۱۵ فیلم ترسناک برتر با قهرمانان زن
عموماً در فیلمهای ترسناک، شخصیت زن عمدتا نقش قربانی ماجرا را ایفا میکند و سریعاً از داستان حذف میشود. دلیل این انتخاب این است که مخاطب میتواند آسیبپذیری این شخصیت را باور کند و او را در مقابل شر موجود معصومتر تصور کند. مثالاً، تعقیب و حمله به یک مرد توسط یک قاتل با چاقو
عموماً در فیلمهای ترسناک، شخصیت زن عمدتا نقش قربانی ماجرا را ایفا میکند و سریعاً از داستان حذف میشود. دلیل این انتخاب این است که مخاطب میتواند آسیبپذیری این شخصیت را باور کند و او را در مقابل شر موجود معصومتر تصور کند. مثالاً، تعقیب و حمله به یک مرد توسط یک قاتل با چاقو که خودش دفاع نکند، برای مخاطب جذابیت زیادی ندارد، اما حضور یک زن به عنوان قربانی در این سناریو، تعقیب و گریز را باورپذیرتر و جذابتر میکند.
به هر حال، فیلمهای ترسناکی نیز وجود دارند که با رویکرد متفاوتی به این مسئله نگریسته و زنان را به عنوان قهرمانان داستان جای داده و حتی آنها را به عنوان عوامل ایجاد وحشت نشان دادهاند. در اینجا به ۱۵ فیلم ترسناک این چنینی اشاره شده است، که تماشاگر میتواند با اطمینان از جنبههای وحشتناک آنها لذت ببرد.
ژانر وحشت به دستهها و زیرژانرهای مختلفی تقسیم میشود، که در اکثر این دستهها، عامل ایجاد وحشت معمولاً یک مرد بدطینت، یک موجود فرازمینی یا یک موجود تخیلی است. به عنوان مثال، در زیرژانر اسلشر، قاتل معمولاً مردی چاقو دار با نقاب است. اما در فیلمهایی مانند “شهدا”، قصابان به زنانی تبدیل میشوند که انتقامجو هستند. همچنین در فیلمهای خانههای جنزده، زنان به عنوان نماد پاکی و معصومیت در برابر حمله شیاطین حضور دارند.
در زیرژانر وحشت گوتیک نیز، زنان به عنوان معشوقههای دراکولا در قصرهای دورافتاده و تاریک ظاهر میشوند و در واقع، قربانیهای ماجرا هستند. این موضوع در دیگر زیرژانرها نیز قابل تشخیص است. با این حال، برخی فیلمها خلاف عرف عمل کردهاند و زنان را در نقش اصلی قرار دادهاند. به عنوان مثال، در “سکوت برهها”، یک زن کارآگاه به عنوان قهرمان داستانی وجود دارد و از او یک شخصیت قدرتمند ساخته شده است.
در دوران حال که جنبشهای برابری قدرتمندتر میشوند، انتظار میرود فیلمهای بیشتری با زنان قدرتمند در نقش اصلی یا زنانی که توان انجام شرارت را دارند، ساخته شود. اما این مسئله دارای چالشهای خود است، زیرا بسیاری از فیلمهای ترسناک امروزی به دلیل جلب توجه سریع مخاطب، به رویکرد کسبوکاری متمایل هستند و معمولاً از این نوع تصاویر دوری میکنند. با این حال، تاریخ سینما نشان داده است که همواره کارگردانان با رویکرد ذهنی و انسانی به ارزشهای بالای انسانی پایبند بودهاند، و با جستجو در تاریخ سینما میتوان فیلمهای مختلفی با این رویکرد یافت. به عنوان مثال، فیلم “آدمهای گربهنما” که در زمان جنگ جهانی دوم ساخته شده است.
۱۵. شهدا (Martyrs)
بازنویسی متن:
- عنوان: پاسکال لوژیه
- بازیگران: مرجانه علوی، میلن ژامپانوی
- تولید کننده: ۲۰۰۷، فرانسه و کانادا
- امتیاز IMDb: ۷ از ۱۰
- امتیاز سایت راتن تومیتوز: ۶۴٪
«شهدا»، یک فیلم ترسناک است که با وجود پیچیدگی و خط داستانی پر ماجرا، از جنس فیلمهایی است که تماشاگران را تا آخرین لحظه به خود مشغول میکند. این فیلم، در برخی از جنبههایش از ترسناکترین آثار این ژانر به حساب میآید. همچنین، یکی از جالبترین ویژگیهای این فیلم، تمرکز بر زنان به عنوان شخصیتهای اصلی است که در سینماهای دوران خود مورد استقبال واقع نشده است.
«شهدا» در خط تاریخی با «خام» و «تیتان» واقع شده که هر سه از جریان سینمایی افراطی نوین فرانسه بهرهمندند. این فیلم به جرات در نمایش خشونت و پردهدری بی پروا جلوه میکند، به گونهای که از آن به عنوان یک اثر افراطی یاد میشود. داستان این فیلم حول محور زندگی دو زن است که تصمیم میگیرند انتقامی از افرادی بگیرند که در کودکی از آنها سو استفاده کردهاند. این حملات انتقامآمیز، با نمایش یک خشونت فزاینده، تلاش دارند تا نقدی تند به ایجاد یک چرخهی دلخراش از خشونت ارائه دهند.
هرچند که از کارگردانان سینمای افراطی نوین فرانسه انتظار میرود که در نمایش خشونت بی پروا باشند، «شهدا» حتی در این ژانر هم به عنوان یک اثر بسیار خشن شناخته میشود. کارگردان با ارائهی برخی از خشنترین سکانسهای خود، توانسته است یک داستان انتقام را به یک اثر تبدیل کند که جلب توجه تماشاگران و ایجاد حس منزجری را در آنها به ارمغان آورد.
در دل این فهرست، فیلم “شهدا” نه تنها به خاطر نمایش صحنههای خشن جا گرفته است، بلکه اصولاً این خشونت با ایجاد وحشت همراه است. کارگردان در اینجا سکانسهای خشن خود را به یک منظر فلسفی متصل کرده و از خشونت به عنوان یک افسارگسیخته، با هدف تأثیرگذاری بر تماشاگر، بهرهگیری کرده است. بنابراین، هدف او نه تنها محدود به ترساندن تماشاگر نیست، بلکه اراده دارد تا تماشاچی را با حسی تلخ از سینما برونآورد.
پس از تماشای فیلمهای تلخ و تراژیک، که شخصیتهای همدلیبرانگیز دارند و تماشاچی برای سرنوشت آنها نگران میشود و در پایان از آن چه بر آنها رفته متأثر میشود، حالا تصور کنید چگونه این احساس را به یک فیلم ترسناک منتقل کنید. با وجود وحشت جاری در قاب، بدانید که “شهدا” چگونه یک فیلم است. برای اینکه حتماً قبل از تماشا، دوباره فکر کنید و بیگدار به آب نزنید.
در چارچوب این رویکرد، فیلم ترسناک “شهدا” در فرانسه به عنوان یک اثر پر سر و صدا تبدیل شد. این اثر به دلیل نمایش آن، مختصراً زیر ۱۸ سالان را محدود کرد. این اتفاق برای نخستین بار در فرانسه رخ داد و تهیهکنندگان برای نجات اثر، به دامن وزیر فرهنگ فرانسه روی آوردند.
“لوسی”، دختری که به خاطر آزار و اذیتی که در کودکی تجربه کرده، همچنان در عذاب است و هنوز هم قادر به فراموش کردن روزها و شبهایی پر از وحشت نیست. او تصمیم دارد از کسانی که باعث این وقایع تلخ شدهاند، انتقام بگیرد. به او دختری دیگر به نام “آنا” ملحق میشود، زیرا تجربیات مشابهی از کودکی خود داشته است…
۱۴. مرد نامرئی (The Invisible Man)
- کارگردان: لی وانل
- بازیگران: الیزابت ماس، آلدیس هاج و استورم رید
- تولید کننده: ۲۰۲۰، آمریکا و استرالیا
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۲٪
فیلم ترسناک “مرد نامرئی” بازسازی جدیدی از یک داستان قدیمی را ارائه میدهد و تمرکز خود را بر روی شخصیتی زن میگذارد که در حال یادگیری است که چگونه قهرمان داستان خود باشد. یکی از راههای تازه برای تجسم هر ژانر فیلم، بازنگری در آثار کلاسیک و سنتی آن ژانر است.
