پیشتر به او اشاره کردیم. گور در فیلم «ثور: عشق و تندر» (Thor: Love and Thunder) به عنوان شرور اصلی داستان معرفی شده است. او یکی از قدرتمندترین شخصیتهای منفیای است که در کمیکهای مارول دیده شده و یکی از بهترین شخصیتپردازیها را برای یک ابرشرور دارد. اگر در کمیکهای یک دههی اخیر مارول جستجو کنید، به سختی میتوانید کاراکتری به اندازهی او پیدا کنید. مانند نال، گور هم عمر زیادی در دنیای کمیکها ندارد و برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ در شمارهی ۲ کمیک «ثور: عشق و تندر» ظاهر شد. طرفداران ثور نیز بهطور کلی اذعان دارند که داستان نبرد ثور و گور یکی از بهترین داستانها در تاریخ کمیکهای ثور است.
گور از نژاد بیگانههاست که در یک سیارهی بیابانی زندگی میکند و در طول عمرش رنجهای بسیاری را متحمل شده است. مادر او در تلاش برای نجاتش از دست حیوانات وحشی جان خود را از دست میدهد و او همچنین همسر و فرزندش را نیز از دست داده است. با اینکه گور و قبیلهاش همواره به خدایان دعا کرده و حتی اعضای خانوادهشان را به این خدایان قربانی میکنند، اما همچنان بدبختیها به سراغشان میآید. گور علیه سنتهای قبیلهاش شورش میکند و به جنگ خدایان میرود، به همین دلیل لقب «قصاب خدایان» را میگیرد.
حال بیایید این داستانپردازی و زمینهسازی عمیق را با نحوهی برخورد فیلم «ثور: عشق و تندر» با شخصیت گور مقایسه کنیم. اگرچه بازی کریستین بیل در نقش گور یکی از نقاط قوت فیلم است، اما کارگردانی تایکا وایتیتی فرصت کافی برای پرداختن به این شخصیت را فراهم نمیکند. گور به سرعت معرفی میشود، ما فقط چند فلشبک از زندگیاش را میبینیم و بعد او به سادگی شکست میخورد. اگر اقتباس بهتری از داستان گور انجام میشد، او میتوانست به اندازهی تانوس ترسناک باشد و در دنیای مارول جایگاه خاصی پیدا کند.
اما «ثور: عشق و تندر» اساساً این شخصیت را به هدر میدهد و با شکست گور، احتمال بازگشت او به فیلمهای آینده نیز کمرنگ میشود. این موضوع دقیقاً همان بلایی است که ممکن بود سر نال بیاید. اگر نال در «ونوم: آخرین رقص» معرفی میشد و با ونوم میجنگید و به سرعت شکست میخورد، این نیز به معنای هدر رفتن یکی از ابرشرورهای فوقالعادهی کمیکهای مارول بود.پ
کارگردان فیلم «ونوم: آخرین رقص» دربارهی حضور کوتاه نال در این فیلم توضیح داد: «این تنها یک مقدمه برای ورود نال به داستان است. او شخصیتی است که نمیتوان تنها یک بار او را نشان داد و تمام کرد. [فیلم «ونوم: آخرین رقص»] فقط نگاهی گذرا به نال ارائه میدهد. زمان بازگشت دوباره به این شخصیت و آیندهاش هنوز مشخص نیست. اما اینجا، داستان ادی و ونوم به پایان میرسد.
البته همانطور که میدانید، داستانهای سیمبیوتها به همین جا ختم نمیشوند. مسیرهای زیادی برای پیشرفت داستان وجود دارد و ممکن است نکات پنهانی در این فیلم وجود داشته باشد که خبر از سفرهای آیندهی این شخصیتها میدهد. ما [مارسل و تام هاردی] همیشه قصد داشتیم یک سهگانه برای ونوم بسازیم و از همان فیلم اول میدانستیم داستان ونوم و ادی به چه سمتی خواهد رفت. همکاری با سونی نیز برای ما فوقالعاده بوده و آنها شجاعانه و به هر شکلی از ما حمایت کردند.»
مارول و سونی در حال حاضر روی پروژهی چهارمین فیلم مرد عنکبوتی با بازی تام هالند کار میکنند. تاریخ اکران «مرد عنکبوتی ۴» اخیراً اعلام شده و این ممکن است فرصتی برای دیدار دوبارهی طرفداران با ادی و ونوم فراهم کند. در صحنههای پایانی «ونوم: آخرین رقص»، ادی به نیویورک میرود تا آرزوی ونوم را تحقق بخشد. حضور ادی در نیویورک قطعاً شما را به یاد قهرمان خیابانهای این شهر، پیتر پارکر، یا همان مرد عنکبوتی میاندازد. اما مهمتر از همه، نال است که با نشانههای حضورش در دنیای سینمایی مرد عنکبوتی در «ونوم ۳»، مارول بهطور جدی برای او برنامهریزی میکند. حالا که ادی به نیویورک آمده، احتمال دیدار او با نال در این شهر بیشتر شده است.
منبع: Slash/Film
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0