چرا هوش هیجانی برای موفقیت در مدرسه ضروری است؟
جملهی «اسباببازیتو با دوستت شریک شو» شاید ساده به نظر برسد، اما برای کودکان نوپا، این درخواست دنیایی از احساسات پیچیده را به همراه دارد. احساساتی مانند سردرگمی از اینکه چرا باید این کار را انجام دهند، عصبانیت به دلیل نپذیرفتن آن، و سرخوردگی که میتواند به یک قشقرق بزرگ تبدیل شود. والدینی که چنین
جملهی «اسباببازیتو با دوستت شریک شو» شاید ساده به نظر برسد، اما برای کودکان نوپا، این درخواست دنیایی از احساسات پیچیده را به همراه دارد. احساساتی مانند سردرگمی از اینکه چرا باید این کار را انجام دهند، عصبانیت به دلیل نپذیرفتن آن، و سرخوردگی که میتواند به یک قشقرق بزرگ تبدیل شود. والدینی که چنین لحظاتی را تجربه کردهاند، میدانند که این موقعیتها فرصتهای مناسبی برای آموزش هوش هیجانی به کودکان است.
قشقرق کودکان اغلب بهعنوان رفتاری نادرست و نشانهای از ناتوانی آنها در کنترل خواستههایشان تلقی میشود. اما حقیقت این است که آنها هنوز در حال یادگیری شناخت احساسات خود و نحوهی مدیریت آنها هستند، بهویژه وقتی که این احساسات شدید میشوند. بنابراین، والدین چگونه میتوانند به کودکانشان در تقویت هوش هیجانی کمک کنند تا مهارتهایی مانند خودتنظیمی، همدلی و انعطافپذیری را در آنها پرورش دهند؟
هوش هیجانی چیست و چگونه در محیط کار به کار میآید؟
هوش هیجانی (EI) توانایی مدیریت احساسات خود و درک احساسات اطرافیان است. پنج عنصر کلیدی هوش هیجانی عبارتند از:
- خودآگاهی
- خود تنظیمی
- انگیزه
- همدلی
- مهارتهای اجتماعی
افراد با هوش هیجانی بالا توانایی تشخیص احساسات خود را دارند، معنای آنها را درک میکنند و میتوانند تأثیر این احساسات بر رفتار خود و دیگران را ارزیابی کنند. کنترل احساسات دیگران چالشبرانگیزتر است؛ زیرا شما نمیتوانید احساسات یا رفتار آنها را تغییر دهید. اما اگر بتوانید احساسات پشت رفتارشان را شناسایی کنید، درک بهتری از منبع رفتار آنها و چگونگی تعامل بهتر با آنها خواهید داشت.
هوش هیجانی بالا اغلب با مهارتهای قوی بین فردی، بهویژه در زمینههایی مانند مدیریت تعارض و ارتباطات موثر، ارتباط دارد. کارمندانی که قادر به تنظیم احساسات خود هستند، معمولاً از تصمیمگیریهای عجولانه پرهیز میکنند؛ زیرا قبل از هر اقدامی، بهطور منطقی فکر میکنند.
همدلی و درک متقابل، از ارکان اصلی کار تیمی است. توانایی درک احساسات پشت رفتار دیگران به شما کمک میکند تا روابط را بهتر مدیریت کرده و به افراد حس شنیدهشدن بدهید. از سوی دیگر، آگاهی از احساسات خود، نخستین گام در جلوگیری از تحت تأثیر قرار گرفتن توسط آنهاست. تشخیص اینکه چه احساسی دارید و چرا، به شما کمک میکند با آن احساسات بهدرستی کنار بیایید و به شیوهای سازنده به جلو بروید.
رهبران مؤثر معمولاً هوش هیجانی بالایی دارند. در محیط کاری، خودآگاهی و دیدن مسائل بهطور منطقی برای رهبران ضروری است. این به معنای شناخت نقاط قوت و ضعف خود و عمل کردن با فروتنی است، که باید با همدلی متعادل شود. وقتی کارمندان در محیط کاری احساس قدردانی و ارزشمندی میکنند، نهتنها شادتر، بلکه بهرهوری بیشتری نیز دارند.
خوشبختانه با کمی تمرین و تفکر میتوانید مهارتهای هوش هیجانی خود را بهبود ببخشید. برای تقویت این مهارتها میتوانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:
- واکنشهای خود را مدیریت کنید: وقتی عصبانی شدید، به جای واکنش فوری، کمی صبر کنید و به احساس خود فکر کنید. چرا ناراحت هستید؟ آیا کسی شما را آزرده کرده؟ به این فکر کنید که چه احساسی پشت رفتار آن فرد بوده است.
- به نقاط قوت و ضعف خود فکر کنید: همه در همه زمینهها مهارت ندارند و این موضوع طبیعی است. خودتان را بشناسید و زمانی که نیاز به کمک دارید یا میتوانید به کسی کمک کنید، آن را بپذیرید.
- زبان بدن دیگران را درک کنید: اگر کسی در یک پروژه به شما کمک میکند اما صدایش تردیدآمیز به نظر میرسد، ممکن است احساس استرس یا سردرگمی داشته باشد یا دیدگاهی متفاوت از شما داشته باشد. پیش از هر اقدامی، این موارد را درک و برطرف کنید.