برای بهترین درک از این مسئله، میتوان به سینمای کارآگاهی اشاره کرد؛ در دوران کلاسیک سینما، داستانهای کارآگاهی یا به فیلمهای نوآر محدود میشدند یا به اثرات گنگستری پیوسته بودند. در این اثرها، ساخت یک احساس تیره و مبهم و در نهایت تمرکز بر روی شخصیت و راز حاضر در داستان در اولویت قرار داشت.
قهرمان داستان در آن دوره شخصی با اصول و ارزشهای خود بود که میتوانست با زبان تند و بازی ذهنی دیگران را درک کند. اما با ورود به دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، این کارآگاهها دیگر جذابیت گستردهای نداشتند. در اینجا، فیلمسازان مانند رابرت آلتمن به عنوان نمادهای سینمای نوآر، شخصیت فیلیپ مارلو (خلق شده توسط نویسنده ریموند چندلر) را با حضور همفری بوگارت در فیلم “خواب بزرگ” ساخته هوارد هاکس، با زمینه دههی ۱۹۷۰ هماهنگ کردند. این اقدامات باعث معرفی شخصیتهایی جدید به نسل جدید میشود که در شرایط مختلف به آنها پرداخته نشده است.
فیلم ترسناک “مرد نامرئی” با مقیاس کوچکتر، همین الگو را بازسازی میکند، با الهام از یک اثر کلاسیک که اقتباسی از یک اثر ادبی کلاسیک نیز دارد. پیشرفت تکنولوژی و تأثیر آن بر زندگی انسانها، به همراه علاقه روزافزون مخاطب به تماشای فیلمهای علمی-تخیلی و فانتزی، باعث شده تا سازندگان این فیلم ترسناک نوآوری کنند و مولفههای ژانر وحشت را با ژانر علمی-تخیلی امروزی تلفیق کنند. این اقدام با ارائه یک خوانش تازه از داستان آشنا، تجربه جدیدی را به تماشاگران ارائه میدهد.
این موضوع نشان میدهد که سازندگان این فیلم ترسناک فقط به نمایش ظاهر غیرمرئی یک فرد نپرداختهاند. در نسخه اصلی، تنها عنصری که با المانهای ژانر علمی-تخیلی هماهنگ است، ویژگی نامرئی بودن شخصیت اصلی بود. اما در این نسخه جدید، دلایل جدیدی برای نامرئی شدن وجود دارد که برای مخاطبان قرن بیست و یکم به شدت محسوس است. همچنین، قهرمان داستان زنی است که در دستهای فرد ثروتمند خودفریب اسیر شده و باید راهی برای فرار پیدا کند. این موضوع نشاندهنده سازگاری فیلم با اتمسفر فعلی سینما است.
نکات دیگر اینکه نحوه ساخت فیلم و استفاده از جلوههای ویژه توسط سازندگان به شکل عالی انجام شده است. بهطور عموم، فیلمهای ترسناک اغلب بودجه محدودی دارند و به همین دلیل، سازندگان سعی میکنند داستانهایی را ارائه دهند که به جلوههای ویژه نیازی نداشته باشند. اما فیلم “مرد نامرئی” از این قاعده مستثنی است.
در نهایت، داستان کلاسیک اچ جی ولز درباره توانایی مردی در پنهان شدن، توسط سینمای امروز آمریکا به روز شده و نتیجهاش یک فیلم ترسناک موفق است که بهطور جذابیتبخش عقدهها و دیوانگیهای مردی عاشق را به تصویر میکشد. این مرد دارای جنونی دیوانهوار است و با استفاده از ثروت و دانش خود، لباسی اختراع کرده که او را از نظرها پنهان میکند. او همسر خود را در خانهاش اسیر کرده و هنگامی که زن امکان فرار پیدا میکند، تمام چیزهای او بهم میریزد و او تلاش میکند هر طور که شده او را بازگرداند. فضاسازی و کارگردانی این فیلم از نقاط قوت آن است، با دقت زیاد به جزئیات و تمرکز بر روی این جزئیات کوچک، فضای ترسناکی را خلق کرده است.
داستان اصلی این است که “سیسیلیا”، همسری فیزیکدان و ثروتمند، از او محبوس در خانهی بسیار مجلل و مدرناش شده است. در یک شب، او شوهرش را بیهوش میکند و از خانه فرار میکند، درخواست کمکی را از خواهرش میپذیرد. در این میان، اطلاعات راه میپذیرد که شوهرش خودکشی کرده و مبلغ پنج میلیون دلار را به ارث برده است، اما …
۱۳. دیگران (The Others)
- کارگردان: الخاندرو آمنابار
- ستارگان: نیکول کیدمن، فیونولا فلانیگان و جیمز بنتلی
- تولیدکننده: ۲۰۰۱، اسپانیا
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۳٪
فیلم ترسناک “دیگران” از آن دسته آثاری است که در ابتدا به تجسم روان و روح آشفته یک زن میپردازد و در پایان با یک پیچش ناگهانی، تصویری متفاوت و وارونه از او را نمایان میسازد. عدم حضور یک شخصیت مرد مهم در میانه داستان، این فیلم را به یک گزینهی جذاب و خاص تبدیل میکند.
“دیگران”، فیلم ترسناکی است که به ناگهانی نام الخاندرو آمنابار را به زبانها فرا میخواند. این اثر رازآلود و بازیگرانی بینالمللی را در نقش اصلی بهرهمند کرده است. این فیلم، به نحوی جالب تر و متفاوت از انتظارات ظاهر شده و به عنوان اولین فیلم غیرانگلیسی زبانی توانسته است جایزه گویا (اسکار اسپانیا) را از آن خود کند. علاوه بر این، “دیگران” در آمریکا و انگلستان نیز موفق بوده و حتی در کشور ما، به سرعت دوبله و منتقدان را به خود جلب کرده است.
این فیلم از نظر موضوعی شباهتهایی با اثر بزرگ “حس ششم” از کارگردان معروف ام نایت شیامالان و بازیگر بروس ویلیس دارد. در هر دو فیلم، شخصیتهای اصلی متوجه میشوند که واقعیت زندگیشان با تصوراتشان مغایرت دارد و دارای زندگی متفاوتی از افراد عادی است. این عدم تطابق در طول تمام عمر این افراد، ابعاد ترسناک و نگرانکنندهای به داستان میبخشد؛ یک انتظار بیپایان که هرگز به حقیقت نخواهد پیوست.
نگاه آمنابار از زاویهای خاص و جذاب به داستان، یک مزیت دیگر این فیلم است. او شخصیت اصلی را در موقعیت بیپناه و آسیبپذیری ترسیم میکند و محیط اطراف را به شکلی تهدیدآمیز نشان میدهد که این جوانب از سینمای ترسناک خانههای مسکونی را به یاد میآورد. این دستاورد به کمک فضای سرد و بیروح فیلم به دست آمده که در طول تمام فیلم حاکم است. حتی بازی بازیگران فرعی با سردی این فضا در تناقض است و تردید راجع به اهمیت اصلی این فیلم افزایش مییابد. به نظر میرسد که همه چیز در دنیای این فیلم از قرار گرفتن در یک جایی مشخص به تغییر میپیوندد و شجاعت بیان حقیقت به قهرمان فیلم نیست.
فیلم ترسناک “دیگران” عناصری از ادبیات گوتیک را درون خود جاسازی کرده است. این اثر با داستانی که در قلب یک عمارت بزرگ و تاریک رخ میدهد، به ایدههای این سبک ادبی پیوسته و تصویری از یک زن گرفتار در مشکلاتی است که به هیچ نحوی نقشی در شکلگیری آن نداشته، به تصویر کشیده است. این تطابق با عناصر ادبیات گوتیک، زنجیرهای از واقعهها و اتفاقات غمناک را در داستان به وجود آورده است.
