تاریخ انتشار : شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۶
16 بازدید
کد خبر : 6723

“هورایزن”: روایتی حماسی از تاریخ آمریکا

“هورایزن”: روایتی حماسی از تاریخ آمریکا

فیلم هورایزن: یک حماسه آمریکایی (Horizon: An American Saga Chapter) یک وسترن کلاسیک است که توسط کوین کاستنر کارگردانی شده و از نظر روایت به سینمای جان فورد و وسترن‌های سنتی او ادای احترام می‌کند. در دنیای وسترن، نام کوین کاستنر جایگاهی ویژه دارد، درست مانند شخصیت‌های برجسته‌ای همچون جان فورد، کلینت ایستوود، و سرجیو

فیلم هورایزن: یک حماسه آمریکایی (Horizon: An American Saga Chapter) یک وسترن کلاسیک است که توسط کوین کاستنر کارگردانی شده و از نظر روایت به سینمای جان فورد و وسترن‌های سنتی او ادای احترام می‌کند.

در دنیای وسترن، نام کوین کاستنر جایگاهی ویژه دارد، درست مانند شخصیت‌های برجسته‌ای همچون جان فورد، کلینت ایستوود، و سرجیو لئونه. وسترن‌های کاستنر متعلق به دورانی هستند که این ژانر از دوران سنتی و ضد وسترن‌های اولیه عبور کرده بود. کاستنر در سال ۱۹۹۰ با ساخت فیلم با گرگ‌ها می‌رقصد (Dances with Wolves)، به این ژانر رو به افول جان تازه‌ای بخشید و راهی نو برای ساخت ضد وسترن‌های آینده باز کرد. رقصنده با گرگ‌ها فیلمی آوانگارد بود که موجب شد سینمای وسترن همچنان زنده بماند و از میان نرود. این فیلم، معادلات وسترن‌های کلاسیک و اسپاگتی را به چالش کشید و عناصر جدیدی را معرفی کرد.

جهان وسترن دنیایی وسیع و پر از کهن‌الگوهای سینمایی است. این ژانر هم از لحاظ ساختاری و هم روایی دارای الگوهای خاصی است که آن را متمایز می‌کند. المان‌هایی چون سرخپوستان و بومیان، ارتش شمال، جنگ داخلی آمریکا، تقابل خیر و شر، شش‌لول‌بندها، زنان تنها، قهرمانان بی‌باک، دلیجان‌ها، میخانه‌ها، زنان بدکاره، و شهرهای تازه تأسیس با ساختمان‌های چوبی، به‌طور مداوم در فیلم‌های وسترن تکرار می‌شوند. وسترن بیش از یک قرن است که سفری طولانی و جذاب را طی کرده و به همین دلیل، ساخت یک وسترن در سینمای امروز بدون ترکیب با ژانرهای دیگر شاید چندان هوشمندانه نباشد، چرا که مخاطبان کنجکاو هستند بدانند وسترن جدید چه چیزی به این ژانر کهن افزوده است.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

"هورایزن": روایتی حماسی از تاریخ آمریکاپس از ساخت وسترن  چراگاه آزاد  (Open Range) در سال ۲۰۰۳، کوین کاستنر تصمیم گرفت برای مدتی طولانی از کارگردانی فاصله بگیرد. اکنون به نظر می‌رسد که او دلتنگ ژانر وسترن شده و قصد دارد سه دنباله دیگر برای این فیلم بسازد.  Horizon: An American Saga Chapter  اولین قسمت از یک مجموعه سینمایی است که داستان‌هایی از دنیای غرب را روایت می‌کند. این فیلم برای اولین‌بار در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و توجه منتقدان را به خود جلب کرد. با این حال، *هورایزن* تا کنون نتوانسته است تمام منتقدان را راضی کند. باید دید که آیا کاستنر در قسمت‌های بعدی موفق خواهد شد یک روایت منسجم و کامل ارائه دهد یا خیر.

هورایزن  روایتگر چند داستان موازی با شخصیت‌های مختلف است که هرکدام به‌طور جداگانه پیش می‌روند و تاکنون هیچ نقطه اتصالی بین آن‌ها دیده نمی‌شود. این فیلم را بهتر است به عنوان یک مقدمه برای سه قسمت بعدی در نظر گرفت، زیرا اگر با دید دیگری به آن نگاه کنیم، ممکن است به ناامیدی منجر شود. به نظر می‌رسد که کاستنر در این اثر در حال آماده‌سازی برای یک روایت بزرگتر است، جایی که شخصیت‌ها را یکی‌یکی معرفی می‌کند تا در قسمت‌های بعدی به پرداخت عمیق‌تری از آن‌ها بپردازد. البته این‌ها تنها حدس‌وگمان است و اگر چنین اتفاقی رخ ندهد، این مجموعه به‌طور حتم جایگاه ارزشمندی در ژانر وسترن نخواهد داشت.

فیلم  هورایزن: یک حماسه آمریکایی  (Horizon: An American Saga Chapter) در کارنامه کوین کاستنر به عنوان اثری قوی و قابل اعتنا به شمار نمی‌آید. رابطه کاستنر با ژانر وسترن رابطه‌ای دوسویه است؛ همان‌طور که این ژانر به شهرت او کمک کرد، کاستنر نیز تأثیرات مهمی بر وسترن گذاشت. اما  هورایزن  نه به این رابطه چیزی افزوده و نه مانند  رقصنده با گرگ‌ها  اثری قابل دفاع در کارنامه کاستنر است.  هورایزن  یک وسترن سنتی و کلاسیک است که در آن کاستنر ترجیح داده به دوران اولیه وسترن ادای احترام کند و به موضوعات ضد وسترن نپردازد.