- روی ارتباطات موثر کار کنید: مطمئن شوید که پیام شما واضح و بدون اطلاعات اضافی است. وقتی دیگران صحبت میکنند، تمام توجه خود را به آنها معطوف کنید تا بتوانید بهتر ارتباط برقرار کنید.
چگونه مهارت هوش هیجانی را فرزندانتان پرورش دهید
در این بخش با روشهای عملی برای تقویت هوش هیجانی در فرزندانتان آشنا خواهید شد. این راهکارها به شما کمک میکنند تا فرزندانتان را به بهترین شکل ممکن برای مواجهه با چالشهای اجتماعی آماده کنید.
۱. الگوی فرزندتان باشید
والدین و بزرگترهای خانواده میتوانند با الگو قرار دادن ۵ مهارت هوش هیجانی، به کودکان در شناخت و درک احساساتشان یاری رسانند. این مهارتها را میتوانید در فهرست زیر مشاهده کنید:
- شناخت: الان چه احساسی دارم؟
- درک: چه اتفاقی افتاد که باعث شد من این احساس را داشته باشم؟
- نامگذاری: چه کلمهای به بهترین وجه احساس من را توصیف میکند؟
- ابراز: چگونه میتوانم احساساتم را در این زمان و مکان به طور مناسب ابراز کنم؟
- تنظیم: برای حفظ این احساس (اگر میخواهم به احساس اینگونه ادامه دهم) یا تغییر آن (اگر نمیخواهم به احساس اینگونه ادامه دهم) چه کاری میتوانم انجام دهم؟
۲. به کودکان خود بفهمانید که همهی احساسات مهم هستند
متخصصان رشد کودک توصیه میکنند که احساساتی مانند عصبانیت یا ترس را «احساسات بد» نامگذاری نکنید. به جای آن، از عباراتی مانند «ناراحتکننده» یا «ناخوشایند» استفاده کنید و به این احساسات همان اندازه توجه کنید که به احساساتی مانند شادی میدهید.
۳. به کودکان کمک کنید تا احساسات خود را نامگذاری کنند
از کودکان پیشدبستانی بخواهید به جای گفتن عباراتی مثل «خوبم» یا «حالم خوب نیست»، از واژگان متنوعتری برای بیان احساساتشان استفاده کنند. متخصصان به مربیان مهدکودک و معلمان توصیه میکنند از یک نمودار خلقوخو برای کمک به کودکان ۳ تا ۸ ساله در نامگذاری دقیق احساساتشان بهره بگیرند. این نمودار از ۴ احساس اصلی شروع میشود که هر کدام به رنگی خاص اختصاص یافته است.
قرمز = عصبانی (نگران، ناامید، ترسیده)
آبی = غمگین ( خسته، ناامید، افسرده)
سبز = آرام (راحتی، آماده، آرامش)
زرد = شاد (با اعتماد به نفس، شجاع، پر انرژی)
این رنگها میتوانند به کودکان خردسال کمک کنند تا احساسات خود را بهتر بشناسند و از کلمات جدیدی برای توصیف آنها استفاده کنند. به عنوان مثال، برای آموزش واژه «ناامید»، میتوانید اینگونه توضیح دهید: «ناامید یعنی وقتی احساس غمگینی میکنی چون چیزی مطابق انتظارت پیش نرفته» و یا «ناامید یک احساس آبی است، مثل غمگین بودن.»
۴. به کودکان راههای ابراز وجود را نشان دهید
حتی با وجود استفاده از نمودار خلقوخو، کودکان نوپا ممکن است همچنان در بیان احساسات خود دچار مشکل شوند. فعالیتهای زیر میتوانند به آنها کمک کنند تا احساسات خوشایند و ناخوشایندشان را به شیوهای سازنده ابراز کنند:
- از موسیقی آرامشبخش یا پرانرژی برای تخلیه احساسات، چه عصبانیت و چه شادی، بهره بگیرید.
- اجازه دهید کودکان با نقاشی و استفاده از رنگها، احساسات خود را بیان کنند.
- با بازیهای تخیلی به آنها یاد بدهید که در موقعیتهای مختلف چگونه به درستی واکنش نشان دهند. مثلا اگر دوستی اسباببازی آنها را گرفت، شخصیت آنها چه واکنشی خواهد داشت؟
۵. سعی نکنید همیشه مشکلات کودکان را خودتان حل کنید
کودکان باید احساساتی مانند ناامیدی، ناراحتی یا عصبانیت را تجربه کنند و از آنها فرار نکنند. برای مثال، وقتی کودکان در حال یادگیری بستن بند کفشهایشان هستند، ممکن است از شدت ناامیدی گریه کنند. اما اگر والدین صبور نباشند و این کار را به جای آنها انجام دهند، هرگز فرصت یادگیری و استقلال را پیدا نمیکنند.
یکی از مهمترین نیازهای کودکان این است که احساس کنند والدینشان به صحبتهایشان گوش میدهند و احساساتشان را درک میکنند. وقتی با محبت و توجه به آنها گوش داده شود، احساس امنیت و اعتماد به نفس بیشتری خواهند داشت.
والدین تمام تلاش خود را میکنند تا شرایط موفقیت فرزندانشان را فراهم کنند، از انتخاب بهترین مدارس گرفته تا تأمین آینده مالیشان با بیمه. با آموزش مهارتهای هوش هیجانی، کودکان را برای مواجهه با چالشهای دنیای بزرگسالی آماده میکنیم و میراثی ارزشمند برایشان به جا میگذاریم.
منابع: AIA, mhanational
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0