در این فیلم، زنی در معرض مواجهه با بحرانی قرار دارد که خود نقش آن را در ترکیب داستان ندارد. اما محیط تاریک و مهیب عمارت، به عنوان یک عامل مهم از ادبیات گوتیک، این زن را در دام موقعیتی نابخردانه قرار میدهد. در اینجا، نه تنها مردان با نیتهای متفاوت در ترکیب داستان حاکم نیستند، بلکه عناصر ناشناخته و ترسناک نیز به تراژدی زن افزوده شدهاند. گاهی حتی احساس میشود که چنین تهدیدی وجود ندارد و تمامی وقایع ناشی از خیالات زن و وضعیت روانی نامناسب او بوده و به عدم حضور شوهر در خانه بازمیگردد.
پایان فیلم “دیگران” نه تنها تاثیر گذار بلکه تحت تأثیر قرار دادن و باعث تفکر و تأمل مخاطب میشود. بازی هنری نیکول کیدمن یکی از عناصر قوی این فیلم است و او با بازی بهترین نقش، شخصیت یک زن بیپناه و در دست وحشت، را به تصویر کشیده است.
داستان فیلم دربارهی گریس، یک مادر تنها که با دو فرزندش در یک عمارت دورافتاده از جامعه زندگی میکند، میباشد. نور حساس فرزندانشان وضعیت را تشدید کرده و او مجبور است تا به مدت طولانی خانه را تاریک نگه دارد. شوهر گمنامش چندین صبحی است که به جنگ رفته و بازنگشتی نداشته است. در چنین شرایطی، یکی از خدمتکاران به گونهای اطلاع میدهد که افراد دیگری هم در همین خانه زندگی میکنند؛ افرادی که تا کنون هیچکس آنها را ندیده است…
۱۲. بابادوک (The Babadook)
- عنوان: “ساحل زمان”
- کارگردان: جنیفر کنت
- بازیگران: اسی دیویس، نوآه وایزمن
- محصول: ۲۰۱۴، استرالیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۸٪
در اینجا، همانند فیلم “دیگران”، ما با یک فیلم ترسناک روبرو هستیم که به بررسی زندگی آشفته یک زن بیپناه و کندوکاو میپردازد. این زن، که از دست دادن همسر و تحمل فشارهای زندگی به عنوان مادر مجرد باعث شده تا کنترل بر رفتار خود را از دست بدهد، نقطه محوری این داستان را تشکیل میدهد. تنها ارتباط او با این دنیا و زندگی روزمره، فرزند کوچکش است که با وزن عدم حضور پدر، از رفتارهای مادر آسیب میبیند.
اینکه فرد پس از از دست دادن عزیز خود به فروپاشی عصبی بیفتد و آماده باشد نیروهای اهریمنی را در زندگی خود جلب کند، یکی از الگوهای قدیمی در سینمای ترسناک است. “بابادوک” با تمرکز بر شخصیتها به جای تمرکز بر هیولا، از فیلمهای مشابه در این زمینه متمایز میشود.
کارگردان با ایجاد ترسی طولانیمدت به جای دلهرههای زودگذر، نشان داده که چگونه میتواند مخاطب را به صندلی خود مشغول کند. حضور هیولا در اینجا نه تنها ترس پایداری ایجاد میکند بلکه با ایجاد نگرانی درباره سرنوشت شخصیتها، مخاطب را به داستان جذب میکند. برخلاف خلق غافلگیریهای موقت، “بابادوک” با ایجاد وحشتی که پس از پایان فیلم همچنان درون روح و روان مخاطب باقی میماند، به ویژگیهای اصلی یک فیلم ترسناک میپردازد.
دنیای وهمآلود “بابادوک” با الهام از فیلم “جنگیر” ویلیام فریدکین آغاز میشود، و با ترکیب این الهام و محوریت روحی آزاد شده، داستان خانوادهای که تبدیل به یک تهدید برانگیز میشود، پیش میرود. زنی که خود را مقصر مرگ همسر میداند، این کینه را به شکلی نفرتآور اجرا میکند.
این سنتشکنی دقیقاً آن چیزی است که سینمای ترسناک امروز نیاز دارد؛ خروج از الگوها و ایجاد فضاهای تازه. روان آشفتهی مادر در “بابادوک” این اقدام را به خوبی اجرا میکند. مخاطب در مبنای یک فضای ذهنی باقی میماند و ناتوانی در تشخیص اینکه آیا عامل وحشت موجودی خارقالعاده است یا ناشی از روان به هم ریختهی مادر است، این فیلم را شایستهی تقدیر قرار میدهد.
فیلم ترسناک “بابادوک” به نوعی تلاش دارد در آوار سکانسهای ترسناک خود، با نگاهی عمیق و روانکاوانه به زندگی یک زن پرداخته باشد که زیر بار غم از از دست دادن همهچیزش له شده و توان ادامه دادن به آن را ندارد. این احساس عدم امنیت، حلقهی زندگی او را به دورانداز زندگی تنگتر و تنگتر میکند تا در نهایت به تراژدی پیش برود.
نقطه قوت دیگر این فیلم در آن است که مادر از این به بعد نه تنها تهدیدی برای فرزندش نیست، بلکه میتواند خودش را نیز به یک تهدید تبدیل کند. این ترکیب ناهمگون عناصر، مرز بین سینمای فانتزی و سینمای درام روانشناختی را تار میکشد. موفقیت این فیلم ناشی از قرار گرفتن این عناصر متفاوت در کنار هم است. جریان داستان، با افزایش آهسته تنش ناشی از تقابلها در دنیای فیلم و روابط علت و معلولی، جهان خود را متعادل کرده و خانهی جنزدهای را به عنوان یکی از ترسناکترین مکانهای سینما در دههی گذشته معرفی میکند.
داستان فیلم دربارهی “آمیلیا” است، یک زن بیوه که به تازگی شوهر خود را در یک تصادف رانندگی از دست داده است. او دچار مشکلات روانی است و فرزند شش سالهاش به نام “ساموئل” نیز با مشکلات خود دست و پنجه نرم میکند. ساموئل باور دارد که با یک هیولای خیالی در ستیز است و به همین دلیل سلاحهایی برای مقابله با این هیولا میسازد. این رفتار باعث اخراج ساموئل از مدرسه میشود. یک روز، مادرش در خانه کتابی کودکانه پیدا میکند و داستان هیولایی مهیب و انساننما را برای فرزندش میخواند. ساموئل خیال میکند که آن هیولا واقعی است، اما مادرش تا زمانی باور نمیکند که…
۱۱. خام (Raw)
- عنوان: جولیا دوکورنائو
- بازیگران: گارانس ماریلر، الا رومف
- تولید کننده: ۲۰۱۶، فرانسه و بلژیک
- امتیاز IMDb: ۷ از ۱۰
- رتبه فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۳٪
جولیا دوکورنائو به عنوان یک کارگردان با توانایی استثنایی در تبدیل کردن شخصیتهای زن به عامل ایجاد وحشت شناخته میشود. اثر ترسناک “خام”، که در جشنوارهی کن اکران یافت، باعث خروج بسیاری از تماشاگران از سالن سینما شد و گزارشهای مربوط به تاثیرات ناخوشایند بر برخی از تماشاگران به گوش رسید. هرچند که میدانیم تماشای چنین فیلمی برخی از افراد را مختلف از افرادی که به سرگرمی فیلم ترسناک علاقه دارند میکند، اما تجربه تماشای “خام” واقعاً چیزی نیست که هر کسی بخواهد تجربه کند.
در “خام”، جولیا دوکورنائو با یک مساله درونی عمیق روبرو میشود که به شکل وحشتناکی ظاهر میشود. این فیلم، داستان یک دختر را روایت میکند که به یک موجود خطرناک تبدیل میشود، و کارگردان با دقت به نمایش قرار دادن این تحول، جهان تازهای ایجاد میکند. از معصومیت به سمت خشونت حرکت کرده و ارتباط بین جهان پر هرج ومرج بزرگسالی و بیگناهی کودکانه را باز میکند. این تغییر از زاویههای روانی و ذهنی شخصیت اصلی، در قالبی خشن، پروسهای از خروج از حوزه امن به شکل عینی به تصویر میکشد.