"هورایزن": روایتی حماسی از تاریخ آمریکاهمان‌طور که در ابتدای این مطلب اشاره شد، فیلم  هورایزن  از چند داستان با شخصیت‌های مختلف تشکیل شده است. شخصیت‌هایی که در غرب وحشی برای بقا می‌جنگند و به ناچار باید به هر شکلی از خود دفاع کنند. تلاش برای زندگی و زنده ماندن، عنصر مشترک میان این داستان‌های موازی است. در آغاز فیلم، زمانی که مهاجران در کنار رودخانه آپاچی‌ها کمپ می‌زنند و شبانه مورد حمله قرار می‌گیرند، هر دو گروه برای محافظت از آنچه که متعلق به خود می‌دانند، می‌جنگند و کشته می‌شوند. تنها چیزی که در این میان باقی می‌ماند، توحشی است که از غریزه انسان ناشی می‌شود.

در داستان‌های بعدی نیز همین مضمون تکرار می‌شود؛ شخصیت‌ها بر سر تصاحب زمین، معادن و یافتن مکانی جدید برای زندگی، با یکدیگر و با طبیعت درگیر می‌شوند. گروه‌های مهاجر با احتیاط فراوان به دلیل ترس از حمله سرخپوستان و کمبود آب عمل می‌کنند، در حالی که سرخپوستان از دور حرکات تازه‌واردان را در زمین‌های خود زیر نظر دارند. علاوه بر این، کاستنر به نمایش روند شکل‌گیری تمدن جدید در آمریکا نیز می‌پردازد. به نظر می‌رسد تمام این داستان‌ها در نهایت به منطقه هورایزن ختم می‌شوند، جایی که مقصد نهایی تمامی مهاجران است. کاستنر به سبک جان فورد، سرخپوستان را به عنوان عاملی خطرناک در مقابل تمدن می‌بیند و همچون او، در داستان‌های اولیه به برجسته‌کردن تهدید بدویت می‌پردازد.

همان‌طور که گفته شد، کاستنر در این فیلم به عناصر وسترن سنتی وفادار است. سرخپوستان به شیوه جان فورد به تصویر کشیده می‌شوند، افرادی که تهدیدی برای سفیدپوستان هستند. همچنین، قهرمانی با کهن‌الگوی خیر وجود دارد که به شهری می‌رسد و مأموریتش پاک‌کردن آن از شر و ناپاکی است. خود کاستنر در این فیلم در نقش همان قهرمان بی‌عیب و نقص ظاهر می‌شود؛ شخصیتی که طبق یکی دیگر از عناصر وسترن سنتی، به فرشته نجات زنی بدکاره تبدیل می‌شود. کاستنر در ادامه استفاده از ویژگی‌های یک وسترن اصیل، به پیرنگ خیانت و انتقام نیز می‌پردازد. انتقام، همانند کهن‌الگوی خیر و شر، جزئی جدانشدنی از وسترن‌های این‌چنینی است. کاستنر روایت خود را بر اساس محوریت انتقام به حرکت درمی‌آورد؛ پسربچه‌ای که برای انتقام مرگ والدینش کیلومترها سفر می‌کند و اسلحه می‌خرد، پسران مردی بدطینت که برای انتقام از یک زن بدکاره همه جا را جستجو می‌کنند، و سرخپوستانی که به خاطر تصرف زمین‌هایشان دست به کشتار می‌زنند.

"هورایزن": روایتی حماسی از تاریخ آمریکافیلم Horizon an American Saga Chapter با روایت‌های مختلف و داستان‌های متعدد سعی دارد قصه‌های جذابی را به تصویر بکشد، اما کاستنر در مدت‌زمان طولانی فیلم از عمق‌بخشی به این داستان‌ها ناتوان است. یک آشفتگی ساختاری در میان این روایت‌ها دیده می‌شود که تماشاگر را در درک اتفاقات به چالش می‌کشد. در نگاه اول، فیلم *هورایزن* به نظر می‌رسد از تکه‌های پراکنده‌ای تشکیل شده که هرکدام به‌طور جداگانه به چند فیلم مختلف تعلق دارند. این روایت‌های ناکارآمد به شکلی نامنسجم کنار هم قرار گرفته‌اند و مشخص نیست که قرار است به چه مقصدی برسند.

هورایزن در خلق و پرداخت شخصیت‌های خود موفق عمل نکرده و نتوانسته داستانی شایسته برای آن‌ها تعریف کند. بخش بزرگی از زندگی شخصیت‌های داستان برای تماشاگر پنهان می‌ماند. به جز کستنر که ذات قهرمانان وسترن را با خود به همراه دارد، بقیه شخصیت‌ها بدون پیشینه‌ای کارآمد در داستان به نمایش کنش‌های سطحی می‌پردازند.

به عنوان مثال، داستان زنی که از دست یک خانواده وحشی فرار کرده و به مردی مهربان پناه آورده است، برای مخاطب به‌خوبی روشن نیست و نمی‌توان به آن به عنوان یک معمای منطقی نگاه کرد. علاوه بر ضعف در شخصیت‌پردازی، داستان‌ها نیز فاقد تعلیق و هیجان هستند. روایت‌ها در ایجاد کشمکش‌های جذاب ناکام می‌مانند و از همان ابتدا متوقف می‌شوند. هورایزن که اولین قسمت از یک چندگانه است، از همان ابتدا ممکن است طرفداران ژانر وسترن را ناامید کند. کستنر در این قسمت اطلاعات چندان مفیدی ارائه نداده و تماشاگر باید برای دریافت اطلاعات بیشتر تا قسمت‌های بعدی منتظر بماند.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.