مساله آدمخواری، یکی از مضامین محبوب در سینماگران ژانر وحشت بوده و در اینجا جولیا دوکورنائو به جای تمرکز بر قربانیان، به کاشفان خشونت و آدمخواران میپردازد. این نگاه، این امکان را به تماشاگر میدهد که نه فقط از اعمال و رفتار آدمهایی که به نظر میآیند متفاوتاند، منزجر شوند بلکه درکی عمیقتر از این افراد به دست آورند و حتی در برخی مواقع، با آنها احساس همدردی کنند.
“خام” اولین فیلم از جولیا دوکورنائو بوده و میتوان به عنوان پیشنهادی برای درک عناصر و مضامین فیلم بعدی او، یعنی “تیتان”، که جایزه بهترین فیلم جشنواره کن را به خود اختصاص داد، نگاه کرد. از تغییر مفهوم خانواده در دنیای امروز گرفته تا نمایش بیرحمانهتر از هر زمان دیگر، فیلمساز با تمرکز بر روی تحولات شخصیت اصلی و مواجهه او با هوسهای جدید، نمادی از شورش علیه یک جامعه سنتی و محافظهکار را ارائه میدهد. شخصیت اصلی به عنوان نمادی از مخالفت با یک نظام و جامعهای که انتظار دارد همه چیز را بدون سوال و پذیرش بپذیرد، نقش مهمی را ایفا میکند.
فیلمساز در اثر ترسناک «خام» با یک نگاه جدید و جذاب، تفاوت آشکاری با کارگردانان سینمای وحشت آمریکایی دارد. این تفاوت نه تنها به دوربینگردانی به سوی آدمخواران محدود نمیشود، بلکه از صحنههای وحشتناک به عنوان تمثیلی برای از دست رفتن موازین زندگی طبیعی و انسانی بهره میگیرد. این موازین شامل امنیت، آسیبپذیری در برابر جامعه، و فشار توقعات دیگران میشوند.
در گذشته، سینماگران وحشت آمریکایی اغلب به داستانهای زامبیها روی آورده و تمثیلی از همدلی اجتماعی را ارائه دادهاند. در این داستانها، افراد معمولاً در مواجهه با یکدیگر نه تنها از هم حمایت نمیکنند بلکه یکدیگر را میخورند. این تصویر آن دوران را ایجاد میکرد که در جامعه اعتماد به یکدیگر کمترین حد ممکن بود.
اما در «خام»، این تصویر دیگر به وضوح دیده نمیشود. شخصیت اصلی خود، به جای گرفتار شدن در میان آدمخواران، خود به این عمل میپردازد. او تجربیاتی ناطرحی را میکند که بسیاری از جوانب زندگی انسانی را به چالش میکشد و فیلمساز نیز از نظر واقعگرایی کمتر علاقهمند به عمل میشود. این عمل به نظر میرسد تنها چارهای باقیمانده برای او در دنیای وارونه است و او دیگر چارهای ندارد.
«خام» یکی از برجستهترین آثار در زمینهی وحشت جسمانی در دههی گذشته محسوب میشود. این اثر به نحوی کاملاً طبیعی به توانایی کارگردان در تبدیل یک انسان معمولی به عاملی برای وحشت و هراس پاسخ میدهد. ژانر هراس جسمانی، که در میان زیرژانرهای سینمای وحشت حقیرتر محسوب میشود، به دلیل قدرت تاثیرگذاری در ترس و هراس از دیگر زیرژانرها برتری دارد. این اثر بدلیل تمرکز بر شخصیت اصلی و عمق درونی او، به مخاطب فرصت میدهد تا در مسیر او درک عمیقتری پیدا کند و این یک نکته مثبت در فیلمهای ترسناک معمولی محسوب میشود.
داستان دربارهی دختری به نام الا است که در حال تحصیل در رشتهی دامپزشکی است. او که گیاهخوار است، وارد یک تجربهی غیرمعمول میشود که او را به سمت لذتبردن از خوردن گوشت خام سوق میدهد. اما…
۱۰. قوی سیاه (Black Swan)
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- بازیگران: ناتالی پورتمن، میلا کونیس، ونسان کسل و ویونا رایدر
- محصول: ۲۰۱۰، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۵٪
دارن آرونوفسکی با استفاده از اثرهای خود در فیلمهایی چون “پی”، “مرثیهای برای یک رویا”، “چشمه” و “مادر”، به طولایی در حوزه بازی با روح و روان مخاطب، و پرداختن به شخصیتهای مسالهدار و روانپریش علائم میزند. این فیلمها با محوریت مشکلات روحی شخصیتها، جذابیت خاص خود را دارند و این موضوع به فضای وحشتناک و تأثیرگذار آنها افزوده شده است. پارانویا، از دست دادن توانایی تشخیص گذر زمان، و توهمهای متعدد، ویژگیهایی است که بیشتر شخصیتهای اصلی در این فیلمها را به اشتراک دارند.
فیلم ترسناک “قوی سیاه” نیز از این قاعده مستثنی نیست و همچون “مادر”، یک زن در مرکز قصه قرار دارد. در این داستان، با یک شخصیت داخلی روبرو هستیم که از درد درونی رنج میبرد. این شخصیت قادر به تشخیص واقعیتهای زندگی خود نیست و مانند یک انسان گمشده، به طور مداوم به خود آسیب میزند. اما این شخصیت دارای یک توانایی خاص است: استفاده و بهرهمندی از مشکلاتش برای رسیدن به کمال هنری.
شخصیت اصلی فیلم ترسناک “قوی سیاه” نقش اصلی بالهی “دریاچهی قو” اثر پیوتر ایلیچ چایکوفسکی را بازی میکند. این شخصیت مسخ شده و نفرین شده است و تنها در شبها میتواند در قالب انسانی ظاهر شود، در حالی که یک شاهزاده نیاز به شکستن این طلسم دارد تا او را به انسانی کامل تبدیل کند. داستان، مانند هر داستان پریانی دیگری، ماجراهای وحشتناکی را در بر دارد که اگر سمت فانتزی آن را کنار بگذاریم، خودش را بیشتر نشان میدهد. آرونوفسکی این داستان فانتزی تاریک و وحشتناک را برمیدارد و آن را به زمان حال میآورد، طلسم را درون دیوارهای تن یک جوان ریخته که در طی یک کودکی سخت و دوران جوانی مشکلآور، او را درگیر یک نفرین ابدی کرده است.
شباهت شخصیت خیالی باله و کاراکتر اصلی فیلم “قوی سیاه” باعث میشود دختر، به تدریج متوجه شود که میتواند این رفتار را به عنوان یک وسیله برای بهترین اجرای عمر خود تبدیل کند و به کمال برسد. این رسیدن به کمال نیازمند شناخت سمتهای تاریک زندگی و سایههای وجود خود است. از همین نقطه، دختر توانایی تمیز دادن واقعیت از رویا را از دست میدهد و جنبههای ترسناک فیلم هویدا میشوند.
فیلم ترسناک “قوی سیاه” آمیزهای از دیوانه بازیهای معمولی آرونوفسکی و افسونآوری ناب او است. این بار او با موفقیت توانسته است دو عنصر دیوانگی و ابداع را به تعادل در کنار یکدیگر بیاورد و به طور کامل تسلط داشته باشد. آرونوفسکی همانند شخصیت اصلی فیلمش، به دنبال تجربهی کمال هنری است.
از سوی دیگر، بازی ناتالی پورتمن در نقش اصلی فیلم ترسناک “قوی سیاه” فوقالعاده است. او با دقت به جزئیات نقش پرداخته و موفق به حفظ توازن بین سمت تاریک شخصیت و جذابیتهای آن شده است. توانایی او در احیاء جنبههای روانی کاراکتر فوقالعاده است و نمیتوان انکار کرد که بازی او به نحوی واقعی و زنده است. این عملگری در کنار حضور فوقالعاده ویونا رایدر، ونسان کسل و همچنین میلا کونیس باعث موفقیت این فیلم ترسناک شده است. این نقل قولها واقعیت را که در صورت عدم حضور این بازیگران، فیلم به اثری عادی تبدیل میشد، نشان میدهند.
ناتالی پورتمن به عنوان بازیگر اصلی این فیلم، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را از آن خود کرد و همچنین کارگردانش نیز برای بهترین کارگردانی نامزد شد.
“نینا، دختری است که از کودکی به شدت به تمرین باله اختصاص داده و در حال حاضر در آستانه انتخاب به عنوان نقش اصلی باله مشهور “دریاچهی قو” چایکوفسکی قرار دارد. اما طراح رقص این باله در انتخاب او مردد است و نمیداند آیا او قادر به بازی نقش قوی سیاه است یا خیر؛ در حالیکه نینا نقش قوی سپید داستان را عالی بازی میکند. نینا در تعقیب کمال به وسواس دچار میشود و این وسواس باعث اختلالات روانی او میشود…”
۹. نیمه تابستان (Midsommar)
- کارگردان: آری آستر
- بازیگران: فلورنس پیو، ویل پولتر و جک رینور
- محصول: ۲۰۱۹، آمریکا و سوئد
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۳٪
آری آستر در این فیلم با قهرمان خود، یک زن زخمی، کارهای منحصر به فردی انجام میدهد. او را ابتدا به عنوان یک قربانی نمایان میکند و سپس با نمایش زخمهای جسمی و روحی او، یک هیولای ترسناک و معترض به شکل میدهد که به واقعیت خیرهکننده است. به همین دلیل، فیلم ترسناک “نیمه تابستان” به عنوان یکی از آثار برجسته در این لیست قرار میگیرد.
واژه “مهیب” بهعنوان توصیف مناسبی برای این فیلم انتخاب شده است. این فیلم در ظاهر با رنگهای زیبا و لعاب، اما در باطن با وحشت وحشتناک پر میشود. آری آستر داستان تبدیل یک دختر جوان به یک موجود تخیلی در قلب یک فرهنگ باستانی را با ظرافت یک نقاش امپرسیونیست به تصویر میکشد. دنی، دختری مدرن و متعلق به زمان خود، پس از از دست دادن خانوادهاش به همراه دوستانش به سوئد سفر میکند تا با خانوادهی پله، دوستان جدیدش، آشنا شود و در یک مراسم قدیمی شرکت کند. از ابتدای سفر تا زمانی که معلوم میشود همه آنها به طور داوطلبانه نیامدهاند بلکه قربانیهایی هستند که به مسلخ فرستاده میشوند.
استفاده آستر از طبیعت خیرهکننده سوئد و تلفیق آن با محیط ساده و قلبهای روشن اهالی روستا، به خوبی تصویری هماهنگ از داستان ارائه میدهد. اما از سوی دیگر، تصویربرداری از لحظهی ورود به دهکده و شروع ماجراها، باعث ایجاد کنتراست واضح با پریشانی روحی و جسمی شخصیتهای اصلی میشود. قابهای خلسهآور، نماهای طولانی و حرکات آهستهی دوربین، در هماهنگی با فضایی همیشه روشن (به دلیل موقعیت جغرافیایی سوئد که در تابستان شبانه روز همیشه روشن است) و مکان ساده و پاک فیلم، تجربهی تناقضآمیز مخاطب را با دنی به اشتراک میگذارد. این تصویر گرچه به نظر همراه با دنی در این تجربه متناقض است، اما برای ما فراهم میکند تا مانند او، با دید باز به این خردهفرهنگ و گروه بندی آن روبرو شویم یا از آن دور شویم و دنبال یک راه فرار بگردیم.
گیجی قهرمانان ناشی از این تناقضات، بیانکنندهٔ منفعل بودن آنها در برابر هر حادثه، توجیه میشود. گیرافتار این افراد در میان دامنه آرام و دلنشین روستا، باعث میشود دنی که با از دست دادن خانوادهاش توانایی ذهنیاش را از دست داده و در جستجوی آرامش است، خانوادهای جدید پیدا کند. خانوادهای که او را مانند ملکهای تجلیل میکنند و ارادهاش را میشناسند.
او نه تنها فرد برگزیدهی خدای اهالی نیست، بلکه وسیلهای است برای این مردمان به منظور دستیابی به هدف خود. اما برای دنی، این تفاوت اهمیتی ندارد؛ او به همان اندازه که دیگران، به طور کورکورانه این ارتداد را پذیرفته و دیگر تلاشی برای بازگشت نخواهد کرد. تحول آهستهی شخصیت او به خوبی با تغییرات گام به گام در موسیقی فیلم همراه است. موسیقی فیلم ترسناک “نیمه تابستان” در ابتدا با ریتمهای موزون و شاد شروع میشود، اما در ادامه، با ترکیببندی سازهای زهی، صداهای ترسناک زنی را به ذهن مخاطب انتقال میدهد؛ صداهایی که در جستجوی راهی برای آرامش و رهایی از اضطراب درونی دنی هستند و این تغییرات باورپذیری را به وجود میآورند.
آری آستر تاکنون با سه فیلم ترسناک، یعنی “موروثی”، “نیمه تابستان” و “بو میترسد”، که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، نشان داده که چه فیلمساز با استعدادی در زمینهی ساخت فیلمهای ترسناک است. او با بهرهمندی از بودجههای قابل توجه، توانایی حفظ جهان شخصی خود را به خوبی اجرا میکند. این موفقیت به نظر میرسد که نتیجهٔ استفاده از بودجه بهتر و خلق یک جهان شخصی قویتر است. این موضوع معمولا در هالیوود به این صورت است که با افزایش بودجه، حداقل اجازه برای خلق جهان شخصی فیلمساز کاهش مییابد. باید دید که این شرایط برای او تا چه حد ادامه خواهد داشت.
داستان فیلم “نیمه تابستان” دربارهٔ دختری به نام دنی است که به تازگی عزیزان خود را از دست داده و با مشکلات روحی دست و پنجه نرم میکند. یک پسر در زندگی او حضور دارد که به دلیل رفتار عجیب دنی، تصمیم به جدایی میگیرد، اما در نهایت از این ایده منصرف میشود. آنها در یک گروه دوستانه زندگی میکنند که یک پسر سوئدی نیز جزو آنهاست. این پسر یک روز از دوستانش خواهش میکند که به سوئد بروند تا یک مراسم باستانی را تجربه کنند؛ مراسمی که در تابستان برگزار میشود. اما این مراسم همانطور که آنها تصور میکنند، نیست…
۸. تیتان (Titane)
- کارگردان: جولیا دوکورنائو
- بازیگران: آگاته راسل، وینسنت لیندن
- تولیدکننده: فرانسه و بلژیک
- امتیاز IMDb: ۶.۷/۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹٪
در این اثر جدید از جولیا دوکورنائو، تمرکز بر زندگی یک مرد است که ده سال پیش پسرش را از دست داده و دختری را به جای او پذیرفته است. داستان نشان میدهد که این دختر، با تلاش برای تغییر جنسیت و تبدیل به پسر، به خانواده جدید خود عشق و دوستی ارائه میدهد. در عین حال، این فیلم به مسائل اهمیتی نظیر خانواده، ترس از از دست دادن عزیزان، و چالشهای مهاجرت در اروپا میپردازد.
جولیا دوکورنائو، با استفاده از زبان سینمایی خود، به خوبی موضوعات مختلفی را در داستان جذاب و پرمعنا این فیلم بازگو کرده است. این اثر نه تنها به ترسناک بودن خود معروف است بلکه از طریق آن به نگاهی نوین به جوانب اجتماعی، جنسیتی، و فرهنگی جامعه میپردازد. دوکورنائو، با ایجاد سکانسهای سوررئال و استفاده از تصاویر متفاوت، تاثیرگذاری خاصی به فیلم بخشیده و بیانگر تعامل انسان با تکنولوژی و از دست دادن ارتباطات انسانی است.
تیتان به عنوان یک اثر نوآورانه و جسور، با امتیازهای مثبت از سایتهای معتبر نقدهای خوبی دریافت کرده و حتی جایزه نخل طلای جشنوارهی کن را در سال ۲۰۲۱ به خود اختصاص داده است. این فیلم، با ترکیب مهار فنی و شکلدهی موفق به دلایل گوناگون، ارزش تماشا و بررسی را دارد.
۷. مرد آبنباتی (Candyman)
- کارگردان: برنارد رز
- بازیگران: تونی تاد، ویرجینیا مادسن و کسی لمونز
- محصول: ۱۹۹۲، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۸٪
بعضی از فیلمهای ترسناک براساس افسانههای محلی ساخته میشوند، اما افسانههای شهرهای بزرگ امروزی تفاوتهای اساسی با افسانههای قدیمی دارند. شهرهای بزرگ امروزی نتیجه دوران مدرن زندگی انسان هستند که با افزایش شهرنشینی و کوچ کردن اهالی روستاها و شهرهای کوچک به وجود آمدهاند. بنابراین، قدمت این افسانهها به طور طبیعی نسبت به افسانههای قدیمی طولانی نیست. با این حال، همچنان همانند قصههای قدیمی، این افسانهها با جدال بین خیر و شر همراه هستند تا به عنوان مرهمی برای زخمهای ناسوری که در گوشهای از شهر جا خوش کرده، خدمت کنند. این داستانها شبیه به پنهان شدن شیاطین در خانههای قدیمی یا داستانهایی از عشقهای قدیمی است که به دلیل تضادهای موجود در جامعه به تراژدی ختم میشوند و سایهی تاریک آنها همچنان بر سر اهالی یک محله حاکم است. از این منظر، میتوان این افسانهها را با داستانهای خانههای جنزده مقایسه کرد، با این تفاوت که این داستانها در قلب شهرهای بزرگ جا دارند. «مرد آبنباتی» یکی از این اثرات ترسناک است.
این فیلم اقتباسی از کتابی به نام “تبعیدشده یا فراموش شده” اثر کلایو پارکر است که درباره وجود افسانهای در یکی از مناطق فقیرنشین شیکاگو خبر میدهد. بیش از یک قرن پیش، ظلم به یک مرد سیاه پوست توسط افراد نژادپرست سفیدپوست باعث شده که چرخهای از خشونت شکل بگیرد و این رویداد تا قرن بعد نیز تأثیرگذار باشد. این ظلم تاریخی، عشقی آتشین را به خاکستر تبدیل کرده و شیطانی را به وجود آورده است که تا جای ممکن قربانی میگیرد. این شیطان نیز، با وجود وحشتناک بودن خود، دارای جانب انسانی است؛ زیرا خود نیز در گذشته قربانی دسیسه دیگران بوده و حالا باید دیگران را به عنوان هیولاهای اصلی داستان تلقی کند.
داستان فیلم در فضایی بین جهان مالیخولیایی ذهن نیمه دیوانه و جنایتهای یک عامل فراطبیعی جاری است. فیلمساز با استفاده از تکنیکهایی مختلف مخاطب را به احساس میاندازد که هیچ عنصر فراطبیعی در داستان وجود ندارد و این موضوع باعث شک مخاطب درباره نقش زن سفیدپوست میشود. او در تلاش است تا پیچیدگیهای داستان را باز کند، جایی که مخاطب به همه تصاویر شک کند و در کنار یک زن که همه او را به عنوان یک قاتل بیرحم میبینند، قرار بگیرد و این زن به عنوان قهرمان داستان ظاهر میشود.
این زن به طور آشکار از زندگی خود راضی نیست
و از شوهرش نیز شکایت دارد. بنابراین، او تمام وقت خود را به کشف راز افسانهای شهری اختصاص میدهد. این فیلم به تحلیلهای روانشناسانه نیز راه میدهد و مانند فیلمهای ترسناک دیگر، ممکن است درباره زنی باشد که از زندگی خود راضی نیسته و به جنون کشانده میشود تا به جرمی بزرگ بپردازد. اما داستان از سادگیها خارج میشود و به باورهای نادرست نژادپرستی نیز پرداخته میشود. این فیلم به جایی پیش میرود که به محلهای اشاره کند که برای پلیس شیکاگو بیاهمیت است، اما برای یک سفیدپوست سنگ تمام میگذارند.
در کنار همه اینها، “مرد آبنباتی” یکی از ترسناکترین هیولاهای سینما را به تصویر میکشد. در اینجا عامل اصلی جنایتها، نه توهمات زن، بلکه عاشق یک قرن پیش است. این شخصیت ترسناک به شکلی نمایان میشود که تنها زن آن را مشاهده میکند (در اوایل فیلم، زن او را به عنوان “آبنباتی” نامیده است) و دیگران از دیدنش محروم هستند، اما با وجود اینکه فقط زن میتواند او را ببیند، ترسناک به نظر میرسد و میتواند پشت شما را بلرزاند. بازی فوقالعاده تونی تاد در ایجاد این حس وحشت بسیار تأثیرگذار است، اما عامل اصلی در ایجاد وحشت از داستان نشأت میگیرد. او مردی موفق از گذشته است که تنها به دلیل رنگ پوستش به مرگی دردناک محکوم شده است.
رسیدن به چنین نتیجهای و ایجاد چنین احساساتی در مخاطب، کاری ساده نیست و همین امر فیلم “مرد آبنباتی” را به یک اثر برجسته در سینمای ترسناک تبدیل کرده است. متأسفانه، همانند بسیاری از فیلمهای موفق ژانر ترسناک، این فیلم همچنان به بازسازی یا دنبالهسازی میافتد و هیچکدام نتوانستهاند جایگاه نسخهی اصلی را پر کنند و تنها به خاطرات مخاطب از این اثر آسیب زدهاند.
«دو زن در حال تحقیق بر روی اسطورههای جهان مدرن برای پایاننامهی دکترای خود هستند. آنها به موضوعی علاقهمندند که صد سال پیش رخ داده و برخی در شیکاگو باور دارند که هنوز هم حضور دارد؛ داستان این است که در دههی ۱۸۹۰، مردی سیاه پوست عاشق دختر ثروتمندی شد و به علت رنگ پوست خود کشته شد و جنازهاش سوخته شد. حالا باور برخی افراد شیکاگو این است که روح این مرد هنوز هم فعال است و به قتلهای جدیدی ادامه میدهد. دو دانشجو در تلاشند تا راز این افسانه را کشف کنند، اما…»
۶. تسخیر (Possession)
- کارگردان: آنژی زولافسکی
- بازیگران: ایزابل آجانی، سم نیل و مارگیت کارستنسن
- محصول: ۱۹۸۱، فرانسه و آلمان غربی
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۶٪
فیلم ترسناک “تسخیر” یک اثر بسیار عجیب و غیرمعمول در دنیای سینماست. این فیلم، بازیگران ممتاز و فضای هذیانی که ایجاد میکند، مخاطب را در یک تجربه ترسناک و غمانگیز غوطهور میکند. آغاز فیلم با روابط پیچیده زن و شوهری آغاز میشود که پس از بازگشت شوهر از سفر، زن از او استقبال سردی میکند.
شوهر سعی در توضیح رفتار زن دارد اما برخوردهای زن به سرعت عجیب و غیرقابل توضیح میشوند. زن به طور ناگهانی خانه را ترک میکند و به مکانی دیگر نقل مکان میکند، که این امر ترس و شک شوهر را افزایش میدهد. شوهر تصمیم به استخدام یک کارآگاه خصوصی میگیرد تا زن را تعقیب کند و راز این تغییرات عجیب را کشف کند.
فیلم با استفاده از فضای هذیانی و تنشآوری که ایجاد میکند، مخاطب را در یک سفر ذهنی نفسگیر میبرد. از جایی که توضیحات کاملی درباره ماهیت اتفاقات وجود ندارد، این عدم شفافیت سبب میشود که مخاطب با کارآگاه در مواجهه با رازهای تاریک و ناگهانی قرار گیرد.
ترکیب بین بازی قوی بازیگران، که ایزابل آجانی نقش اصلی را با حساسیت و استعداد بیان میکند، و روایت زولافسکی، کارگردان هوشمندانه این فیلم را به یک تجربه سینمایی بینظیر تبدیل کرده است. تنها نقد ممکن این است که توضیحات محدودی درباره زمینه و ریشه تغییرات عجیب زن ارائه شده است، اما این نقص نیز به عنوان یکی از ویژگیهای جذاب و مرموز فیلم میتواند تجربه تماشا را بهبود بخشد.
“تسخیر” با ایجاد جو هذیانی و ترسناک خود، به عنوان یکی از اثرات برجستهٔ دهه ۱۹۸۰ در دنیای سینما شناخته میشود و هنوز هم جاذبه خود را حفظ کرده است.
۵. کری (Carrie)
- کارگردان: برایان دیپالما
- بازیگران: سیسی اسپیسک، امی اروینگ و جان تراولتا
- محصول: ۱۹۷۶، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۳٪
فیلم ترسناک “کری” در دههی ۱۹۷۰ ساخته شد، زمانی که جوانان در حال تغییر و تحول بودند و جوامع مختلف در حال برخورد با تحولات بزرگ بودند. برایان دیپالما و تیم سازنده فیلم تصمیم گرفتند که این تحولات و نقشهای پنهان زیر سطح جامعه را از طریق داستانی در مورد مشکلات یک دختر نوجوان به تصویر بکشند.
برایان دیپالما یکی از هنرمندانی بود که به عنوان شبیهترین فیلمساز به آلفرد هیچکاک در دههی ۱۹۷۰ شناخته میشد. او با استفاده از تعلیق در داستانهای خود، توانست احساسات و واکنشهای مختلف را به خوبی به تصویر بکشد و همزمان با دستیابی به موفقیت هماهنگ.
“کری” داستان یک دختر نوجوان به نام کری را روایت میکند که با مشکلات اجتماعی و خانوادگی روبروست. او مورد آزار و اذیت همکلاسیها و حتی مادرش قرار میگیرد. به تدریج کری متوجه قدرتهای فراطبیعیاش میشود و این قدرتها را برای انتقام از تمام موارد مورد ظلم به کار میگیرد.
موضوع عمده “کری” عدم وجود یک محیط امن در جوامع مدرن است. فیلم نشان میدهد که هر درون و بیرون خانه میتواند محلی برای یافتن آرامش نباشد. این مفهوم به خوبی نشان میدهد که جامعه در حال تغییر است و به دنبال یافتن هویت جدید و مقاومت در برابر انتظارات فرهنگی است.
برایان دیپالما با استفاده از زاویهها و بازیگران ماهر، توانسته است ترسناک “کری” را به عنوان یکی از آثار برجسته دههی ۱۹۷۰ در زمینه سینمای وحشت معرفی کند. این فیلم همچنان جذابیت خود را حفظ کرده و نشان میدهد که چگونه میتوان با تلنبار کردن مسائل اجتماعی در قالب یک فیلم ترسناک، تجربه سینمایی مفصل و نفسگیری ایجاد کرد.
۴. آدمهای گربهنما (Cat People)
- عنوان: “آدمهای گربهنما”
- کارگردان: ژاک تورنر
- بازیگران: سیمونه سیمون، کنت اسمیت و تام کانوی
- سال تولید: 1942
- کشور: آمریکا
- امتیاز IMDb: 7.2/10
- امتیاز راتن تومیتوز: 92%
اگر میخواهیم لیستی از کارگردانان برجسته تاریخ سینما تهیه کنیم، نام ژاک تورنر حتما در رتبههای بالای فهرست قرار خواهد گرفت. این کارگردان با سابقهی طولانی، فیلمهایی برجسته مانند “از دل گذشتهها” (Out Of The Past) با بازی رابرت میچم را در سال 1947 به فهرست افتخارات خود اضافه کرده است. در طی سالها، او همچنین فیلمهایی چون “من با یک زامبی قدم زدم” (I Walked With A Zombie) را در سال 1943 ساخته که تصاویر زامبیها را به تازگی در تاریخ سینما معرفی کرده است.
معمولاً انتقاداتی وارد شده است که سینمای ترسناک تا دوران اخیر به اندازهی کافی توجه نشده است. این انتقادات نشئت میگیرند از دیدگاهی که این انواع فیلمها را به عنوان سرگرمی و تفریح تلقی کرده و هدفی جز خلق یک دنیای فانتزی برای جذب پول مخاطبان به حساب استودیوها و تهیهکنندگان مینماید. این مسئله قابل بحث است و میتوان طولانی بحث کرد، اما در اینجا تنها میتوان به این نکته اشاره کرد که در دهه 1940، وقتی “آدمهای گربهنما” ساخته شد، این انتقادات حتی شدت بیشتری داشته اند. در واقع، فیلمهای ترسناک برخاسته از ردهی B کمپانیهای آمریکایی بودند و تنها با گذر زمان این ژانر توانسته است از سایهی گذشته خود خارج شده و تشویق به ساخت آثار مستقل شود.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد سینمای ترسناک، حساسیت بیشتر آن به شناخت ناهنجاریهای اجتماعی و واکنش نسبت به آنها بوده است. زمان تولید “آدمهای گربهنما” در دهه 1940، جنگ جهانی دوم در اوج خود بوده و خبرهای کشته شدن بسیاری از جا به جای دنیا را فرا میگرفت. در ساحلهای جنگ پر از جنازههای سربازان بازگشته بود و حتی شهرهای اروپایی نیز از این فاجعه جدا نمانده بودند. همچنین، این دهه مشخصه شکوفایی سینمای نوآر و تلخ بود و دیگر نمیشد انتظار داشت که سینمای خوشباور و امیدوارانه دهه 1930 ادامه یابد. در چنین شرایطی، “آدمهای گربهنما” نه تنها یک آثار مستقل در سینما بود بلکه بر خلاف فیلمهای ترسناک گذشته، هیچ هیولای مشخصی نداشت.
داستان فیلم در مورد زنی به نام “ایرنا دبروونا” از صربستان است که باورهای عجیبی دربارهی اجدادش دارد. او باور دارد که ممکن است به دلیل جادویی سیاهی که در گذشته در دهکدهاش وجود داشته، به گربه تبدیل شود. داستان از آنجایی آغاز میشود که او در پارک مرکزی شهر نیویورک و در
باغ وحش، با مردی به نام “الیور” آشنا میشود. ترس از اینکه ایرنا هر لحظه به گربهای تبدیل شود و کسی را به عنوان قربانی انتخاب کند، از طریق دوربین و ایجاد فضاهای ترسناک با نورپردازی مناسب و طراحی صحنه، بسیار موفق اجرا شده است. این تکنیکها نشان از توانایی ژاک تورنر در ساخت یک اثر ترسناک با شکلی جدید و نوین دارند.
۳. سکوت برهها (The Silence Of The Lambs)
عنوان: “سکوت برهها”
کارگردان: جاناتان دمی
بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز و تد لوین
سال تولید: 1991
کشور: آمریکا
امتیاز IMDb: 8.6/10
امتیاز راتن تومیتوز: 96%
فیلم ترسناک “سکوت برهها” از جمله اثار استثنایی است که در حوزه فیلمهای جنایی و پلیسی با محوریت یک قاتل سریالی و زیرژانر وحشت روانشناسانه قرار میگیرد. این فیلم به خوبی تلاش میکند تا از الگوهای رایج در دو نوع سینما به نحو مطلوبی استفاده کند و داستان خود را در شهرهای بزرگ قرار دهد. در اینجا، کارآگاه زنی از افبیآی در تعقیب قاتلی سریالی وحشتناک است که باعث میشود فیلم به شیوهای جذاب به سینمای وحشت متصل شود.
با وجود حضور فعال زن در داستان، عنصر اصلی وحشت در “سکوت برهها” به مردی اشاره دارد که در بند قرار دارد و آزادی ندارد. قهرمان فیلم، کارآگاه زن، در تعقیب قاتل آدمربایی به عنوان مواجهه با یک شیطان درونی قرار میگیرد. در اینجا دکتر هانیبال لکتر به عنوان یک شخصیت شیطانی و بیرحم به تصویر کشیده میشود. حتی زمانی که او در زندان نشسته است، حضور او چنان مهیب است که زیبایی و وحشت از هم جدا نمیشوند.
تفریح و نگرشی که به آزاد شدن این مرد خطرناک میانجامد، از جذابیتهای این فیلم است. تماشاگر از ابتدا به دنبال لحظههای آزادی این شخصیت تازه میشود. این ایده از ابتدا تا پایان فیلم ذهن تماشاگر را شگفتزده میکند. گمان نیاوردن مردی چنین خطرناک در شهری بزرگ با جمعیت بیپایان چقدر وحشتناک است، این فیلم را به یکی از مهیبترین آثار ژانر وحشت تبدیل میکند.
جاناتان دمی به عنوان کارگردان با بازی عالی شخصیتها و کنترل ریتم فیلم، این اثر پردازش پیچیدهای را ارائه میدهد. داستانگویی بینقص او به تصویر کشیدن شخصیتها و ایجاد ارتباط قوی با تماشاگر کمک کرده است. بازی جودی فاستر و آنتونی هاپکینز به عنوان شخصیتهای اصلی نقطه قوت دیگری از این فیلم محسوب میشود. هاپکینز به ویژه با بازی بینقص و مشهور خود، شخصیت دکتر هانیبال لکتر را به شکلی زنده و واقعی خلق میکند.
داستان “سکوت برهها” که مامور زنی به نام کلاریس برای تحقیق دربارهی گم شدن دختر یک مقام بلندپایهی آمریکایی انتخاب میشود، با ایجاد تنشهای فوقالعاده و حضور دکتر هانیبال لکتر به عنوان یک شخصیت استثنایی، ترسناکی بینظیری را به نمایش میگذارد.
۲. بیگانه (Alien)
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: سیگورنی ویور، تام سکریت و جان هارت
- محصول: ۱۹۷۹، آمریکا و انگلستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۸٪
ژانر وحشت دارای دستههای متنوعی است، از جمله سینمای وحشت فراطبیعی که گاهاً با سینمای علمی-تخیلی یا فانتزی تداخل و حتی همپوشانی دارد. بهترین نمونه برای توضیح این تداخل، فیلم ترسناک «بیگانه» از کارگردان برجسته ریدلی اسکات است. در این سبک سینما، عامل ایجاد وحشت به شکل موجودات فرازمینی انتقال مییابد، اما تفاوت نحوه نمایش این موجودات در سینمای وحشت با علمی-تخیلی یا فانتزی قابل توجه است.
در سینمای علمی-تخیلی، حتی اگر موجودات فرازمینی خود را به عنوان تهدیدی برای زندگی انسانها نشان دهند، این تهدید معمولاً محدود به یک مکان خاص یا گروه اندک نفر نیست و ابعاد گستردهتری دارد. به علاوه، در برخی از فیلمهای علمی-تخیلی یا فانتزی، موجودات فرازمینی خود تهدیدی جدی ندارند و حتی ممکن است مثل “ئی تی” (E. T) در برخی موارد، برعکس، به انسانها کمک کنند.
تنها در سینمای وحشت، موجودات فرازمینی به شکلی ترسناک و تهدیدآمیز نمایش داده میشوند. در اینجا، تمرکز بر روی ترس و تهدید است و کارگردان به طراحی صحنههای ترسناک با دقت و تأکید بیشتری پرداخته و به جزئیات هولناک و خشونتآمیز آنها میپردازد.
ریدلی اسکات با ساخت فیلم “بیگانه”، یکی از بهترین نمونههای این ترکیب بین وحشت و علمی-تخیلی را ارائه داد. او به شکلی بینظیر تصویرسازی را با داستان هماهنگ کرده و با پیچیدگیهای این دو جنبه، یک اثر ترسناک فراتر از حد معمول خلق کرد.
فیلم “بیگانه” با بازی قدرتمند سیگورنی ویور به ویژه در دهه ۱۹۷۰، به یک نمایشگر نمادین برای تغییر معیارهای جنسیتی در زمینه سینما تبدیل شد. این فیلم، در زمانی که جنبشهای فمینیست در اوج بودند، یک داستان ترسناک را با شخصیتهای زن قدرتمند و توانمند آغاز کرد. در اینجا، زنان نقشی فعال و قدرتمند دارند و توانایی مقابله با هیولای ترسناک جهانی را دارند.
هیولای فیلم “بیگانه” نیز به یکی از معروفترین هیولاهای ترسناک در تاریخ سینما تبدیل شده است، که هنوز هم تأثیرگذاری و برجستگی در فیلمهای مختلف دارد. ریدلی اسکات با این اثر، سینماگران را به دنبال ساخت دنبالههایی برجسته کرد و این فیلم به عنوان یکی از آثار تأثیرگذار و موفق در دنیای سینما جاودانه شده است.یک کشتی فضایی در حال بازگشت به زمین است. در این مدت، یک پیام ارسال میشود که حاوی اخطاری به سرنشینان این کشتی است. هوش مصنوعی کشتی، تیم سرنشینان را از خواب بیدار میکند و پس از باز کردن پیام، آنها متوجه میشوند که پیام حاوی یک اخطار به وجود موجودی تهدیدآمیز است که در انتظار آنها است. حالا، گروه مجبور به مواجهه با این موجود ترسناک و ایجاد برنامه برای بقا میشود. اما…
۱. بچهی رزمری (Rosemary’s Baby)
- کارگردان: رومن پولانسکی
- بازیگران: میا فارو، جان کاساوتیس و روث گوردون
- محصول: ۱۹۶۸، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۶٪
در اواخر دههی ۱۹۶۰، جهان به وضعیتی پر از تحولات و تغییرات وارد بود. ارزشهای سنتی و نهادها در حال تحت تأثیر قرار گرفتن بودند و جوانان نسل جدید به دنبال یافتن ارزشهای جدیدی بودند. در این متنهای اخبار، گاهی به وجود گروههای عجیب و غریب اشاره میشد. “بچهی رزمری” به نوعی به این فضا پاسخ میدهد و همچنین به نحوی پیشبینی کننده عواقبی است، زیرا موضوعاتی مانند جلبک خانوادهها و تأثیرات نیروهای شیطانی در داستان مطرح میشود. این فیلم به زندگی زوجی پرداخته که به تازگی به آپارتمانی در نیویورک نقل مکان کردهاند. در ابتدا، زندگی آنها آرام و طبیعی به نظر میرسد، اما با واقعههای ناگواری که در همسایگی رخ میدهد، آرامش آنها به طور ناگهانی ناپدید میشود.
رومن پولانسکی، کارگردان این فیلم، با تأکید بر ارزشها و جایگاه خانواده، تأثیر جنگ جهانی دوم بر زندگی افراد، و مسائل روانی، تصویری تاریک و ترسناک از جهان را ارائه میدهد. او خود از تجربیات شخصی در لهستان و تأثیرات جنگ بر خانوادهها برخوردار بوده و این موضوعات را به دقت در داستان خود القا کرده است.”رزمری” و “گای” پس از ازدواج، به آپارتمان جدیدی در نیویورک نقل مکان میکنند. در ابتدا، زندگی آنها طبیعی به نظر میرسد و همسایگی مسالمتآمیزی دارند. اما با مرگ یک زن در همسایگی، همه چیز تغییر میکند. این حادثه نقطه شروعی است که به سوالاتی درباره واقعیت و وجود نیروهای شیطانی منجر میشود. آیا واقعاً قدرتی خارقالعاده در کار است؟ آیا زندگی “رزمری” و “گای” تحت تأثیر نیروهای ماوراطبیعی قرار گرفته است؟
پولانسکی با استفاده از این داستان ترسناک، به اهمیت انتخابها و تأثیر آنها بر زندگی انسانها اشاره میکند. شخصیتهای فیلم تحت فشارهای روانی قرار میگیرند و تصمیمگیریهایی که در زمانهای کمال آرامی اتفاق میافتد، آثار عمیقی در داستان به وجود میآورد. پایان مهیب و ناگوار فیلم، تأثیرگذاری بسیار زیادی را در ذهن تماشاگران به جا میگذارد.
درک وحشت در این فیلم ناشی از نادیده گرفتن عوامل ناخوشایند زندگی و فاکتورهای روانی است که تداخل با زندگی روزمره افراد را نشان میدهد. بازیگری قوی میا فارو و جلب توجه با کارگردانی حساس پولانسکی، این فیلم را به یکی از شاهکارهای سینمای ترسناک دهه ۱۹۶۰ تبدیل کرده است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0